عقیده توحید در دعوت پیامبر ما محمد مصطفیص
هرگاه قرآن کریم و سیره رسول اللهصرا در مسائل مربوط به دعوت مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم به تمامی وضوح به این حقیقت میرسیم که بیشتر آیات قرآن در تقریر و تثبیت عقیده، مسائلی چون توحید الوهیت و ربوبیت و اسماء و صفات و دعوت کردن به اخلاص داشتن در عبادت و دین برای الله تعالی و اثبات اصول اعتقاد(ایمان و اسلام) وارد شده است.
بعد از نبوت، بیشتر وقت رسول اللهصصرف اثبات اعتقاد و دعوت کردن به توحید الله در عبادت و اطاعت گردید و این، اقتضای لا اله الا الله و محمد رسول الله میباشد.
دعوت کردن به سوی عقیده صحیح در اصل قسمت عمده تلاش و جهاد رسول اللهصو بیشتر اوقات دوران نبوتش را به خود اختصاص داده است. رسول اللهصبیست و سه سال به سوی الله تعالی دعوت نمود که از این مدت سیزده سال آن را در مکه مکرمه برای تحقق لا اله الا الله در دعوت به توحید الله تعالی در عبادت و وحدانیت الهیت و ترک شرک و بندگی بتها و باقی واسطهها و رهانیدن از بدعت و عقاید فاسد گذراند و ده سال باقی را در مدینه منوره صرف تشریع احکام و تثبیت عقیده و حفاظت از آن و حمایت کردنش در مقابل شبهات با جهاد کردن در این راه سپری نمود. بنابراین بیشتر دوران نبوتش صرف تثبیت توحید و اصول دین گردید که از آن جمله میتوان از مجادله با اهل کتاب و روشن کردن اعتقادات تحریف شده شان و مقابله با شبهات اهل کتاب و منافقان و سد کردن کید و مکرشان برای حفاظت از اسلام و مسلمین یاد کرد که همه اینها قبل از هر چیز برای حمایت از عقیده بوده است.
بنابراین هر دعوتی مسئله عقیده را مورد اهتمام و توجه خاص قرار ندهد چنانکه رسول اللهصاز جهت علم و عمل آن را در اولویت کار خویش قرار داد یک حرکت ناقص خواهد بود.
رسول خداصبخاطر عقیده توحید با مردم جنگید تا دین تنها از آن خداوند واحد باشد و این عقیده در شهادت دادن به لا اله الا الله و محمد رسول الله متمثل گشته است. علی رغم اینکه مفاسد و شرور و بدیها در آن زمان بر جامعه تسلط پیدا کرده بود اما با این وضع باز هم رسول خداصهدف نهایی از جنگ با مردم را تحقق توحید و ارکان اسلام قرار داده است چنانکه میفرماید:"أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَشْهَدُوا أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَأَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ وَيُقِيمُوا الصَّلَاةَ وَيُؤْتُوا الزَّكَاةَ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِكَ عَصَمُوا مِنِّي دِمَاءَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ إِلَّا بِحَقِّ الْإِسْلَامِ وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللَّهِ" [۳۰]«مأمورم که با مردم بجنگم تا زمانیکه شهادت به لا اله الا الله و محمد رسول الله دهند و نماز برپا دارند و زکات بدهند. هنگامی که این کارها را کردند خون و مالشان را از من محفوظ کردهاند مگر به حق اسلام و حسابشان با خداست».
و این بدین معنی نیست که رسول اللهصبه امور دیگر چون دعوت به فضایل و اخلاق پسندیده چون نیکی و صله رحم و راستی و وفا به عهد و امانت داری و ترک رذایل از گناهان کبیره چون رباخواری و ظلم و قطع صله رحم اهمیتی نداده است.
