پنجاه دلیل در رد مسیحیت

فهرست کتاب

دلیل دوم رد مسیحیت

دلیل دوم رد مسیحیت

(شخصیت پیامبرمسیحیت= پولس (شاوول طرطوسی)

اصلا بنیان‌گذار مسیحیت شخصی بنام پولس (شاوول طرطوسی) است که مسیحیان او را (پولس رسول) می‌نامند. شخصیت این شخص خود دلیل واضحی است بر این‌که مسیحیت دین خدا نیست؛ زیرا تمامی پیامبران معصوم هستند و این لطف خدای عزوجل است که پیامبران را به انجام دادن نیکی‌ها واجتناب از بدی‌ها حمل می‌کند، بناء پیامبران از گناهان ظاهری و باطنی معصوم بوده و این رحمت الهی با ایشان قبل وبعد از نبوت می‌باشد. [۳]عصمت و پاکی پیامبران در دعوت آنان خیلی ها موثر است، زیرا بزرگترین دلیل برای راستگویی یک شخص در امور آخرت راستی وصداقت وی در امور دنیوی میباشد روی همین علت بود که پیامبر جبرای مردم میگفت که من هیچگاهی دروغ نگفته‌ام وحضرت ابوبکر صدیق بمجرد شنیدن خبرت رسالتش گفت که محمد جدر امور دنیوی دروغ نگفته است پس در امور آخرت چطور ممکن است دروغ بگوید ، وقرآن عظیم الشان حکایت میکند که ﴿فَقَدۡ لَبِثۡتُ فِيكُمۡ عُمُرٗا مِّن قَبۡلِهِۦٓۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ١٦[يونس: ۱۶]. من در میان شما یکی عمر زنده گی نموده ام چرا تعقل نمی‌کنید.

درینجا پیامبر گرامی اسلام برای مردم عصمت ، پاکی وعفت خود را بیان میدارد که او مدت طولانی درمیان آن‌ها زنده گی داشته وهمه او را بنام صادق ، امانت کار وشخصیت با عزت میشناختند. همچنان هنگامیکه ابوسفیان با هرقل پادشاه روم ملاقات نمود او هرقل او را در مورد شخصیت رسول جپرسید اساسی ترین سوال وی این بود که آیا کدام وقتی او را به دروغ گویی متهم نموده اید. ابو سفیان گفت که نخیر در حالیکه ابو سفیان که شخص کافری در آن زمان بود. ولی شهادت راستین داد. هرقل گفت من تصور نمیکنم که او در بین مردم دروغ را ترک کند سپس بر خواسته بالای خدا دروغی بگوید. [۴]

معصوم وپاک بودن پیامبران بزرگرین سند برای بدوش گرفتن امانت الهی است ، آیا ممکن است غذای پاکی را در ظرف کثیف گذاشت؟

اکنون شما در مورد موسس مسیحیت پولس (شاوول طرطوسی) که او را پیامبر مینمامند از کتاب خود شان نقاطی را بخوانید وسپس در مورد قضاوت کنید که مشکل در کجاست؟

[۳] ولعل من أحسن التعريفات للعصمة وأسلمها ما ذكره صاحب كتاب نسيم الرياض فى شرح الشفا للقاضى عياض بأنها : "لطف من الله تعالى يحمل النبى على فعل الخير، ويزجره عن الشر مع بقاء الاختيار تحقيقاً للابتلاء"( ينظر : إتحاف المريد بحاشية الأمير ص۱۱۴، وتحفة المريد على جوهرة التوحيد للباجورى ص۷۵.) ومن المستحسن فى تعريفها أيضاً من قال : "هى حفظ الله عز وجل للأنبياء بواطنهم وظواهرهم من التلبس بمنهى عنه، ولو نهى كراهة ولو فى حال الصغر مع بقاء الاختيار تحقيقاً للابتلاء(أخلاق النبى صلى الله عليه وسلم فى القرآن والسنة للدكتور أحمد الحداد ۲/۹۹۰، ۹۹۱). ... إن العصمة تعنى حفظ الله تعالى لأنبيائه عن مواقعة الذنوب الظاهرة والباطنة، وأن العناية الإلهية لم تنفك عنهم فى كل أطوار حياتهم قبل النبوة وبعدها، على ما هو المعتمد كما سيأتى تحقيقه، فهى محيطة بهم تحرسهم من الوقوع فى منهى عنه شرعاً أو عقلاً، وهذا ما ظهر أثره فى الخارج، فقد كان أنبياء الله تعالى ورسله عليهم الصلاة والسلام محفوظى الظواهر والبواطن من التلبس بمنهى عنه ولو نهى كراهة أو خلاف الأولى. ... فهم محفوظون ظاهراً من الزنا وشرب الخمر والكذب والسرقة، وغير ذلك من المنهيات المستقبحات فى الخارج، ومحفوظون فى الباطن من الحسد والكبر والرياء وغير ذلك من منهيات الباطن. شاید یکی از بهترین تعریف‌ها برای عصمت، تعریف صاحب کتاب نسیم الریاض فی شرح الشفا نوشته‌ی قاضی عیاض باشد که آورده است: لطفی است از سوی خداوند متعال که پیامبرش را به سوی کار خیر می‌کشاند و از شر و بدی بازمی‌دارد اما با وجود این اختیار پیامبر همچنان وجود دارد تا مورد آزمایش قرار گیرد (نک: إتحاف المرید بحاشیة الأمیر ص: ۱۱۴، وتحفة المرید على جوهرة التوحید للباجورى ص: ۷۵) یکی از تعاریف مناسبی که در مورد آن شده، این است که: حفظ باطن و ظاهر پیامبران از اموراتی که از آن نهی شده است و لو که نهی از امر مکروه و حتی در کودکی باشد و در عین این حال، اختیار او باقیست تا مورد آزمایش و ابتلا قرار گیرد. (أخلاق النبى جفى القرآن والسنۀ، دکتر أحمد الحداد ۲/۹۹۰، ۹۹۱) [۴] ولهذا لما سَأَل هرقل(۱) ملك الروم أبا سفيان(۲) ومن معه، فيما سأله من صفة النبى جقال: فهل كنتم تتهمونه بالكذب قبل أن يقول ما قال؟ قال أبو سفيان : لا. وقد كان أبو سفيان إذ ذاك رأس الكفرة وزعيم المشركين ومع هذا اعترف بالحق : والفضل ما شهدت به الأعداء فقال له هرقل : فقد أعرف أنه لم يكن ليدع الكذب على الناس ثم يذهب فيكذب على الله!!(۳). جزء من حديث طويل أخرجه البخارى (بشرح فتح البارى) فى عدة أماكن منهما كتاب بدء الوحي ۱/۴۲ - ۴۴ رقم۷، ومسلم (بشرح النووى) كتاب الجهاد والسير، باب كتاب النبى جإلى هرقل ۶/۳۴۶ - ۳۴۸ رقم ۱۷۷۳ من حديث ابن عباس رضىلوينظر : تفسير القرآن العظيم لابن كثير ۴/۱۹۰.