فصل اول
۱۲۵ - [۱] عن البراء بن عازب أن رسول الله ج قال: " المسلم إذا سئل فی القبر یشهد أن لا إله إلا الله وأن محمدا رسول الله، فذلك قوله: ﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾ [إبراهیم: ۲۷].
وفی روایة عن النبی ج قال: ﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ﴾ نزلت فی عذاب القبر، یقال له: من ربك؟ فیقول: ربی الله ونبیی محمد". متفق علیه [۱۹۴].
۱۲۵- (۱) براء بن عازب س گوید: «پیامبر ج فرمود: وقتی انسان مسلمان (را در گور قرار دهند و فرشتگان «نکیر و منکر» به نزد او آیند و از ناحیهی آنها) مورد سؤال قرار گیرند، وی شهادت میدهد و میگوید: «اشهد أن لا اله إلا الله و أن محمداً رسول الله». یعنی گواهی راستین میدهم بر اینکه خدایی نیست جز خدای یگانه و اعتراف میکنم که محمد ج پیامبر و فرستادهی خداست. سپس پیامبر ج فرمود: این است معنای آیهی ۲۷ سورهی ابراهیم که میفرماید:
﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِی ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَا وَفِی ٱلۡأٓخِرَةِ﴾
«خداوند مؤمنان را در دنیا و آخرت (که گور، نخستین منزل آن است) بر کلمهی توحید ثابت قدم و جاوید و پایدار میدارد. ۰یعنی در پرتو حفاظت و مراقبت خدا، مؤمنان در دنیا در برابر تهدیدات کافران و وسوسههای شیطان تسلیم نمیشوند و بر دین و ایمان ماندگار میمانند و در گور که بخشی از جهان دیگر است در پاسخ فرشتگان خدا در نمیمانند و کلمهی توحید بر زبان میرانند و در روز رستاخیز به هنگام رویارویی با خدا سرگردان و پریشان نمیگردند).
و در روایتی دیگر چنین آمده که پیامبر ج فرمود: این آیه: ﴿یُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ﴾ دربارهی عذاب قبر (و سؤال فرشتگان: نکیر و منکر) نازل شده است. آنگاه که به انسان مسلمان در قبر گفته میشود: پروردگارت کیست؟ میگوید: پروردگارم، خداوند ﻷ است. (سپس به او گفته میشود: پیامبرت کیست؟ و او در پاسخ میگوید): پیامبرم حضرت محمد ج است».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: «قبر»: باید دانست که مراد از قبر فقط حفرهای که میت در آن دفن میشود نیست، بلکه مقصود از آن هرجایی است که شخص بعد از مرگ در آن قرار میگیرد، خواه زمین یا هوا یا دریا و یا شکم حیوانات و... باشد.
و اینکه عذاب به قبر (یا همان حفره) نسبت داده میشود، با توجه به این است که بیشتر مردگان در قبر نهاده میشوند [۱۹۵].
البته به عالم قبر، «عالم برزخ» یا «عالم ارواح» نیز میگویند.
برزخ در اصل به معنای چیزی است که در میان دو شئ حائل میشود و سپس به هر چیزی که میان دو امر قرار گیرد، برزخ گفته شده است.
روی همین جهت به عالَمی که میان دنیا و عالم آخرت قرار گرفته، برزخ گفته میشود.
و دلیل بر وجود چنین جهانی که گاهی از آن تعبیر به «عالم قبر» یا «عالم ارواح» و یا «عالم برزخ» میشود، از طریق دلایل عقلی و براهین نقلی و شرعی است. آیات متعددی از قرآن مجید و احادیث فراوانی از پیامبر اکرم ج است که با تعبیرات مختلف و کاملاً متفاوت از جهان برزخ، عالم قبر و ارواح و خلاصه جهانی که میان این عالم و عالم آخرت قرار دارد، سخن میگویند.
