تحقیق در عقیده اهل سنت و جماعت

خصوصيات عقيده اسلامی و پيروانش

خصوصيات عقيده اسلامی و پيروانش

هر اندیشمند ژرف اندیش در صورت موازنه و مقارنه بین عقاید رایج بین مردم در می‌یابد که عقیده اسلامی که در قالب عقیده اهل سنت و جماعت تبلور یافته است دارای ویژگی‌ها و نشانه‌هایی است که او را و صاحبانش را بصورت روشن و واضح از عقاید دیگر اعم از ادیان یا فرق یا مذاهب متمایز می‌گرداند. که از جمله این صفات و نشانه‌ها مسائلی است که به آن می‌پردازیم:

۱. سالم بودن مصادر این عقیده: سبب این سلامت از این جهت است که تنها بر کتاب و سنت و اجماع سلف و اقوالشان اعتماد شده است ولی در مذاهب اهل کلام و مبتدعه و صوفیه چنین خصوصیاتی را نمی‌یابید چون آن‌ها بر عقل و نظر یا کشف و حدس و گمان یا الهام و به وجدآمدن و مصادر دیگر بشری که ناقص هستند اعتماد کرده‌اند و این اسباب را وسایل تشخیص عقیده که همگی مسائل آن غیب هستند قرار داده‌اند ولی اهل سنت تنها بر مصادر ذکر شده تکیه زده و مطمئناً هر اعتقادی از غیر کتاب و سنت و اجماع و اقوال سلف استمداد نماید سرانجامی جز گمراهی و بدعت نخواهد داشت.

کسانی گمان می‌کنند می‌توانند از طریق عقل و استدلال یا کلام و فلسفه و یا الهام و کشف و یا خواب و خیال یا از طریق اشخاص غیر از انبیاء که به گمانشان معصوم هستند یا به وسیله احاطه پیدا کردن به علم غیب چنانکه در مورد اولیاء و کسانی که آن‌ها را به فریاد می‌طلبند می‌توانند به یک سری از مسائل دین دسترسی پیدا کنند یا می‌پندارند برایشان ممکن است به نظامات بشری گردن نهند و به قوانین آن عمل نمایند چنین کسانی بزرگترین افترا را به خداوند متعال بسته‌اند و به چنین افرادی همان فرموده الله تعالی را تذکر می‌دهیم که در مورد کسانی که بدون علم چیزی را اذعان کرده‌اند می‌فرماید: ﴿قُلۡ هَاتُواْ بُرۡهَٰنَكُمۡ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ١١١[البقرة: ۱۱۱]. «بگو اگر راست می‌گویید دلیلتان را بیاورید». و مطمئناً جز برآوردن شبهات شیطانی قادر نخواهند بود.

این مشخصه و خصوصیت یعنی اعتماد کردن بر کتاب و سنت و منهج سلف صالح نشانه‌ای از نشانه‌های اهل سنت است و در هیچ زمان و مکانی تغییر نمی‌یابد.

۲. بر پایه تسلیم خداوند متعال و رسول گرامی‌اش صاستوار گشته است. چون عقاید امورات غیبی هستند و غیب نیز بر تسلیم شدن و تصدیق مطلق پروردگار متعال و رسول گرامی‌اش صاستقرار یافته است چنانکه تسلیم غیب شدن از جمله صفاتی در مؤمنان است که خداوند متعال بدان سبب اهل ایمان را می‌ستاید، چنانکه در آغاز سوره بقره می‌فرماید: ﴿الٓمٓ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ٢ ٱلَّذِينَ يُؤۡمِنُونَ بِٱلۡغَيۡبِ...٣[البقرة: ۱-۳]. «الم. این کتاب بدون شک برای اهل تقوا هدایت است آنانی که به غیب ایمان می‌آورند…».

عقل قادر به درک غیب نیست و بدان احاطه پیدا نمی‌کند، به همین سبب است که اهل سنت در مسائل مربوط به عقیده بر آنچه از جانب خداوند متعال و رسولش آمده است توقف کرده‌اند در حالیکه اهل بدعت و کلام در آن فرو رفته و بسان کسانی که در تاریکی تیری می‌اندازند در این وادی به تلاش بی نتیجه پرداخته‌اند. لذا چگونه می‌تواند به علم غیب احاطه یابند. در نتیجه نتوانستند عقل‌های خویش [۳۷]را به سبب تسلیم شدن و عقاید خود را به واسطه اتباع و پیروی حفظ نمایند و مانع ماندگار شدن پیروانشان بر فطرت سلیم همان فطرتی که خداوند خلقت آن‌ها را بر اساسش آفریده است، شدند.

