پنجاه دلیل در رد مسیحیت

فهرست کتاب

محترم پاپ کاتولیک‌ها!

محترم پاپ کاتولیک‌ها!

بعد از عرض احترام و آرزوی صحت و سلامتی شما را خدمت پاپ محترم تقدیم نمایم؛ من امیدوارم به شکلی از اشکال این نامه‌ی من بدست شما برسد، حقیقتا شما شخصیت بزرگی هستید که شما را به این منصب رسانیده است و عقل و فکر شما هم حتما قابل توصیف و تمجید است، ولی من فکر می‌کنم که انسان عاقل و با شخصیت کسی است که عقل و دانش خود را در امور مثبت به کار اندازد، این عقل رسای خود را برای رسیدن به حقیقت‌ها درکار اندازد، در غیر آن، روزی شود که انسان از داشتن عقل منفی باف خویش انگشت حسرت به دندان کشد و فریادکنان در مقابل ذات الله متعالأ ایستاده وبگوید: ای کاش خاک می‌بودم. در این روز اگر که این شخص عاقل و دانشمند، رهبر یک گروه بزرگ بوده باشد، پیروانش نیز او را ملامت کنند که ما به اساس اعتماد بر علم و دانش تو، راهی را که می‌گفتی، تایید و تعقیب می‌کردیم و بالأخره آنان نیز از الله متعالأ بخواهند تا این کسی را که سبب گمراهی همه‌ی آنان شده است، به عذاب بزرگ مبتلا نماید.

شما که تمامی پیروان‌تان، لقب بسیار زیبایی را برای‌تان استعمال می‌کنند و شما را قداست پاپ می‌نامند، یک مشکل اساسی دارید؛ زیرا شما با پیدا شدن در یک خانواده‌ی متدین به مسیحیت و سپس تحصیلات در این راستا و مصروفیت در وظایف مختلف در پست‌های مختلف کلیسایی بالأخره آن قدر در مسیحیت و کتاب مقدس غرق شده‌اید، که فکر می‌شود، خودتان شخصیت عقلی خویش را هیچ‌گاهی نیازموده‌اید ور نه حتما تغییر بزرگی در وجود شما می‌آمد، این‌که احیانا شما درمورد اسلام و مسلمانان و پیامبر اسلام، ابراز نظر می‌کنید و سپس برای دل‌داری به مسلمانان از آن‌ها و سفرا دعوت نموده سخنان‌تان را دوباره درست می‌کنید، شما ملامت نیستید؛ زیرا جناب شما متأثر به گفته‌هایی هستید که آن را مقدس می‌شمارید، به کتابی ایمان دارید که یک پیامبرخدا (داود÷) را به زنا، داشتن ولد زنا، شراب خوراندن به اوریای حیتی و دسیسۀ قتل او، متهم می‌سازد، شما این عبارت‌ها را باز بخوانید: «یک روز هنگام عصر داوود ازخواب برخاست و برای هواخوری به پشت بام کاخ سلطنتی رفت؛ وقتی در آن‌جا قدم می‌زد چشمش به زنی زیبا افتاد که مشغول حمام کردن بود؛ داود یک نفر را فرستاد تا بپرسد، آن زن کیست، معلوم شد اسمش (بتشبع)، دختر (الیعام) و زن (اوریای حیتی) است. پس داود چند نفر را فرستاد او را بیاورند؛ وقتی (بتشبع) نزد او آمد، داود با او همبستر شد، سپس (بتشبع) فهمید که حامله است، پیغام فرستاد و این موضوع را به داود خبرداد. پس داود برای (یواب) این پیغام را فرستاد: (اوریای حیتی) را نزد من بفرست؛ وقتی (اوریا) آمد، داود از او سلامتی (یواب) و سربازان و اوضاع جنگ را پرسید، سپس به او گفت حال به خانه برو و استراحت کن. بعد از رفتن (اوریا)، داود هدایایی نیز به خانه او فرستاد، اما (اوریا) به خانه خود نرفت و شب را کنار دروازه‌ی کاخ، پیش محافظین پادشاه، بسر برد. وقتی داود این را شنید، او را احضار کرد و پرسید: چی شده است؟ چرا پس از این همه دوری از خانه، دیشب به خانه نرفتی؟ اوریا گفت: صندوق عهد خدا و سپاه اسرائیل و یهودا و فرمانده‌ی من (یوآب) و افسرانش در صحرا اردو زده‌اند، آیا رواست که من به خانه بروم وبا زنم به عیش ونوش بپردازم وبا او بخوابم؟ به جان شما قسم که این کار را نخواهم کرد. داود گفت: بسیارخوب، پس امشب هم این‌جا بمان و فردا به میدان جنگ برگرد، پس اوریا آن روز و روز بعد هم در اورشلیم ماند، داود او را برای صرف شام نگهداشت و او را مست کرد، با این حال (اوریا) آن شب نیز به خانه‌اش نرفت بلکه دوباره کنار دروازۀ کاخ خوابید. بالأخره صبح روز بعد، داود نامه‌ای برای (یواب) نوشت وآن را به وسیلۀ (اوریا) برایش فرستاد؛ در نامه به یواب دستور داده بود که وقتی جنگ شدت می‌یابد (اوریا) را در خط مقدم جبهه قرار بدهد و او را تنها بگذار تا کشته شود، پس وقتی (یواب) درحال محاصرۀ شهر دشمن بود، (اوریا) را به جایی فرستاد که می‌دانست سربازان قوی دشمن در آن‌جا می‌جنگند، مردان شهر با (یوآب) جنگیدند و در نتیجه (اوریا) و چند سرباز دیگر اسرائیلی کشته» کتاب سموئیل دوم، فصل: ۱۱، شماره: ۲- ۱۷.

