فصل دوم
۷۳ - [۱۱] عن ابن عباس، أن النبی ج جاءه رجل فقال: إنی أحدث نفسی بالشیء لأن أكون حممةً أحب إلی من أن أتكلم به. قال: " الحمد لله الذی رد أمره إلى الوسوسة ". رواه أبو داود [۱۱۳].
۷۳- (۱۱) ابن عباس س میگوید: فردی به نزد پیامبر اکرم ج آمد و گفت: گاهی در دل و جان من خیالات و وسوسههای نامطلوب و غیرقابل تحمل و سؤالات و اعتراضات ملحدانهای خطور میکند (و از بیم و ترس از عذاب و خشم خدا، حالت من در قبال اینگونه وساوس و خیالات بد و نامطلوب اینگونه است که) دوست دارم سوزانده شوم، اما آنها را به مرحلهی زبان نیاورم. (حال شما بفرمایید که تکلیف من در قبال اینگونه وساوس و خیالات غیراختیاری چیست)؟
پیامبر ج فرمود: حمد و ستایش خدایی را سزاست که کار شیطان را منحصر به وسوسه کرده است.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].
شرح: رسولخدا ج در این حدیث به این مرد اطمینان خاطر داد تا بر اثر این وسوسههای شیطانی غیراختیاری نگران و بیقرار نباشد، چراکه خدای ﻷ تا زمانیکه انسان، آن خطورات قلبی و وسوسههای شیطانی را به مرحلهی زبان و عمل نیاورد، مورد عفو و بخشش قرار داده است و نیز این را هم فرموده که همین که شخص مسلمان در برابر این وسوسههای غیراختیاری که از توان و اختیارش بیرون است، اما این اندازه بیم و هراس دارد و حتی به خود جرأت نمیدهد که آن را بر زبان بیاورد و در قلب از چنین افکار و خطورات ملحدانه، متنفر و بیزار است و دوست دارد که سوزانده شود، اما آنها را به زبان نگوید و در فکر و قلب خویش به تجزیه و تحلیل آنها بپردازد. و خود همین کراهیت و بد دانستن وی از این وسوسهها از نشانههای صریح و روشن ایمان است. چنانچه در شرح حدیث ۶۴ به این موضوع اشاره رفته است.
«الحمد لله الذی ردّ امره الی الوسوسة»:
این بخش از حدیث، به صراحت بیان میدارد که شیطان قدرت اجبار و قهریه ندارد، بلکه فقط کارش وسوسه است و بس.
خداوند ﻷ میفرماید:
﴿وَقَالَ ٱلشَّیۡطَٰنُ لَمَّا قُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ إِنَّ ٱللَّهَ وَعَدَكُمۡ وَعۡدَ ٱلۡحَقِّ وَوَعَدتُّكُمۡ فَأَخۡلَفۡتُكُمۡۖ وَمَا كَانَ لِیَ عَلَیۡكُم مِّن سُلۡطَٰنٍ إِلَّآ أَن دَعَوۡتُكُمۡ فَٱسۡتَجَبۡتُمۡ لِیۖ فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوٓاْ أَنفُسَكُمۖ مَّآ أَنَا۠ بِمُصۡرِخِكُمۡ وَمَآ أَنتُم بِمُصۡرِخِیَّ إِنِّی كَفَرۡتُ بِمَآ أَشۡرَكۡتُمُونِ مِن قَبۡلُۗ إِنَّ ٱلظَّٰلِمِینَ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ٢٢﴾ [إبراهیم: ۲۲].
«و شیطان هنگامی که کار حساب و کتاب به پایان رسید، خطاب به پیروان خود میگوید: خداوند به شما وعدهی راستینی داد و من به شما وعده دادم و با شما خلاف وعده کردم و دروغ گفتم. و من بر شما هیچ تسلطی نداشتم و کاری نکردم، جز اینکه شما را دعوت به گناه و گمراهی نمودم و شما هم گول وسوسهی مرا خوردید و دعوتم را پذیرفتید. پس مرا سرزنش مکنید و بلکه خویشتن را سرزنش بکنید. امروز نه من به فریاد شما میرسم و نه شما به فریاد من میرسید. من امروز از اینکه مرا قبلاً در دنیا برای خدا انباز کرده اید، تبرّی میجویم و آن را انکار میکنم. بیگمان کافران عذاب دردناکی دارند».