پناه بر خدا، بلکه این مسائل را در مرتبه بعد از اصول اعتقاد قرار داده است چون او صمورد اقتداست و میداند که مردم هرگاه بر دین خدا پایداری ورزند و عبادت و اطاعت را خالصانه برای او انجام دهند، نیات و اعمالشان نیکو خواهد گشت و خوبیها را انجام و از بدیها دوری میجویند و به معروف دستور میدهند تا اینکه در بین خود آن را آشکار و ظاهر نمایند و از بدیها و شرور نهی تا مجالی برای ظهور نداشته باشد.
پس مدار خیر پیرامون اصلاح عقیده میچرخد هرگاه عقیده اصلاح گردد مردم بر حق و نیکی قرار میگیرند و هرگاه از لحاظ عقیدتی دچار فساد شوند حال مردم نیز در جهت فساد دگرگونی میپذیرد و هوا و گناهان در بینشان حاکم خواهد گشت و انجام منکرات برایشان آسان خواهد شد.
حدیث صحیح رسول اللهصبدین امر اشاره دارد که میفرماید: «أَلَا وَإِنَّ فِي الْجَسَدِ مُضْغَةً إِذَا صَلَحَتْ صَلَحَ الْجَسَدُ كُلُّهُ وَإِذَا فَسَدَتْ فَسَدَ الْجَسَدُ كُلُّهُ أَلَا وَهِيَ الْقَلْبُ» [۳۱]«در هر جسدی تکه گوشتی وجود دارد که هرگاه صالح باشد جسد همگی صالح و هر وقت دچار فساد گردد جسد را به کلی به فساد میکشاند آگاه باشید که آن قلب است».
بنابراین رسول اللهصعلاوه بر اینکه به سوی اخلاص در دین دعوت مینمود و با مردم میجنگید تا زمانیکه به کلمه اخلاص شهادت دهند به سوی تمامی اخلاق فاضله بصورت مجمل و مفصل دعوت مینمود و به همین صورت از ضد آن نهی میکرد. همانگونه که رسول گرامیصبه اصلاح دین اهتمام میورزید برای اصلاح و بهبودی دنیای مردم نیز میکوشید اما همه اینها در مرتبه بعد از مسئله توحید و اخلاص دین برای خدا قرار داشتند و کسی که در این مورد منازعه و مخالفت نماید یا جاهل است و یا خود را به جهالت انداخته است.
هنگامی در قرآن کریم که بر رسول اللهصنازل شده میاندیشیم قرآنی که برای جهانیان رحمت و تا روز قیامت برای مسلمین منهج و برنامه زندگی است مییابیم که اغلب آن در بیان اثبات عقیده و اصول آن و بیان عبادت و اطاعت الله تعالی، خداوند واحدی که شریک ندارد و پیروی رسولش صوارد شده است.
اول چیزی که در قرآن نازل شده و خداوند متعال رسولش را به انجام آن مأمور کرده این است که خداوند را به بزرگی یاد کند و به تنهایی او را عظیم بدارد و مردم را از شرک انذار دهد و از گناهان و معاصی خود را پاک گرداند و از آنچه بندگان بت و صنم بر آن هستند دوری جوید و بر همه این امور صبور باشد چنانکه میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ٢ وَرَبَّكَ فَكَبِّرۡ٣ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرۡ٤ وَٱلرُّجۡزَ فَٱهۡجُرۡ٥ وَلَا تَمۡنُن تَسۡتَكۡثِرُ٦ وَلِرَبِّكَ فَٱصۡبِرۡ٧﴾[المدثر: ۱-۷]. «ای کشیده ردای شب بر سر، برخیز و بترسان. و پروردگار خود را بزرگ دار و لباس خویشتن را پاک کن و از پلیدی دور شو و منت نگذار و فزونی طلب مکن و برای پروردگارت شکیبایی کن».
سپس در تمام دوران مکی که قرآن کریم بر رسول گرامیصنازل میشد در جهت تثبیت عقیده و دعوت به سوی اخلاص در عبادت و دین برای الله تعالی و پیروی کردن رسولشصصورت میگرفت.