همچنان کتاب مقدس شما، پیامبر دیگری مانند سلیمان÷را به داشتن هفتصد خانم و سیصد کنیز بت پرست، بدون اجازه‌ی خدا، متهم نموده و در ایام پیری وی را به بت پرستی و ساختن بتخانه برای خانم‌هایش متهم می‌سازد، شما به این متن بایبل دقت کنید: «سلیمان پادشاه بغیر از دختر فرعون، دل به زنان دیگر نیز بست، او برخلاف دستور خدا زنانی از سرزمین قوم‌های بت پرست مانند موآب، عمون، ادوم، صیدون و حیت به همسری گرفت. خدا قوم خود را سخت برحذر داشته و فرموده بود که با این قوم‌های بت‌پرست هرگز وصلت نکنند، تا مبادا آن‌ها قوم اسرائیل را به بت‌پرستی بکشانند. سلیمان هفتصد زن و سیصد کنیز برای خود گرفت، این زن‌ها بتدریج سلیمان را از خدا دور کردند بطوری که او وقتی به سن پیری رسید، بجای این‌که مانند پدرش داود با تمام دل و جان خود از خدایش پیروی کند به پرستش بت‌ها روی آورد. سلیمان (عشتاروت) الهه صیدونی‌ها و (ملکوم) بت نفرت انگیز عمونی‌ها را پرستش می‌کرد، او به خدا گناه ورزید و مانند پدر خود داود از خدا پیروی کامل نکرد. حتی روی کوهی که در شرق اورشلیم است، دو بت‌خانه برای (کموش) بت نفرت انگیز موآب و (مولک) بت نفرت انگیز عمون ساخت. سلیمان برای هریک ازین زنان اجنبی نیز بتخانه‌ای جداگانه ساخت تا آن‌ها برای بت‌های خود بخور بسوزانند و قربانی کنند» کتاب اول پاشاهان، فصل: ۱۱، شماره: ۱-۷.

همچنان این کتاب سایر پیامبران را که نسبت به شخص شما مقدس بودند، به گناه‌های مختلف؛ مانند: زنا، قتل و دسیسه سازی متهم می‌سازد.