۳. عقیده اهل سنت با فطرت و عقل سلیم موافق است. چون این عقیده مبنی بر تبعیت و اقتدا و پیروی کردن از هدایت پروردگار متعال و سنت رسول گرامی‌اش صو آنچه سلف صالح امت بر آن بوده‌اند می‌باشد بنابراین از همان سرچشمه فطرت و عقل و هدایت پابرجا و استوار می‌نوشد اما عقاید دیگر جز مجموعه‌ای از اوهام و خیالات که سبب کوری فطرت و سرگردانی عقل هستند نمی‌باشند.

۴. از لحاظ علم، عمل و عقیده مستند به قول رسولصو تابعین و امامان هدایت یافته است. هیچ اصلی از اصول عقاید اهل سنت و جماعت وجود ندارد که فاقد اصل و سند و یا مقتدایی از اصحاب و تابعین و امامان هدایت یافته دین نباشد. در حالیکه عقاید اهل بدعت که در آن به مخالفت سلف صالح پرداخته‌اند همگی تازه ایجاد شده و فاقد هرگونه سندی از کتاب و سنت و اصحاب و تابعین است و چیزی هم که اینگونه باشد بدعت و هر بدعتی گمراهی است [۳۸].

۵. واضح و آشکار است. عقیده اهل سنت و جماعت به سبب وضوح و روشن بودنش ممتاز و مشخص است؛ خالی از هرگونه تعارض و تناقض و پیچیدگی و فلسفه بافی است؛ الفاظ و معانی‌اشاز هرگونه کلمات سخت و غموض به دور است چون از کلام پروردگار متعال استمداد یافته است چیزی که باطل در گذشته و حال به آن راه ندارد اما عقاید دیگر از تأویلات و تحریفات بشر و اختلاف مشارب سرچشمه گرفته است در حالیکه عقیده چون غیبی است توقیفی می‌باشد و در آن مجالی برای اجتهاد چنانکه معلوم است وجود ندارد.

۶. از هرگونه اضطراب و تناقض، سالم است. در عقیده صاف اسلامی هیچگونه اضطراب و پوشیدگی وجود ندارد چون بر وحی و تبعیت پروردگار متعال و تحقق دادن عبودیت به تنهایی برای الله تعالی و توکل بر او نهاده شده است و یقین دارند با حق هستند و از سرگردانی در دین و از اضطراب و شک و شبهات رهایی یافته اند، حال آنکه اهداف اهل بدعت خالی از نوعی از این اسباب و علل نیست. بهترین مثال برای این امر زندگی رهبران علم کلام و فلسفه و تصوف است که به سبب دوری از عقیده سلف دچار اضطراب، دگرگونی و پشیمانی شده اند. بسیاری از آن‌ها از عقاید خویش برگشته و تسلیم اعتقادات سلف صالح شده‌اند مخصوصاً آنگاه که دورانی از حیاتشان سپری و عمر جوانی را پشت سر نهاده و یا قبل از اینکه جهان را وداع نمایند. چنانکه این مسئله برای امام ابوالحسن اشعری روی داد آنگاه که از اعتزال کناره گرفت و به تلفیق گرایید و سپس کتاب " الابانة " را در رد عقاید قبلی و تسلیم شدن به عقیده سلف نگاشت. باقلانی متولد ۴۰۳ هـ کتاب "التمهید" و ابو محمد جوینی متولد ۴۳۸هـ پدر امام الحرمین کتاب"رسالة فی إثبات الاستواء والفوقیة" نگاشت و خود امام الحرمین متولد هـ۴۷۸ در "الرسالة النظامیة" و شهرستانی متولد ۵۴۸ هـ در "نهایة الإقدام" و فخرالدین رازی متولد ۶۰۶هـ در "أقسام الملذات" و بسیاری دیگر که سرانجام به عقیده سلف بازگشتند [۳۹].