بنابراین تمام علمای اسلامی (به جز عدهای از معتزله) در مورد مسئلهی برزخ، عذاب و نعمت، سؤال در این عالم اتفاق نظر دارند.
دلیل این اتفاق نظر نیز روشن است. زیرا وجود جهان برزخ و نعمت و عذاب و سؤال آن، همانگونه که گفتیم، صریحاً در آیات قرآن و احادیث نبوی آمده است و روایات در این زمینه در منابع اسلامی در حد تواتر است.
بنابراین اصل وجود عالم برزخ، جای بحث نیست، چرا که آیات و روایات زیادی که سخن ازسؤال، فشار و عذاب قبر و... میگوید، وجود دارد. حتی علما و دانشوارن اسلامی کتابهای مستقلی دربارهی این عالَم به رشتهی تحریر در آوردهاند. از جمله میتوان به علامه نووی اشاره کرد که در مورد عذاب قبر تمام احادیث و روایات را گردآوری کرده و به صورت کتابی مستقل در آورده و در آن این عالم را با دلایل وحیانی و براهین شرعی، به منصهی ثبوت رسانده است و برای ما مسلمانان همین که پیامبر صادق و راستگویی چون محمد ج از عالم قبر خبر داده کافی است و دنبال چون و چرا و اگر و مگر نمیگردیم.
در این حدیث خواندیم که خداوند انسان مؤمن و متدین را به هنگام ورود در قبرش در برابر سؤالاتی که فرشتگان از هویت او میکنند بر خط ایمان ثابت نگاه میدارد و در آنجاست که لطف خدا بیاری وی میشتابد و او را حفظ کرده و ثابت قدم میدارد.
آری! مؤمنان راستین و حقیقی به خاطر سخن راست، کلمهی توحید، خداشناسی و یکتاپرستی، ایمان و عقیده پایدار و تزلزل ناپذیر و باور و اعتقاد مضبوط و محکم خویش، هم در این جهان در برابر زرق و برق مادیات و بیم و هراس مشکلات و وسوسههای ویرانگر شیطان بدکاره و نفس اماره و خواهشات ناروای نفسانی، محفوظ و مصون میمانند و هم در آن جهان و در عالم برزخ، بر کلمهی توحید (لا اله الا الله و محمد رسول الله) ثابت قدم و پایدار میمانند و خداوند آنها را در وقت پرسش نکیر و منکر، در قبر و در روز هولناک قیامت نیز با سخن راست و استوار و کلمهی توحید، ثابت قدم و پایدار و ماندگار میگرداند.
و وقتی وی از دین و معتقدات خود در قبر مورد پرسش قرار گیرد، آن را با سخنان استوار، ثابت و روشن، بیهیچ لکنت و تردد و یا نادانی و جهالتی بیان میکند و مقتدرانه در گور که بخشی از جهان دیگر است، در پاسخ فرشتگان خدا در نمیماند و کلمهی توحید را بر زبان میراند.
یک سؤال: برخی از انسانها شاید تصور کنند که سؤال و جواب در قبر کار بیهودهای است، زیرا سؤال از اهل ایمان که خدایت کیست؟ و پیامبرت کدام؟ تحصیل حاصل است. و برای کسیکه کافر است، اثبات یا انکار آن بیتأثیر است، زیرا موسم انتخاب و عمل سپری شده است. گذشته از این، خداوند که دانای به غیب است، میداند چه کسی مؤمن و چه کسی کافر. پس چه فایده و نیازی به این سؤال و جواب است؟
جواب:
اولاً؛ اگر اینگونه استدلال شود، باید گفت گواهی پیامبران و ملائکه و اعضاء آدمی در روز قیامت که در سورهی غافر آیهی ۵۱ و زمر آیهی ۶۹ و... آمده است، بیهوده است. چون با وجود علم نامتناهی خداوند چه نیازی به این همه شاهد و گواه است؟
ثانیا؛ همانطور که خداوند برای جهان ماده ضوابط و مراحلی تعیین کرده است، به همین گونه عالم غیب هم قوانین و مراحل خاص خود را دارد که بنا به مشیت الهی است، لذا نمیتوان دلایل عقلی را معیار جهان غیب قرار داد [۱۹۶].