اکنون زمانی شما با تاثر به این کتاب زبان باز می‌کنید، ملامت نیستید که اشخاصی دیگری را که به او ایمان ندارید، هرچند پیش دیگران مقدس هم باشند نیز با الفاظی از قاموس بایبل متهم سازید، ولی زمانی دوباره بر شخصیت عقلی خویش برمی‌گردید، از سخنان‌تان پشیمان شده، دوباره از طریق دیپلوماسی و دیالوگ، دوباره، اشتباه قبلی را جبران می‌کنید.

شما در این‌جا دارای دو شخصیت می‌باشد: یکی شخصیت پولسی که از مطالعه‌ی کتاب مقدس‌تان (بایبل) ساخته شده‌اید، که هر بخش آن متهم ساختن سایر انبیای کرام به زنا و قتل و دسیسه‌سازی است، که این میراث را پولس برای‌تان گذاشته است و شما هم در خواندن چنین عبارات، تفکر و تدبر ننموده، صرف بخاطر این‌که از اجداد شما برای‌تان به میراث مانده و مقدس گفته شده است، می‌پذیرید. و شخصیت دوم شما که شخصیت یک انسان عاقل و متدین است که برای انسانیت فکر نموده و می‌خواهید حتی کسانی را که در آغوش بت‌پرستان تولد شده‌اند، از کشورهای هند و چین و ژاپن، به خداپرستی دعوت کنید.

درنوشتن نامه‌ام من هیچ‌گاه قصد ندارم که خدای ناخواسته شما را توهین کنم، ولی باور کنید درهنگام نوشتن این نامه، دلم برای‌تان بسیار می‌سوزد، که ای کاش یک بار هم از تاثر به میراث‌ها و کتاب‌های مقدس، به عقلانیت و خواندن کتاب‌های دیگری که به خدای یکتا منسوب شده، بدون تصمیم و قضاوت‌های قبلی، به شکل مخلصانه استفاده کنید. من بدین باورم هرگاه شخصی مانند شما، قرآن عظیم الشان را با اخلاص و صداقت مطالعه نماید، حتما آن را می‌پذیرد؛ زیرا در قرآن توصیف اشخاصی مانند شما که مسیحی هستند و خود را برای خدا، تخصیص داده‌اند و می‌خواهند حقیقت‌ها را درک کنند و با سایر مردمان محبت دارند‌، شده است.

من در هنگام نوشتن این نوشته‌ها، میلیون‌ها انسان را از طریق تلویزیون‌ها میبینم که شما را نفرین ولعنت می‌گویند و به تصریحاتی که داده‌اید، بخصوص مسلمانان قلبا از شما ناراض شده‌اند، ولی من نخواستم که شما را خدای ناخواسته دشنام دهم و یا هم از این نامه شما احساس توهین کنید؛ زیرا من به قرآن عظیم الشان رجوع نموده و عقل خود را در خواندن کتاب‌های منسوب به خدا در کار انداخته‌ام، من در قرآن عظیم الشان، از صفا و پاکی سایر پیغمبران و انبیای کرام می‌دانم که همه‌ی آن‌ها معصوم می‌باشند، ازگناهان کبیره چی که حتی از گناهان صغیره نیز معاف می‌باشند، بعضی از لغزش‌های آنان، خلاف اولی بوده؛ یعنی آن‌ها در نیت، خیر می‌خواستند، ولی نیت خیر آن‌ها، لغزشی بوده که بعدها توسط خدای عالمیان تنبیه شده‌اند، ولی به هیچ وجهی قرآن برای ما اجازه نمی‌دهد که به گناه نمودن پیامبری زبان خود را باز نماییم؛ زیرا خدای عزوجل کسانی را برای هدایت انسان‌ها فرستاد که همه ازگناه معاف بوده و راه آنان همان راهی بود که خدای عزوجل برای انسان‌ها ساخته است.

من درقرآن عظیم الشان خدای یکتا را ذات عالم، با قدرت، مهربان و بخشاینده یافتم که بخاطر همین رحمت خویش عدالت را مراعات نموده و ظالمان را یا در دنیا و یا هم درآخرت مجازات می‌کند.

