پنجاه دلیل در رد مسیحیت

فهرست کتاب

... بنیان‌گذار عقیده مسیحیت پولس (شاوول طرطوسی)

... بنیان‌گذار عقیده مسیحیت پولس (شاوول طرطوسی)

یکی از دشمنان خطرناک عیسى÷و پیروانش شاوول طرطوسی (پولس) می‌باشد، او که یهودی متعصب و یکی از فرماندهان جنگ سالار یهودی بود و هزاران پیر و موحد و یکتاپرست مسیح÷را به قتل رسانده بود، بدین نتیجه رسید که جنگ مسلح، او را به هدف نمی‌رساند و خواست دین توحید عیسى÷ و حواریونش را از داخل ضربه زند و یا به عبارت دیگر جنگ فکری را آغازنماید و برای رسیدن به این هدف کتب عقاید و فلسفه‌ی هند، اغریق، یونان و غیره را مطالعه نمود؛ او در خلال این کتب دریافت که در هند قدیم مردم به عبادت سه خدا معتاد بوده‌اند و فلاسفه‌ی قدیم نیز در شناخت خالق نظریاتی داشته‌اند که همه در نیمه‌ی راه باقی‌مانده‌اند؛ زیرا برای رسیدن به خالق جهان، عقل مرجع خوبی بوده ولی برای تصور ذات الله متعالأعقل عاجز بوده و لازم است انسان به وحی الهی روی آورد. ولی بر عکس برای فساد عقیدتی لازم است تا شکوکی را در توحید ایجاد نمود و وحی الهی را مخدوش نموده و پیامبران را از مقام بشریت به الوهیت رسانید و بنام دوست، تیشه به ریشه‌ی دین زد؛ به دنبال این هدف بالأخره روزی برخواسته و با لباس‌های فقیرانه در مقابل مردم ظهور نمود و مردم که او را می‌شناختند، او را در میدان‌های جنگ و نبرد علیه مؤمنین با لباس‌های نظامی با حشمت و دهشت و حالت اجتماعی نهایت مستمند دیده بودند، همه به تعجب فرو رفته ا‌ز او علت را پرسیدند: که چگونه در یک شبانه روز حالت وی دگرگون شده از سلطنت به فقر رو آورده؟ او طرح خصمانه‌ی خویش را در لباس دوستان و مظلومان چنین بروز داده و گفت: دوش به بیابانی در شام در حرکت بودم که ناگهان ندایی از آسمان‌ها مرا توقف نمود و خطابم کرد که ای پولس! چرا بندگان بیچاره‌ام را اذیت می‌نمایی و چرا عناد و دشمنی‌ات را با این مظلومان اعلان نموده‌ای و آنان را به خاک و خون می‌کشانی؟ پرسیدم: که هستی و از من چه می‌خواهی؟ گفت: من عیسای مسیح هستم که خدای انسان‌ها و پسر خدا می‌باشم و اکنون در پهلوی پدرم نشسته‌ام و احوال بندگان را مراقبت می‌کنم. من با او تعهد نمودم که از این پس بندگانش را اذیت نمی‌کنم و خودم نیز توبه نموده و در زمره‌ی بنده گان او در آمدم.

دلیل رد مسیحیت مطالعه‌ی شخصیت پولس یهودی می‌باشد، که او قبل از این‌که ادعای پیامبری نماید، یک شخص قاتل، ظالم و دشمن حق وعدالت بود؛ درحالی که تمامی برگزیدگان الهی برای وظیفه‌ی پیامبری، کسانی بودند، که سابقه‌ی بسیارعالی تقوا، اخلاق و انسانیت داشتند، شما شخصیت پولس را درعنوان بعدی از خلال کتاب انجیل مطالعه نمایید.

شخصیت پولس یهودِی در بایبل: هرگاه شما درمورد تمامی پیامبران از آدم گرفته تا محمد جفکرکنید و شخصیت آنان را در کتاب‌های آسمانی مطالعه کنید، می‌بیند که آنان انسان‌های پاک بودند و مسلمانان به معصوم و پاک بودن تمامی پیامبران حتی از گناهان کوچک متیقن بودند؛ زیرا الله متعالأکسانی را برای نشر رسالت آسمانی اختیارنموده است که پاکی و اخلاق ایشان سبب ایمان دیگران شده است؛ تمامی آنان خود را قربان نمودند؛ عذاب‌ها را از دست بی‌ایمان‌ها کشیده‌اند و بخاطر اثبات اخلاص آنان قصه‌هایی داریم که ثابت می‌کند، آنان در راه خدا آماده‌ی همه نوع قربانی بودند؛ ابراهیم÷ پسرش اسماعیل را به قربان‌گاه می‌برد و پسر نیز می‌گوید: ﴿يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ[الصافات: ۱۰۲]. «پدرچان هرچه امرشده‌ای آن را عملی کن».