۱۲۶ - [۲] عن أنس س قال: قال رسول الله ج: " إن العبد إذا وضع فی قبره، وتولى عنه أصحابه وإنه لیسمع قرع نعالهم أتاه ملكان فیقعدانه، فیقولان: ما كنت تقول فی هذا الرجل؟ - لمحمد ج - فأما المؤمن فیقول: أشهد أنه عبد الله ورسوله. فیقال له: انظر إلى مقعدك من النار، قد أبدلك الله به مقعدا من الجنة، فیراهما جمیعاً. وأما المنافق والكافر فیقال له: ما كنت تقول فی هذا الرجل؟ فیقول: لا أدری! كنت أقول ما یقول الناس! فیقال: لا دریت ولا تلیت، ویضرب بمطارق من حدید ضربة، فیصیح صیحة یسمعها من یلیه غیر الثقلین ". متفق علیه ولفظه للبخاری [۱۹۷].
۱۲۶- (۲) انس س گوید: «پیامبر ج فرمود: وقتی بندهای از بندگان خدا میمیرد و در قبرش گذارده میشود و یاران و آشنایان و دوستان و کسانش برمیگردند، این مرده هنوز صدای کوبیدن کفشهایشان را بر زمین میشنود که دو فرشته(ی سیاه و چشم کبود به نامهای «نکیر و منکر») به نزد او میآیند و او را در گورش بلند میکنند و مینشانند و به او میگویند: راجع به این مرد (یعنی محمد ج چه میگویی؟
اگر آن میت، مؤمن و خداشناس باشد، در پاسخ میگوید: صادقانه و از روی اعتقاد و عمل گواهی میدهم که محمد ج بنده و فرستادهی خداست.
آنگاه آن دو فرشته به این انسان مؤمن و خداشناس میگویند: اکنون جایگاه و آرامگاه خویش را در دوزخ نگاه کن و به سویش دیدهور شو. ولی چون (صادقانه و از روی اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل و از تهدل به خداوند ﻷ ایمان آوردهای، خداوند آن را با جایی در بهشت عوض کرد (و دو فرشته به خاطر اینکه به خوشحالی و سرور آن فرد بیفزایند، این چنین) هردو جایگاه را (جایگاه بهشت و دوزخ) را به او نشان میدهند.
و اگر آن میت منافق و یا کافر باشد، به او میگویند: دربارهی این مرد (یعنی محمد ج چه میگویی؟ او در پاسخ میگوید: نمیدانم. آنچه را که مردم میگفتند، من هم میگفتم.
فرشتگان به او میگویند: نه (حق و حقیقت و راه راست و درست را) دانستی و نه (از راه یافتگان و پیامبران و مبلغان دینی) پیروی کردی.
آنگاه پُتک آهنینی بر سر او چنان کوبیده میشود که بر اثر آن، فریاد و جیغ او را غیر از جنها و انسانها، تمام موجودات و مخلوقات میشنوند».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند، ولی لفظ از بخاری است].
شرح: «أتاه ملكان»: مراد از این دو فرشته «نکیر» و «منکر» است که موظفاند تا در قبر از انسانهای مؤمن و کافر، پیرامون هویت اسلامی و غیراسلامی آنها پرسوجو کنند.
علت این نامگذاری این است که آن دو فرشته، با هیأتی کریه و زشت بر میت حاضر میشوند، چنانچه در روایتی به این موضوع اشاره رفته است، آنجا که پیامبر ج میفرماید:
«أتاه ملكان أسودان ارزقان یقال لاحدهما منكر وللآخر نكیر». «دو فرشتهی سیاه و چشم کبود و زشت و کریه به نزد مرده میآیند که نام یکی منکر و نام دیگری نکیر است».