تبعیت کردن از عقیده اهل سنت در کل باعث سلامتی از بدعت و شرکیات و گناه و معاصی است در حالت عموم از همه مردم نسبت به وقوع در بدعت سالمترند و در آن‌ها شرکیات وجود ندارد هرچند افراد و گروه‌های ی از آن‌ها به معاصی و کبائر گرفتار می‌آیند اما به نسبت بقیه تعدادشان کمتر است در حالی که دیگران از درافتادن به شرکیات و امورات بدعی در امان نیستند همانگونه که در معاصی و گناهان کبیره نیز اهل فرق و گمراهی بطور خلاصه بیشتر گرفتار می‌آیند.

اهل کلام از معتزله و بسیاری از اشاعره و امثال آن‌ها در مورد خداوند بدون علم و آگاهی سخن می‌رانند و بدون علم در مورد مسائل غیب سخن می‌گویند، متصوفه و گورپرستان و باقی اهل بدع خدا را بدون شریعتش عبادت می‌کنند، رافضه و باطنیه و امثالشان بر خدا دروغ می‌بندند و به رسول گرامی‌اشافترا می‌نمایند تا جایی که دروغ گفتن در بینشان به دین تبدیل شده است، خوارج در دین سختگیری کردند و در نتیجه خداوند بر آن‌ها سخت گرفت.

۷. عقیده اهل سنت و جماعت سبب ظهور و نصرت و رستگاری در دو عالم است. از بارزترین خصوصیت این عقیده این است که سبب موفقیت و کامیابی کسانی است که به آن قیام و با عزم استوار و صادقانه به سوی آن دعوت می‌کنند طایفه‌ای که بدین عقیده متمسک است، جماعتی موفق و یاری شده‌ای است که هرکس بخواهد آن را خوار کند و یا با او دشمنی نماید قادر به ضرر زدن به او نمی‌باشد چنانکه رسول اللهصبدان خبر داده است و می‌فرماید: «لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ لَا يَضُرُّهُمْ مَنْ خَذَلَهُمْ حَتَّى يَأْتِيَ أَمْرُ اللَّهِ وَهُمْ كَذَلِكَ وَلَيْسَ فِي حَدِيثِ قُتَيْبَةَ وَهُمْ كَذَلِكَ» [۴۰]«همواره گروهی از امت من بر حق خواهد بود و کسانی که در سدد خواریشان برمی آیند قادر به زیان رساندن به آن‌ها نخواهند بود، تا اینکه امر خداوند فرا می‌رسد و آن‌ها همانگونه می‌باشند».

۸. عقیده جماعت و اجتماع است. این عقیده راهی برگزیده برای اجتماع و وحدت صفوف مسلمانان و وسیله‌ای برای اصلاح شئونات دینی و دنیایی آن‌هاست که دچار فساد شده است چون آن‌ها را به کتاب و سنت و راه و طریق مؤمنان برمی گرداند و این خصوصیت بوسیله هیچ گروه و حرکت و تشکیلاتی که بر اساس این عقیده بنا نشده باشد تحقق نخواهد یافت چنانکه تاریخ بر آن شهادت داده است. دولت‌هایی که بر اساس سنت تأسیس گشتند همان‌هایی بودند که وحدت مسلمانان را تحقق و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر را برپا داشتند و در قدیم و جدید باعث عزت اسلام شدند. دوران خلفای راشدین و اوایل عهد عباسی و آغاز دولت عثمانی و عهد صلاح الدین ایوبی و دولت اسلامی در اسپانیا شاهد این ادعاست. دوران دولت سعودیه که سنت را یاری و به توحید دعوت نمود و با بدعت و شرکیات جنگید و موجب پاک شدن سرزمین‌های مقدس از آلودگی‌ها شد که تا حال به شکر و سپاس پروردگار دوام یافته است، بیشتر این دولت‌ها گاه دچار افتراق شده و بدعت‌ها در آن غالب گشته است، سست شده و به سوی نابودی سوق یافته اند. دولت‌هایی که بر اساس غیر سنت بنا شده اند، هرج و مرج و تفرقه و بدعت در آن شیوع یافته و در نتیجه اتحاد از هم گسسته و جهاد تعطیل و منکرات رواج یافته، فرار از میدان‌های عزت و ترقی دینی شروع گشته و در آن دوران‌ها جهالت منتشر و سنت به دست فراموشی سپرده شده است چنانکه دولت‌های رافضی و باطنیه و قرامطه و صوفیه مانند دولت بنی بویه و فاطمیان(عبیدیین) اتحاد مسلمین را از هم گسستند و بدعت و شرکیات را رواج دادند چنانکه زمانی معتزلی‌ها به مناسب وزارت در بعضی از دوران‌های خلفای عباسی دست یافتند بدعت کلام آشکار و امامان اهل سنت محاصره و مردم و حتی علماء در دینشان دچار فتنه گشتند.