از این آیه به خوبی دانسته میشود که وسوسههای شیطان هرگز اختیار و آزادی اراده را از انسان نمیگیرد، بلکه او یک دعوت کننده بیش نیست و این انسانها هستند که با ارادهی خودشان دعوت او را میپذیرند.
و در واقع این شیطان نیست که میتواند مردم را گمراه کند، بلکه این انسانهای منحرف و گمراهاند که با میل و ارادهی خویش دعوت او را اجابت کرده و پشت سر او گام بر میدارند و براستی شیطان و دارودستهاش هرگز نمیتوانند کسی را به اجبار به راه فساد بکشانند، بلکه این خود انسانها هستند که دعوت او را لبیک گفته و دریچههای قلب خویش را به روی او میگشایند و به او اذن دخول میدهند. پس در حقیقت رابطهی شیطان و گمراهان، رابطهی پیشوا و پیرو است، نه رابطهی اجبار کننده و اجبار شونده.
و خداوند ﻷ اگرچه شیطان را در انجام وسوسههایش آزاد گذاشته، ولی انسان را در برابر او بیدفاع قرار نداده است، زیرا:
اولاً: نیروی عقل و خرد به او بخشیده که میتواند سدّ نیرومندی در مقابل وسوسههای شیطان به وجود آورد.
ثانیاً: فطرت پاک و عشق به تکامل را در درون وجود انسان به عنوان یک عامل سعادت قرار داده است
ثالثاً: خداوند ﻷ با وحی و کلام خویش آنها را از توطئهها و وسوسههای ویرانگر شیطان باخبر میگرداند.
رابعاً: فرشتگانی که الهامبخش نیکی هستند، به کمک انسانهایی که میخواهند از وسوسههای شیطان برکنار بمانند، میفرستد. آنچنان که خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ أَلَّا تَخَافُواْ وَلَا تَحۡزَنُواْ وَأَبۡشِرُواْ بِٱلۡجَنَّةِ ٱلَّتِی كُنتُمۡ تُوعَدُونَ٣٠﴾ [فصلت: ۳۰].
«کسانی که میگویند: پروردگار ما تنها خدا است، و سپس (بر این گفتهی خود که اقرار به وحدانیت است میایستند، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان میدهند، و بر این راستای خداپرستی تا زندهاند) پابرجا و ماندگار میمانند(در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش ایشان میآیند (و بدانان مژده میدهند) که نترسید و غمگین نباشید و شما را بشارت باد به بهشتی که (توسط پیغمبران) به شما (مؤمنان) وعده داده میشود».
و ﴿إِذۡ یُوحِی رَبُّكَ إِلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَنِّی مَعَكُمۡ فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾ [الأنفال: ۱۲].
«(ای مومنان! بیاد آورید) زمانی را که پروردگار تو به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم(و کمک و یاریتان مینمایم. شما با الهام پیروزی و بهروزی)مؤمنان را تقویت و ثابتقدم بدارید».
از این رو دانستیم که وسوسههای شیطان، گرچه مؤثر است، ولی تصمیم نهایی با شیطان نیست، با خود انسانهاست، چراکه انسان میتواند در برابر وسوسههای او بایستد و دست ردّ بر سینهی او بگذارد و باید دانست که نفوذ وسوسههای شیطانی در انسان یک نفوذ ناآگاه و اجباری نیست، بلکه این ما هستیم که به میل خویش وسوسهی او را به دل راه میدهیم، وگر نه حتی خود شیطان میداند که بر انسانهای مخلص هرگز راه ندارد.
۷۴ - [۱۲] وعن ابن مسعود قال: قال رسول الله ج: " إن للشیطان لمةً بابن آدم، وللملك لمةً: فأما لمة الشیطان فإیعاد بالشر وتكذیب بالحق. وأما لمة الملك فإیعاد بالخیر وتصدیق بالحق. فمن وجد ذلك؛ فلیعلم أنه من الله، فلیحمد الله، ومن وجد الأخرى؛ فلیتعوذ بالله من الشیطان الرجیم ". ثم قرأ ﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِ﴾ [البقرة: ۲۶۸]. رواه الترمذی وقال: هذا حدیث غریب [۱۱۴].