به همین خاطر بیشتر آیات قرآن یا به صراحت عبارت و یا با اشاره در مورد عقیده است چنانکه قسمت اعظم قرآن در تقریر توحید الوهیت و اخلاص داشتن در عبادت الله تعالی و توحید ربوبی و اسماء و صفات و اصول ایمان و اسلام و امور غیب و مقدرات اعم از خیر و شر و روز قیامت و بهشت و اهل بهشت و نعمتهایش و آتش و اهل آتش و عذابهایش میباشد و اصول عقیده نیز پیرامون این مسائل دور میزند.
علما فرمودهاند که یک سوم قرآن احکام، یک سوم اخبار و یک سوم آن توحید است [۳۲]و این چیزی است که فرموده رسول اللهصرا با آن تفسیر میکنند که فرموده است: "قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ تَعْدِلُ ثُلُثَ الْقُرْآنِ" [۳۳]. «قل هو الله احد معادل یک سوم قرآن است» چون شامل قسمت اعظم توحید و تنزیه پروردگار متعال میباشد.
آیات احکام نیز خالی از بیان عقیده و اصول دین نیست چون از خلال بحث اسماء و صفات و یا اطاعت خداوند متعال و رسولشصو حکمت تشریع آن را بیان میدارد.
و آیات مربوط به اخبار نیز همینگونه است. بیشتر قصهها در مورد ایمان و اعتقاد است و از لابه لای امورات غیبی و در ضمن تهدیدها و روز قیامت بیان میشوند.
با این وصف این قول متحقق میگردد که: قرآن به چیزی که در روز قیامت پایدارتر است راهنمایی میکند. اکثر آیاتش در اثبات تقریر عقیده و دعوت کردن به آن و دفاع از آن و جهاد کردن در راه آن میپردازد.
بنابراین به یک نتیجه واضح و آشکار میرسیم و آن این است که همه دعوتگرانی که قرآن کریم و سنت رسول اللهصرا وسیله هدایت خود یافتهاند باید این حقیقت را از قرآن و سنت فرا گیرند و بدان عمل کنند همانگونه که رسول خداصو اصحابش به آن عمل کردند. و الله الهادی الی سواء السبیل.
[۳۰] - صحیح البخاری، کتاب الإیمان، باب فإن تابوا وأقاموا الصلاة، فتح الباری. الحدیث ۲۴ جـ ۱ / ۷۴. وصحیح مسلم، کتاب الإیمان، باب الأمر بقتال الناس حتى یشهدوا أن لا إله إلا الله. الحدیث ۲۲ جـ ۲ / ۵۳. إلا أن مسلماً لم یذکر ( إلا بحق الإسلام ). [۳۱] - جاء ذلک فی حدیث أخرجاه فی الصحیحین.انظر : البخاری، کتاب الإیمان، باب فضل من استبرأ لدینه، الحدیث ۵۲، فتح الباری ۱ / ۱۲۶. وصحیح مسلم، کتاب المساقاة، باب أخذ الحلال وترک الشبهات، الحدیث ۱۵۹۹ جـ ۳، ۱۲۲. [۳۲] فممن قال بذلک ابن سریح وابن تیمیة وابن حجر - رحمهم الله -. انظر: جواب أهل العلم والإیمان بتحقیق ما أخبر به الرحمن من أن قل هو الله أحد تعدل ثلث القرآن، لابن تیمیة، مجموع الفتاوى ۱۷ / ۱۳، ۱۰۱، ۱۰۳. وانظر : فتح الباری، لابن حجر،۹ /۶۱. [۳۳] - أخرجه البخاری ومسلم وغیرهما، واللفظ لمسلم. انظر : صحیح مسلم، کتاب صلاة المسافر، باب فضل قرآءة قل هو الله أحد الحدیث / ۸۰۰. والبخاری، کتاب فضائل القرىن، باب فضل قل هو الله احد، ۹ / ۶۱ الفتح.