آنان پاک تولد شدند، پاک زندگی نمودند و پاک مرده‌اند، تاریخ زندگی هر کدام دارای پاکی است؛ زیرا خدای پاک، انسان‌های پاکی را برای دعوت به یکتا پرستی تعیین نموده است. اما اگر شما انجیل را با دقت وتفکیر مطالعه نمایید، شخصیت پولس را که بعدها بنام پولس رسول گفته می‌شود، مخالف تمامی پیامبران می‌باشد، او را قبل از ادعای پیامبری از حیث یک انسان قاتل معرفی کرده که حقیقتا هم یک قاتل بوده است شما لطفا سفر اعمال رسولان را باز نمایید و در وسط صفحه عنوانی را تحت «پولس دشمن مسیح، پیرو مسیح می‌شود» بخوبی مطالعه کنید.

((واما پولس که از تهدید و کشتار پیروان مسیح هیچ کوتاهی نمی‌کرد، نزد کاهن اعظم اورشلیم رفت و از او معرفی نامه‌هایی خطاب به کنیسه و عبادتگاه‌های دمشق، پایتخت سوریه خواست تا ایشان با او در امر دستگیری پیروان عیسی، چه مرد و چه زن، همکاری کنند و او بتواند ایشان را دست بسته به اورشلیم بیاورد.))

در سفر اعمال رسولان فصل: ۸ شماره‌های: ۱-۳ چنین نوشته شده است: «پولس با کشته شدن استیفان کاملا موافق بود، از آن روز به بعد، شکنجه و آزار ایمان‌داران کلیسای اورشلیم شروع شد بطوری که همه‌ی یهودیه وسامره فرار کردند، فقط رسولان در اورشلیم باقی مانند.... اما پولس همه جا می‌رفت و دیوانه‌وار ایمان‌داران به مسیح را تار ومار می‌کرد حتی وارد خانه‌های مردم می‌شد و مردان و زنان را به زور بیرون می‌کشید وبه زندان می‌انداخت.»

این شخص که از کشته شدن مومنان دریغ نمی‌کرد، هم به قتل رضایت داشت و هر جایی که مومنان را دستگیر می‌نمود، آنان را تار و مار می‌کرد، آیا ممکن است که الله مهربان قاتلی را برای نشر رسالت رحمت و اخوت اختیار نماید، انسانی که تاریخ حیاتش در خون‌ریزی‌ها سپری شده است؟ و به اساس عقل انسان که می‌داند که این انسان قاتل که از خدا نمی‌ترسید، برای ضربه زدن به یکتا پرستان، چنین ادعایی را نکند، که حقیقتا کرده است.

پولس ادعا نمود که عیسى÷پیامبر الهی نبوده بلکه پسر خداست و از این‌که پسر خدا با من صحبت نمود و بر این اساس که خدا بجز پیامبران با کسی دیگری صحبت نمی‌کند، من هم اکنون پیامبر هستم، پولس یهودی بدین طریقه ادعای نبوت نمود و یک سلسله از عقاید را در دین داخل نمود که عیسى÷از آن بری بوده و می‌باشد.

اکنون درکتاب بایبل باز هم سفر اعمال رسولان فصل: ۹ را باز نمودم که در ادامه‌ی قصه‌ی پولس چنین نگاشته است:

«پس او رهسپارشد، در راه، در نزدیکی دمشق، ناگهان نوری خیره کننده از آسمان گرداگرد پولس تابید، بطوری که برزمین افتاد و صدایی شنید که به او می‌گفت: پولس، پولس، چرا این‌قدر مرا رنج می‌دهی؟ پولس پرسید: آقا شما کیستید؟ آن صدا جواب داد: من عیسی هستم، همان کسی که تو به او آزار می‌رسانی ! اکنون بر خیز به شهر برو ومنتظر دستور من باش...» اعمال رسولان، فصل: ۹ شماره: ۱-۵

زمانی پولس با این اسلوب خود را درجمله‌ی پیروان مسیح نه بلکه به ادعای خودش پیغمبر و رسول قلمداد می‌کند، معتقدات باطلی را که از هندوها گرفته بود و بنام تثلیث (سه خدایی) است داخل عقیده‌ی آنان می‌کند.

در این‌جا به عنوان مثال می‌توان بعضی از نصوص بایبل را نقل نمود:

در انجیل یوحنا باب هفدهم آمده است: «خدا پدر عیسى است و عیسى پسر گرامی خدا است»

در رساله‌ی اعمال رسولان باب نهم آیه‌ی ششم آمده: «نه بلکه خدا همان خود عیساست. شائول گفت: خدا توکیستی؟ خدا گفت: من همان عیسی هستم.»

در انجیل متى فصل سوم شماره‌ی: شانزدهم آمده است: «اما عیسی چون تعمید یافت فورا از آب برآمد و روح خدا را دید که مثل کبوتری نزول کرده و بر وی می‌آید آنگاه ندایی از آسمان رسید که: اینست پسر گرامی من که از او خشنودم.»