۷۴- (۱۲) عبدالله بن مسعود س میگوید: پیامبر ج فرمود: بیگمان شیطان برای وسوسه و بیراههبری فرزند آدم، دامها و تلههایی دارد و فرشتهی خدا نیز برای رهنمود کردن فرزند آدم به راه رستگاری و سعادت، الهاماتی دارد.
اما راه شیطان برای وسوسهی انسان بهسوی بدرفتاری و دروغ انگاشتن حق و عدالت است و اما راه فرشته، برای انگیزش انسان بهسوی نیکی و گواهی حق و عدالت میباشد. پس کسیکه چنین حالی در خود یافت، بداند که از سوی خداست و سپاس او را بگذارد و هرکسی که حالی دیگر در خود احساس نمود، باید بداند که از وسوسهی شیطان مطرود است و باید از آن به خداوند ﻷ پناه ببرد. پس از این پیامبر ج این آیه را تلاوت نمود:
﴿ٱلشَّیۡطَٰنُ یَعِدُكُمُ ٱلۡفَقۡرَ وَیَأۡمُرُكُم بِٱلۡفَحۡشَآءِ﴾ [البقرة: ۲۶۸].
«شیطان شما را به هنگام انفاق میترساند و وعدهی تهیدستی میدهد و به انجام گناه شما را دستور میدهد».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته این حدیث، حدیثی غریب است].
شرح: «لمّة»: مساس و اندک خطرهای است و مراد از آن همان خطرهای است که در قلب بر اثر وسوسهی شیطان و یا الهام فرشته واقع میشود. از این جهت به «لمّهی شیطان» وسوسه، و به «لمّهی فرشته» الهام میگویند.
در این حدیث، پیامبر ج بیان میکند که کار شیطان پیوسته وسوسهکردن بنیآدم است، چرا که شیطان دشمن قسم خوردهی انسان است و اوست که گفت:
﴿قَالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ٨٢﴾ [ص: ۸۲].
«سوگند به عزت تو که همهی انسانها را گمراه میسازم».
و اوست که مردم را در وسوسه میافکند و آنها را اگر چنانچه صدقه دهند و در راه خدا انفاق نمایند، از فقر و تهیدستی بیم میدهد و میترساند و به ایشان میگوید: سرانجام انفاق شما این است که فقیر و نیازمند شوید، و با این گونه وسوسهها آنها را بر بخل و امساک تحریک و تشویق میکند.
آری! شیطان جز بدبختی و شقاوت انسان هدفی ندارد و پیوسته انسانها را به انواع بدیها و زشتیها دستور میدهد و انسان را وادار میکند که به خدا افترا ببندد و چیزهایی را که نمیداند به او نسبت دهد.
ولی خداوند ﻷ اگر چه شیطان را در انجام وسوسههایش آزاد گذاشته، ولی انسان را در برابر تحریکات و وسوسههای او و دستوردادن وی بر شرّ و فحشاء، بیدفاع قرار نداده است، زیرا فرمانروای هستی، خداوند ﻷ نیز برای رهنمود انسان بهسوی رستگاری و سعادت و نیکی و خوبیها، گروهی از فرشتگان دارد. فرشتگانی که الهامبخش نیکیها هستند، خداوند متعال این فرشتگان را به کمک انسانهایی که میخواهند از وسوسههای شیطان بر کنار بمانند، میفرستد تا سدّ نیرومندی در مقابل وسوسههای شیطان باشند. چنانچه میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا ٱللَّهُ ثُمَّ ٱسۡتَقَٰمُواْ تَتَنَزَّلُ عَلَیۡهِمُ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ﴾ [فصلت: ۳۰].
«کسانی که میگویند: پروردگار ما تنها خدا است، و سپس (بر این گفتهی خود که اقرار به وحدانیت است میایستند، و آن را با انجام قوانین شریعت عملاً نشان میدهند،و بر این راستای خداپرستی تا زندهاند) باپرجا و ماندگار میمانند(در هنگام آخرین لحظات زندگی) فرشتگان به پیش آنان میآیند».