البته برخی از علماء گفتهاند که حالت و هیأت کریه و زشت مخصوص کافر و فاسق و منافق و دورو است و برای انسان مؤمن به صورت نیک و بشارتدهنده ظاهر میشوند.
«مطارق» جمع «مطرقه» به معنای چکش، پتک و گرز است. یعنی در قبر برای انسانهای کافر و منافق و مشرک و دوگانهپرست و خداناشناس و لائیک، گرزهای آهنینی برای زدن و سرکوبی ایشان آماده شده است که بر سر آنها میکوبند و آنها بر اثر کوبیدن آن، چنان جیغ و فریاد میکشند که جز انسانها و جنها، همهی مخلوقات صدای آنها را میشنوند.
«ثقلین» مثنی «ثقل» به معنای جن و انس است. و در اصل هر چیزی که برای آن وزن و قدری هست، آن را «ثقل» مینامند.
انس و جن را به جهت بلندی مرتبت و منزلت و عظمت مقام نسبت به پدیدههای دیگر جهان هستی و داشتن اختیار نسبی و مسئولیت شخصی و دارا بودن نیروی پندار، گفتار، نوشتار و بالاخره سنگینی معنوی خدادای، «ثقلین» مینامند.
۱۲۷ - [۳] وعن عبدالله بن عمر ب قال: قال رسول الله ج: " إن أحدكم إذا مات عرض علیه مقعده بالغداة والعشی، إن كان من أهل الجنة فمن أهل الجنة، وإن كان من أهل النار فمن أهل النار، فیقال: هذا مقعدك حتى یبعثك الله الیه یوم القیامة ". متفق علیه [۱۹۸].
۱۲۷- (۳) عبدالله بن عمرـ ب ـ گوید: «پیامبر ج فرمود: همانا هرگاه یکی از شما بمیرد (و در گورش نهاده شود) هر صبحگاه و شامگاه (مراد همهی اوقات است) منزل و جایگاه وی را به او نشان میدهند.
اگر آن شخص از بهشتیان باشد، جایگاهش را در بهشت به او نشان میدهند و اگر از دوزخیان باشد، جایگاه دوزخیاش را بدو نشان خواهند داد و به او گفته میشود: منزل و جایگاهت اینجاست تا اینکه خداوند تو را در روز رستاخیز زنده گرداند، آنگاه تو را بدانجا میفرستد».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: این حدیث بیانگر این حقیقت است که پیش از دخول در بهشت و قبل از واردشدن به دوزخ، مقدماتی سرشار از مژده و نوید و لبریز از انذار و تهدید وجود دارد. و هر صبح و شام، جایگاه دوزخیان و بهشتیان بدانان نشان داده میشود تا به خوشحالی بهشتیان و اندوه و غم دوزخیان افزوده شود.
و از این روایت مشخص شد که هنوز انسان به تمامی، رابطهاش با این دنیای ما قطع نشده و آن را ترک نکرده است که حساب و شمارش آغاز میگردد و ثواب و عقاب و پاداش و کیفرش پدیدار میشود و مقدمات و پیشدرآمدهای خیر یا شرّ، در آخرین لحظهی عمر انسان در آخرین منازل دنیا و اولین مراتب آخرت پدیدار میگردد و همانگونه که در همین لحظات طاقتفرسا و تنگنا، فاسقان و تبهکاران با تهدید و انذار به عقاب و کیفر دردناک مواجه خواهند شد، مؤمنان نیز بهرهی خویش را در برابر انجام تکالیف و وظایف دینی خود با نوید و مژده میبرند و از تعبیر «غدوّ» و «عشیّ» (صبح و شام) نیز نباید تعجب کرد که مگر در عالم برزخ چنین اموری از قبیل صبح و شام هست؟ زیرا از آیات قرآن استفاده میشود که حتی در قیامت نیز صبح و شام وجود دارد، چنانکه در آیهی ۶۲ سورهی مریم، میخوانیم:
﴿وَلَهُمۡ رِزۡقُهُمۡ فِیهَا بُكۡرَةٗ وَعَشِیّٗا﴾ [مریم: ۶۲].