۹. بقا، دوام و ثبات از جمله مهمترین خصوصیت عقیده اهل سنت می‌باشد. عقیده اهل سنت در اصول دین در تمامی این قرون و تا روز قیامت ثابت می‌باشد یعنی این عقیده از نظر روایت و درایت از لحاظ لفظ و معنا محفوظ و پایدار مانده و نسل به نسل بدون راه یافتن هرگونه تبدیل و تحریف به آن، انتقال یافته است و از هرگونه تلفیق و آمیختگی و کم و زیاد شدن محفوظ مانده است. از جمله اسباب آن این است که مصدر آن کتاب خداوند متعال که باطل به آن راه ندارد و سنت رسول اللهصکه از روی هوا سخن نمی‌گوید می‌باشد که اصحاب آن را دریافت و تابعین و تابع تابعین و بعد از آن‌ها امامان هدایت که متمسک به سنت رسول خداصبودند تا به امروز آن را حفاظت کرده‌اند، چنانکه بصورت اجمال و تفصیل عقیده اهل سنت همیشه یکی بوده است، در مورد کلام خداوند، قرآن، استواء، نزول پروردگار، دیدنش در روز قیامت، سخنشان در مورد قدر، ایمان، شفاعت و توسل و همه مسائل دیگر چنانکه از سلف امت از سه قرن درخشان و طلائی نقل کرده‌اند بدون اختلاف یک چیز را بیان داشته‌اند و این از جمله نشانه کفالت و سرپرستی پروردگار متعال در حفاظت دینش می‌باشد، بر خلاف فرقه‌های دیگر چنانکه اشاعره و ماتریدیه که نزدیکترین گروه به اهل سنت می‌باشند ولی با این حال در تمامی مسائلی که با سلف مخالفت کرده‌اند چه در مسائلی که تأویل نموده یا بدعتهایی که ایجاد کرده‌اند دچار اضطراب گشته‌اند [۴۱]و در بیشتر عقایدشان تلفیق و اضطراب وجود دارد و در مسائلی که از الله و رسول اللهصآمده توقف می‌کنند و الفاظ و معناهایی اختراع می‌کنند که خداوند آن را نازل نفرموده و از طریق رسول اللهصروایت نشده است.

[۳۷] - ينبغي أن لا يُـفهم من هذا أن الإسلام يحجر على العـقل ويعـطل وظيفته ويلغي موهبة التفكير لدى الإنسان، بالعكس فالإسلام أتاح للعـقل من مجالات العـلم والنظر والتفكير والإبداع ما هو كفيل بإشباع هذه النزعة في خلق الله وشئون الحياة وآفاق الكون الواسعة وعجائب النفس الكثيرة، إنما - كما قلت - قد أراح الله الناس من التفكير فيما لا سبيل له من أمور الغـيب. وذلك إشفاقاً على العـقل وحماية له من التيه والضياع في متاهات لايدرك غـورها، والله أعلم. [۳۸] - انظر : مجموع الفتاوى، لابن تيمية ۱ / ۹. [۳۹] - راجع : مجموع الفتاوى، لابن تيمية، ۴ / ۷۲، ۷۳. ودرء التعارض ۱ / ۱۵۷ – ۱۷۰. وشرح الطحاوية، لابن أبي العز، ص ۲۴۲ – ۲۴۷ تحقيق التركي والأرناؤوط. ومقدمة شعيب الأرناؤوط، على كتاب " أقاويل الثقات " للإمام مرعي بن يوسف الكرمي، ت ۱۰۳۳، ص ۱۴ – ۲۲. [۴۰] - أخرجه مسلم والترمذي وغيرهما عن ثوبان رضي الله عنه. انظر : صحيح مسلم – كتاب الإمارة – باب ۵۳ – ۳ / ۱۵۲۳. والترمذي – كتاب الفتن – حديث / ۲۲۲۹، وقال : هذا حديث حسن صحيح. [۴۱] - انظر تفاصيل هذا الموضوع في فتاوى ابن تيمية ۴ / ۱ – ۳۰، ۵۰ – ۹۷.