پنجاه دلیل در رد مسیحیت

فهرست کتاب

مسالۀ عشای ربانی

مسالۀ عشای ربانی

منظور از عشای ربانی این است که عیسوی‌ها در سال‌گرد قتل عیسای مسیح چنانچه عقیده دارند، نان فطیر میپ‌زند و با گیلاس‌های شراب آن را گذاشته و شخصیت‌های روحانی آن‌ها یک سلسله اذکار را بالای آن نان و شراب خوانده و همه عقیده می‌کنند که بعد ازخواندن این اذکار، آن نان فطیر به گوشت مسیح تبدیل شده و آن شراب هم به خون وی مبدل شده و بعدا آنان به عقیده آن گوشت و خون را می‌خورند.

مسیحیان این قصه را در انجیل متى چنین نقل می‌کنند: «وقتی شام می‌خوردند، عیسى یک تکه نان برداشت و شکر نمود سپس آن نان را تکه تکه کرد و به شاگردان داد و فرمود: بگیرید بخورید این بدن من است پس از آن جام را برداشت و شکر کرد و به آن‌ها داده فرمود: هریک از شما از این جام بنوشید؛ چون این خون من است که با آن این پیمان جدید را مهر می‌کنم، خون من ریخته می‌شود تا گناهان بسیاری بخشیده شود [۵۲].

اکنون یک انسان عاقل از خود خواهد پرسید این چه خرافات و چه بی‌دانشی است که بنام دین انجام می‌شود؟!! شیخ عبدالمجید زندانی می‌گوید: یک روز با یک عالم ساینس‌دان(دانشمند) غربی صحبت می‌نمودم، او را به دین دعوت نمودم او که کاملا ملحد بود برایم گفت: من با عقل خویش درک نمودم که این زمین و آسمان بدون خالقی نبوده و زمانی که سیر افلاک را مشاهده نمودم، معتقد شدم که این نظم افلاک نمی‌تواند خود سری و تصادفی باشد و با این عقیده به کلیسا رفتم تا ایمان بیاورم ولی در آن‌جا دیدم که شخصیت‌های روحانی برای من نان فطیر را با گیلاس شراب آورده و از من می‌خواهند تا این نان و شراب را بنام گوشت و خون مسیح بخورم؛ برای‌شان گفتم که من با عقل خویش دین را قبول نموده‌ام و حالا عقل خود را چگونه فراموش کنم؟ چگونه عقیده نمایم که این نان، گوشت مسیح و این شراب هم خون مسیح است و بدین علت از پذیرش مسیحیت کاملا انکار نمودم.

در این مسأله سوالات ذیل مطرح می‌گردد:

۱- آیا نان فطیر، گوشت مسیح شده می‌تواند و یا هم آیا شراب به واسطه‌ی اذکار به خون مسیح تبدیل می‌شود؟

۲- اگر بالفرض این سخن را قبول نماییم آیا به نزد عقل خویش شرمنده نخواهیم بود؟

۳- باز هم اگر واقعا همین غذا، گوشت و خون مسیح باشد آیا بنام دین (می‌توانیم) خود را حیوان ساخته و مانند حیوانات درنده‌ی گوشت خوار و خون‌خوار گردیم و باز خون و گوشت پیامبر خدا را بخوریم؟

۴- آیا معقول است که کسی گوشت و خون پسر خدا را بخورد؟

فکر می‌کنم که هیچ انسان عاقلی به حقانیت چنین عقیده‌ی غیرمعقولی قناعت خواهد (نخواهد) نمود ولی با وصف این نامعقولیت‌ها چنین مراسمی بنام دین و عیسای مقدس در جشن‌های کریسمس تجلیل می‌گردد و متأسفانه که بعضی از مسلمانان بی خبر و بی هدف در مراسم و جشن‌های عیسوی‌ها که به هدف چنین عقیده‌ای تجلیل می‌گردد نیز سهم گرفته و با عیسوی‌ها چنین اندیشه‌ای را تجلیل می‌کنند. دکترسیدعلی موسوی در این زمینه چنین ابراز نظرمی‌کند: «در دنیایی که بشر پا به عرصه‌ی ماه می‌گذارد و می‌خواهد در سیاره‌ای بهتر از زمین جایی برای بود و باش و زندگی خود تهیه نماید، صلیبیان کور در جشن ژانویه در خوردن نان و شراب (عشای ربانی) سرگرم‌اند و می‌خواهند مسیح در درون‌شان جای گیرد و چه خنده‌دار است که می‌گویند: شراب، خون مسیح و نان، جسم اوست و در موقع خوردن عشای ربانی آن را نمی‌جوند، تا مبادا بدن مقدس و محبوب مسیح در زیر دندان‌هایشان اذیت نشود، غافل از آن‌که اندکی پیش بدن مسیح را با کاردهای تیزشان پارچه پارچه نمودند تا برای خوردن آماده گردد» [۵۳].

خواهر آلمانی اینگیرید که یک مسیحی بود و بعد از مسلمان شدن نام خود را به (سعیده) تبدیل می‌کند، علت اساسی گرایش خود را به دین مقدس اسلام، موجودیت بت پرستی در مسیحیت و خوردن مشروب الکلی تحت عنوان خون مسیح بیان داشته است، خودش بزبان خود می‌گوید: اولین سوال من نسبت به دینم زمانی پیدا شد که در کتاب مقدس، ۱۰« فرمان» خواندم انسان اجازه ندارد از خدای خود تصویری بکشد و اما این درحالی بود که در کلیسا مجسمه‌ی به صلیب کشیده شده‌ی مسیح وجود داشت؛ باخود فکر می‌کردم پس چرا مردم بجای این‌که مستقیم با خدا در ارتباط باشند، مجسمه‌ی مسیح را پرستش می‌کنند. برای همین این موضوع خیلی غیرعقلانی بنظرم می‌رسید.

مسئله‌ی دیگر که برای من مبهم بود و مرا به فکر می‌برد، خوردن مشروب الکلی تحت عنوان خون مسیح به هنگام مراسم مذهبی در کلیسا بود در حالی که مضرات الکل برای همگان ثابت شده بود و همچنین خوردن نان که به عنوان جسم مسیح سرو می‌شد؛ این چیزها و اعمال سمبولیک کلیسا مرا تا بد آنجا به فکر فرو می‌برد که به یاد انسان‌های آدم خوار می‌افتادم.

هرگاه که سوالات خود را مطرح می‌کردم با این جواب روبرو می‌شدم که این‌ها سمبل‌های مذهبی هستند و هیچ توضیح دیگری برایم داده نمی‌شد. در مورد گناهان نیز همیشه این فکر را داشتم که الله تعالی خواه ناخواه همه چیز را می‌بخشد و یک گناه بیشتر یا کمتر خیلی مهم نخواهد بود. جریان به این حالت بود که انسان با اشتباهات و گناهش تنها رها می‌شود در اثر پیدا نکردن جواب‌های منطقی درقبال سوال‌هایم از لحاظ اعتقادی از مذهب پروتستان کناره گرفتم و سعی کردم خود بدنبال مفهوم و هدف زندگی باشم که البته جستجوی من بی فایده بود و هرچه بیشتر کند و کاو می‌کردم، بیشتر همه چیز برایم بی مفهوم جلوه می‌کرد.

[۵۲] متى، ۲۶/ ۲۶- ۲۸. [۵۳] کدام یک اسلام یا مسیحیت ص: ۸.