این، منافات با دائمیبودن نعمتهای بهشتی ندارد، چنانکه در آیهی ۳۵ سورهی «رعد» آمده است: ﴿أُكُلُهَا دَآئِمٞ وَظِلُّهَا﴾ [الرعد: ۳۵]. زیرا ممکن است در عین دوام نعمت، روزیها و الطاف مخصوصی در این دو وقت نصیب بهشتیان گردد.
۱۲۸ - [۴] وعن عائشة ل أن یهودیة دخلت علیها، فذكرت عذاب القبر، فقالت لها: أعاذك الله من عذاب القبر، فسألت عائشة رسول الله ج عن عذاب القبر. فقال: " نعم، عذاب القبر حق". قالت عائشة ل: فما رأیت رسول الله ج بعد صلى صلاة إلا تعوذ بالله من عذاب القبر. متفق علیه [۱۹۹].
۱۲۸- (۴) عایشه ـ ل ـ گوید: «زنی یهودی نزد وی آمد و پیرامون عذاب قبر با او گفتگو کرد و به او گفت: خدا تو را از عذاب قبر پناه دهد.
عایشه ـ ل ـ نیز از پیامبر اکرم ج دربارهی (حقانیت و ثبوت) عذاب قبر سؤال کرد (و پرسید: آیا مردم در قبرهای خویش عذاب میشوند)؟. رسولخدا ج پاسخ فرمود: آری، بدون تردید عذاب قبر حق است.
عایشه ـ ل ـ گوید: پس از آن هیچ گاه پیامبر ج را اینگونه ندیدم که نماز بخواند و پس از آن از عذاب قبر به خدا پناه نبرد».
[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کردهاند].
شرح: با این که پیامبر اکرم ج به لطف و کرم الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویش به خدا و با داشتن مقام عصمت و مصونیت الهی از گناه و معصیت، و از هرگونه انحراف و کژی و عذاب و کیفری در دنیا و آخرت و قبر و برزخ بیمه شده بود، ولی با این حال پس از هر نماز از عذاب قبر پناه میبرد. با این حال کیفیت ما و دیگران روشن است که چقدر باید خویشتن را از عذاب قبر به او پناه دهیم، چرا که هر لحظه امکان انحراف و افتادن در عذاب قبر برای ما وجود دارد.
پس باید همهی مؤمنان به تأسی و اقتدا از پیامبر معصوم و الگو و پیشوای بشر، از پروردگار که مالک و مدبر آنها است، بخواهند که لحظهای آنها را به حال خودشان وامگذارد و آنها را از عذاب و شر قبر در پناه خودش محفوظ و مصون بدارد. البته منظور از پناه بردن به خدا این نیست که انسان تنها با زبان این جملات را بگوید، بلکه باید با فکر، عقیده و عمل نیز خود را در پناه خدا قرار دهد. از راههای شیطانی، برنامههای شیطانی، افکار و تبلیغات شیطانی، مجالس و محافل شیطانی، گناه و معصیت و مقدمات و اسباب عذاب قبر، خود را کنار کشد و در مسیر افکار و تبلیغات رحمانی و اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای شرعی و دینی جای دهد. وگرنه انسانی که خود را در معرض طوفان گناهان و معاصی و سیلابهای خروشان منکرات و پلیدیها عملاً قرار داده، تنها با گفتن این الفاظ «اللهم إنی أعوذ بك من عذاب القبر» به جایی نمیرسد، بلکه باید خویشتن را با فکر و عقیده و عمل در پناه خدا قرار دهد تا از شر شیاطین انسی و جنی و وسوسههای نفس اماره در امان بماند.