و نیز میفرماید:
﴿إِذۡ یُوحِی رَبُّكَ إِلَى ٱلۡمَلَٰٓئِكَةِ أَنِّی مَعَكُمۡ فَثَبِّتُواْ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ...﴾ [الأنفال: ۱۲].
«(ای مومنان! به یاد آورید) زمانی را که پروردگار تو به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم(و کمک و یاریتان مینمایم. شما با الهام پیروزی و بهروزی)، مؤمنان را تقویت و ثابتقدم بدارید».
و انسان به خوبی میتواند «الهامات الهی» را از «وسوسههای شیطانی» تشخیص دهد. زیرا علامت روشنی برای تشخیص آن وجود دارد و آن این است: الهامات الهی چون با فطرت پاک انسان و عقل و خرد سالم وی و ساختمان جسم و روح او آشنا است. هنگامی که در قلب پیدا میشود، یک حالت انبساط و نشاط به او دست میدهد، در حالی که وسوسههای شیطان، چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نیست، به هنگام ایجاد در قلبش، احساس تاریکی، ناراحتی و سنگینی در خود میکند و اگر تمایلات او طوری تحریک گردد که در هنگام انجام گناه، این احساس برای او پیدا نشود، بعد از انجام عمل برای او دست میدهد و این است فرق بین الهامات شیطانی و الهامات الهی.
و وظیفهی انسان در مقابل الهامات الهی این است که آنها را از جانب خدا بداند و حمد و ستایش او را به خاطر دریافت آنها به جای آورد و وظیفهی وی در قبال وسوسههای شیطانی این است که آنها را از جانب شیطان ملعون و پلید بداند و از شرّ آنها به خدا پناه ببرد، چرا که در حقیقت این پناه بردن به خداست که به انسان بینائی و روشنایی میبخشد و قدرت شناخت واقعیتها را به او میدهد. شناختی که نتیجهاش نجات از چنگال وسوسههای شیطانی، و خیالات و افکار بد و نامطلوب است و در واقع، این پرهیزگاران و خداترساناند که میتوانند در پرتو ذکر و یادخدا و پناهبردن به او از چنگال وسوسههای شیطان رهایی یابند.
۷۵ - [۱۳] عن أبی هریرة عن رسول الله ج قال: " لا یزال الناس یتساءلون، حتى یقال: هذا خلق الله الخلق، فمن خلق الله؟ فإذا قالوا ذلك فقولوا: الله أحد، الله الصمد، لم یلد ولم یولد، ولم یكن له كفوا أحد، ثم لیتفل عن یساره ثلاثا ولیستعذ بالله من الشیطان الرجیم ". رواه أبو داود. وسنذكر حدیث عمرو بن الاحوص فی باب خطبة یوم النحر ان شاء الله تعالی [۱۱۵].
۷۵- (۱۳) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: مردم دست بردار نیستند و پیوسته به سؤالهای (بیمورد و بد و نامطلوب خویش) ادامه میدهند تا اینکه کار بدانجا میرسد که میگویند: این خداوند است که آفریدگار همه چیز و همه کس است، اما آفریدگار خداوند کیست؟ پس هرگاه برای شما چنین سؤالهای بیمورد و بد و نامطلوب ایجاد شد، وظیفهیتان در قبال این سؤالها این است که (به خدا پناه ببرید و از روی صداقت و اخلاص و از روی اعتقاد و عمل) بگویید: خداوند ذاتی یگانه و یکتا است، خداوندی است که همهی نیازمندان قصد او میکنند، هرگز نزاد و زاده نشد و برای او هیچ گاه شبیه و مانندی نبوده است و کسی همگون و همسنگ و همبر او نیست.
آنگاه از شرّ و بدی شیطان به خدا پناه برد و «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» خوانده و سه بار به سمت چپ فوت کند.
[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و انشاءالله به زودی حدیث عمرو بن الاحوص را در باب «خطبهی روز عید قربان» ذکر خواهیم کرد].
[۱۱۳]- ابوداود ح ۵۱۱۲، مسند احمد ۱/ ۳۴۰. [۱۱۴]- ترمذی، ح ۲۹۸۸. [۱۱۵]- ابوداود، ح ۴۷۲۲.