در رساله رومیان باب پانزدهم شماره‌ی هفتم آمده است: «بنابرین یک دل و یک زبان خدا و پدر خدا ما عیسی را تمجید کنید»

در رساله‌ی غلاطیان باب چهارم شماره‌ی چهارم آمده است: «لکن چون زمان به کمال رسید خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد.»

بدین شکل پولس یهودی آنان را به شرک کشانید، پیامبر خدا را بنام پسر خدا قلمداد نموده و او را شریک سلطنت الهی نمود و آهسته آهسته نشان صلیب را چنان در بین آنان بخش نمود که حالا اکثریت آنان نام خدای یکتا را به زبان نیاورده، همه عیسای مسیح را می‌پرستند، کلیسا را از حالت اولیه‌اش تغییر داده و به عوض عبادت الله یکتا به عبادت عیسی÷ مبدل نموده و مجسمه‌ی به دار آویخته شده‌ی عیسای مسیح را داخل کلیسا نمودند.

ادعای پولس توسط موحدین (حواریین عیسى÷) مورد انتقاد قرار گرفت و اختلاف میان مؤمنان موحد و پیروان پولس شروع شد و چندین سال ادامه یافت و آریوس موحد یکی از معترضین عقیدۀ تثلیث (سه خدایی) بود و سرسختانه با کلیسا مبارزه می‌نمود و از این‌که پیروان پولس بر اساس نیرنگ‌هایش دین را مخصوص خدا و دولت را مخصوص امپراطور می‌دانستند و برای امپراطور دست آزادی برای قانون‌گذاری و برده‌سازی داده بودند، امپراطوران وقت نیز برای منافع خود پیروان پولس را تایید می‌نمودند و زمانی که این اختلافات و گفتگو‌ها میان موحدین و پیروان پولس جریان داشت، امپراطور وقت با مشوره‌ی پولسیان، کنفرانس بزرگی را دایر نموده و از همه خواست تا با اسناد دست داشته‌ی خویش برای اثبات عقیده‌شان در این کنفرانس اشتراک نمایند تا در نهایت تصمیم قطعی اتخاذ گردد.

موحدین مؤمن نسخ اصلی انجیل را با خود آوردند تا اثبات کنند که الله یکی و یگانه است، شریک و مانند نداشته، از پدر، پسر، و شریک مبرا می‌باشد و عیسی÷ پیامبر خدا و مخلوق می‌باشد و دین عیسی÷ همان دینی است که برای آدم و ابراهیم (علیهما السلام) وحی گردیده است در کنفراس حاضر گردیدند، پیروان پولس نیز برای دفاع از عقیده‌ی مشرکانه‌ی سه خدایی در این کنفرانس شرکت ورزیدند؛ این کنفرانس که بنام کنفرانس نیقیه (نیکایا) در تاریخ ذکراست، بریاست امپراطور وقت و اراکین حکومتش دایر گردید و بعد از بحث و مناقشه، امپراطور که قبلا توسط پیروان پولس پلان شده بود، فیصله نمود که تمام اسناد دست داشته موحدین که نسخ اصلی انجیل است؛ سوزانده شوند و موحدین و دانشمندانی که برای دفاع از عقیده‌ی توحید در این مجلس هستند، همه در سالن کنفرانس اعدام گردند و بعد از قتل موحدین و سوزاندن نسخ انجیل، فیصله نمودند که بعد از این، دین امپراطوری همان عقیده‌ی پولسی بوده و به سه خدایی رسما اعتراف نمودند که در قسمتی از قطعنامه آمده است:

«ما ایمان داریم به خدای واحد، پدر قادر مطلق، خالق همه‌ی چیزهای دیدنی و نادیدنی و به خدای واحد، عیسای مسیح، پسرخدا، مولود پدر یگانه، مولودی که از ذات پدر است خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی که مولود است نه مخلوق».

به این شکل نخستین بانی مسیحیت، عیسی÷نبوده؛ زیرا وی یک مسلمان یکتاپرست بود و حوارین وی نیز به خدای یکتا معتقد بودند، نخستین بانی مسیحیت، پولس است که عقیده‌ی پیروان مسیح را با هزاران نیرنگ از توحید (یکتا پرستی) به تثلیث (سه خدایی) کشاند، او اصطلاحات جدیدی را در این دین داخل نمود.

هرگاه به تاریخ انسانیت نظر اندازیم و کتاب‌های الهی را مورد مطالعه قرار دهیم، جنگ فکری وسیله‌ی خطرناکی برای رسیدن به اهداف شیطانی می‌باشد، دشمنان حق زمانی که از مقابله‌ی مستقیم با مسلمانان مایوس می‌شوند، راه جنایت فکری را در پیش می‌گیرند و بر این اساس با فریب‌کاری، در لباس دوستان داخل شده و به طرف مسلمانان دست دوستی را دراز نموده، کوشش می‌کنند که د رلباس دوست به نابودی آنان اقدام ورزند.