۱۲۹ - [۵] وعن زید بن ثابت، قال: بینا رسول الله ج فی حائط لبنی النجار على بغلة له ونحن معه، إذ حادت به وكادت تلقیه. وإذا أقبر ستة أو خمسة، فقال:" من یعرف أصحاب هذه الأقبر". قال رجل: أنا. قال: " فمتى ماتوا؟" قال: فی الشرك. فقال: " إن هذه الأمة تبتلى فی قبورها، فلولا أن لا تدافنوا لدعوت الله أن یسمعكم من عذاب القبر الذی أسمع منه"، ثم أقبل بوجهه علینا، فقال: " تعوذوا بالله من عذاب النار". قالوا: نعوذ بالله من عذاب النار. قال:" تعوذوا بالله من عذاب القبر". قالوا: نعوذ بالله من عذاب القبر. قال: " تعوذوا بالله من الفتن ما ظهر منها وما بطن ". قالوا: نعوذ بالله من الفتن ما ظهر منها وما بطن. قال: " تعوذوا بالله من فتنة الدجال". قالوا: نعوذ بالله من فتنة الدجال. رواه مسلم [۲۰۰].
۱۲۹- (۵) زیدبن ثابت س گوید: «در همین اثنا که پیامبر ج سوار بر قاطر خویش از بوستان قبیلهی «بنی نجار» (قبیلهای مشهور از انصار) میگذشت و ما نیز در معیت و رکاب ایشان بودیم و ایشان را مشایعت میکردیم، ناگهان قاطر پیامبر ج تیز و تند شد و از راه منحرف گشت و نزدیک بود رسولخدا ج را بر زمین بیفکند. (ما از حالتی که این قاطر ناگهان به خود گرفت متعجب و حیران شدیم، در همین حال) نگاه آن حضرت ج به پنج، شش قبر در آن بوستان افتاد و بهسوی آنها دیدهور شد. آنگاه پرسید: چه کسی از شما صاحبان این پنج شش گور را میشناسد؟
یکی از هم رکابان پیامبر ج گفت: من میشناسم. پیامبر ج دوباره پرسید: حال به من بگو، ایشان در چه زمانی از دنیا رفتهاند؟ (در زمان جاهلیت، یا در زمانی که اسلام پا به عرصهی وجود گذاشت و نیز به من بگو اگر زمان اسلام را دریافتهاند، آیا با ایمان از دنیا رفتهاند یا در حال شرک و چندگانهپرستی؟).
آن مرد گفت: (متأسفانه) در شرک و چندگانهپرستی دار فانی را وداع گفتهاند. آنگاه پیامبر ج فرمود: بیگمان این گروه از انسانها در گورشان دچار عذاب و عقاب و کیفر و پادافره هستند و اگر خوف این نبود که شما انسانها مردههای خود را دفن نکنید و آنا را به حال خودشان وامگذارید، از خداوند میخواستم تا از آن عذابی که من از این گورها میشنوم، شما هم بشنوید (یعنی خداوند ﻷ به قدرت لایزال و حکمت نامتناهی خویش، جیغ و فریاد کسانی را که در گورها عذاب میشوند، به من شنواند و من نیز در پرتو الطاف خدا از حالت و کیفیت خاصی که در این قبرها از عذابهای متنوع و گوناگون حکمفرما است، باخبرم. ولی اگر از خدا بخواهم که جیغ و فریاد کسانی را که در گورها عذاب میشوند، به شما نیز برساند، این خطر بزرگ وجود دارد که شما از شدت ترس و وحشت و از فرط هول و دهشت از مرگ و گور و عذاب و برزخ، مراسم تکفین و تدفین و تشییع مردگان را رها کنید و آنها را به حال خود واگذارید. لذا چون این خطر وجود دارد، چنین چیزی از خداوند ﻷ تقاضا نمیکنم).