من از قرآن آموختم که برای مسلمانان خطاب می‌کند، که برای مسیحیان بگویید که بیایید، یکتاپرستی را بصورت دقیق آن مورد مطالعه قرار داده و همه با کلمه‌ی توحید، خود را یکپارچه سازیم تا همۀ ملت‌ها در صلح و آرامش زندگی کنند.

من از قرآن عظیم الشان آموختم که خدای عزوجل، موسی÷ را با برادرش هارون÷ به نزد فرعون فرستاد و برایشان امرنمود که با ایشان سخنان نرم بگویند، شاید که وی حقیقت‌ها را درک نموده و با عبادت خدای یکتا، خود را ازگناهان پاک سازد.

من ازقرآن کریم آموختم که مردم را با حکمت دعوت به حق نماییم و با انسان‌های دانشمند، مجادله‌ی حسنه نماییم، به این امید که هدایت یک انسان بسوی یکتاپرستی و توحید، بهتر از تمامی نعمت‌های دنیا برای انسان می‌باشد.

ما با در نظر داشتن این همه حقیقت‌ها، بالای کمپیوترم نشسته و این نامه را خدمت شما می‌فرستم؛ درحالی که از تصریحات شما غمگین شدم، ولی زمانی کتاب مقدس (بایبل) را مطالعه نمودم، شما را معافیت بخشیدم؛ زیرا هرکسی این کتاب را مطالعه کند، بدگفتن ومتهم نمودن پیامبران برایش بسیار ساده می‌گردد؛ زیرا زنای داود و نافرمانی سلیمان و بت پرستی‌اش جزو عقیده‌ی انسان می‌گردد و همچنان عدم علم الله متعالأ بر این‌که آدم چی وقت از درخت ممنوعه خورد و سوال وی درمورد علت پت شدن آدم وحوا در پشت درختان حتی خدای عزوجل را مانند یک انسان بسیار ضعیف معرفی می‌کند که نمی‌خواهد بنده‌هایش حقیقت‌ها را درک نمایند.

در زمان نوشتن این نامه دلم برای‌تان می‌سوزد و خواستم این دل‌سوزی را با نوشتن این نامه خدمت‌تان بیان دارم تا هم از مسوولیت روز آخرت نجات یابم؛ زیرا خدای عزوجل برای ما ارشاد نموده است که حتما سخنان حق را برای دیگران برسانید؛ خواه قبول کنند ویا نکنند و هم افسردگی خویش را با نوشتن این نامه کم سازم.

هرگاه شما اشخاصی مانند آشوک کولن که مسوول کلیساهای افریقا بود و به دین مقدس اسلام مشرف شد بشناسید و علت مسلمان شدنش را درک نمایید و بدانید که ایمان وی سبب ایمان ۱۵۰۰۰۰ انسان گردید، همچنان محترم جوسیف ادوارد استس که درامریکا مسلمان شده، قرآن را سمبول یکتاپرستی دانسته و فعلا بهترین دعوت‌گر یکتاپرستی می‌باشد و حتی خانمی بنام بیتی باومن که یک‌هزار کتاب را از ادیان مختلف مطالعه نموده، بالأخره با مطالعه‌ی قرآن به یک شخص موحد تبدیل شده و کتابی را بنام «اینک آفتاب ازغرب می‌درخشد» نوشه است.

شما نیز لطف نموده مانند اینان، قرآن عظیم الشان را بخوبی مطالعه کنید؛ زیرا زمانی که شما حقیقت‌ها را درک کنید، سبب هدایت میلیون‌ها انسان خواهید شد و این افتخار بزرگ را تنها در تمامی دنیا می‌توانید حاصل نمایید.

درخاتمه تقاضای من ازشما این است که هرگاه قناعت شما حاصل شده باشد، برایم اطمینان دهید هرگاه در مورد گفته‌هایم اعتراضی داشته باشید نیز جواب نامه‌ام را برایم به همین شکل دوستانه بدون تعصب بفرستید.

من حاضرم تمامی مشکلات اندیشوی شما را پاسخ بگویم و یگانه تقاضای دوستانه‌ی من این است که شما قرآن کریم را با دقت مطالعه نمایید.

با عرض احترامات صمیمانه