زید بن ثابت س گوید پس از آن پیامبر ج متوجه ما شد و فرمود: از عذاب آتش دوزخ به خدا پناه ببرید. ما نیز گفتیم: از عذاب دوزخ به خدا پناه میبریم. بار دیگر حضرت ج فرمود: از عذاب قبر نیز به خدا پناه ببرید. ما نیز گفتیم: از عذاب قبر به خدا پناه میبریم. باز پیامبر ج فرمود: از جملگی فتنهها، خواه آشکار باشد، خواه پنهان به خدا پناه ببرید. همهی ما بر اساس دستور رسولخدا ج یکصدا گفتیم: از تمام فتنهها، خواه آشکار باشد خواه پنهان به خدا پناه بردیم.
در آخر پیامبر ج فرمود: از فتنهی بزرگ دجال (و نیز از هر فتنه و فساد دیگری که شما را به کفر و زندقه و شرک و معصیت الهی میکشد) به خدا پناه ببرید.
گفتیم: از فتنهی دجال به خدا پناه میبریم».
[این حدیث را مسلم روایت کرده است].
شرح: «تعوذوا بالله من الفتن ما ظهر منها وما بطن»:
«فتن» جمع «فتنه» است و به معنای ابتلا و آزمایش و آزمون میباشد. و مراد از فتنههای ظاهر، آزمایشهایی است که بر ظاهر انسان به مرحلهی اجرا در میآید. مانند: فتنهی مال، زن، فرزند، دجال، یأجوج و مأجوج و... و مراد از «مابطن» (فتنههای پنهان) آزمایشهایی است که بر قلب انسان ایجاد میگردد. مانند: شرک و چندگانهپرستی، کفر و زندقه، نفاق و دورنگی، حسد، غرور، کینه، حرص، طمع، بیصبری، ناشکری، وسوسههای شیطانی و.... و به قولی مراد از فتنههای آشکار و پنهان، تمام فتنهها و آزمایشهایی است که انسان در طول زندگی دنیا و آخرت با آن روبرو است و مراد هر فتنه و فسادی است که انسان را به کفر و زندقه، انحراف و الحاد، شرک و چندگانهپرستی، گناه و معصیت الهی بکشاند. بنابراین برای انسان لازم است تا در هر حال خویشتن را به خدا بسپارد و از شر تمام فتنهها، خواه آشکار باشد و خواه پنهان، فقط به او پناه ببرد. چرا که او تعالی «یجیر ولا یجارعلیه»
هر که را بخواهد پناه میدهد و در پناه خود میگیرد و به فریاد او میرسد و کسی در برابر او پناه داده نمیشود و فریاد رسی نمیگردد.
[۱۹۴]- بخاری ح۱۳۶۹، مسلم ۴/۲۲۰۱ ح۷۳، ابوداود ح۴۷۵۰، نسائی ح۲۰۵۷، ترمذی ح۳۱۲۰، ابن ماجه ح ۴۲۶۹. [۱۹۵]- العقیدة الاسلامیه ص ۶۴۴، شرح عقاید اهل سنت ص ۱۴۱. [۱۹۶]- نگا: پاورقی شرح عقاید اهل سنت، ص ۱۴۲. [۱۹۷]- بخاری ح۱۳۳۸، مسلم ۴/۲۲۰۱ ح ۷۰ و ۲۸۷۰، نسائی ح۲۰۵۱، ابوداود ح۴۷۵۲. [۱۹۸]- بخاری ح۱۳۷۹، مسلم ح۶۵-۲۸۸۶، ترمذی ح۱۰۷۲، نسائی ح۲۰۷۰، ابن ماجه ح۴۲۷۰، مؤطا مالک ح۴۷ «کتاب الجنائز»، مسند احمد ۲/۱۶. [۱۹۹]- بخاری ح۱۳۷۲، مسلم ح۱۲۵-۵۸۶، نسائی، ح۲۰۶۷، مسند احمد ۶/۱۷۴. [۲۰۰]- مسلم ح۶۷-۲۸۶۷، مسند احمد ۵/۱۹۰.