۶. مهمترین مسائل مورد اختلاف اشعریها با اهل سنت
گویا خواننده با اشاره از من میخواهد موارد اختلافی اشاعره با اهل سنت در مسائل اصول و معتقدات را بیان نمایم لذا به توفیق الله تعالی بطور مختصر آن را مورد بحث و بررسی قرار میدهیم:
۱. از جمله خطرناکترین مسئلهای که اشاعره در آن با اهل سنت مخالفت نموده است در مسئله صفات پروردگار متعال است. اشعریها بر خلاف نهی کردن سلف، اقدام به تأویل صفات مخصوصاً در صفات خبری نمودهاند چیزی که الله تعالی خود را بوسیله آن توصیف و رسول گرامیاشنیز خداوند را بدان وصف نموده است. مانند صفات: دست، چشم، نفس و بغض [۹۵]و امثال این صفات خبری که الله تعالی آن را در کتابش بیان داشته و از طریق رسول خداصبه ثبوت رسیده است. آنها به آن صفات آن طور که وارد شدهاند و سلف عمل کردهاند مؤمن نیستند بلکه آن را تأویل و الفاظ را در غیر معنای آن بکار بردهاند و با این کار از شبهه تشبیه و تمثیل باری تعالی به مخلوقات و شبهه جسمانیت قائل شدن برای خداوند متعال ترسیدهاند ولی از طرف دیگر از آثار کار خویش که کلام خدوند متعال را تحریف و معانی آن را نفی و تعطیل کرده و بدون آگاهی سخنی را به خداوند نسبت دادهاند و مسائل دیگری هم که مقتضی تأویل کردن و منافی تسلیم شدن الله تعالی است همگی از جمله مستلزمات این کار است غفلت کردهاند زیرا چگونه خداوند متعال در مورد خویش چیزی را اظهار میدارد و رسولشصدر مورد او صفاتی را بیان مینماید که شایسته نیست یا اینکه مقتضی تشبیه و تجسیم نمودن پروردگار است، سپس این مسئله را هم جز متکلمان آن هم بعد از قرن سوم هجری کسی دیگر نتواند کشف نماید.
آنگاه چگونه فهم این مسئله بر اصحاب و تابعین و سلف این امت پوشیده میماند تا بعد از آنها متکلمان آن را دریابند؟!
این امر لایق به کلام خداوند متعال و کلام رسول اللهصو اصحاب و تابعین و امامان هدایت آغازین، کسانی که به علم و تقوای بیشتر مشهورند، نمیباشد، پروردگار متعال وقتی که خود را به صفاتی چون دو دست و صورت و نفس و رضا و غضب و آمدن و قرار گرفتن و بلندی … و صفات دیگر توصیف میفرماید مانع از ایجاد شبهه تشبیه خالق به مخلوق میشود چنانکه میفرماید: ﴿لَيۡسَ كَمِثۡلِهِۦ شَيۡءٞۖ وَهُوَ ٱلسَّمِيعُ ٱلۡبَصِيرُ١١﴾[الشورى: ۱۱] «هیچ چیز مانند الله تعالی نیست و او شنوا و بیناست». هیچ چیز مثل و شبیه او نیست. آیا تأویل کنندگان این صفات از خداوند متعال نسبت به خودش عالمترند؟ و آیا آنها از رسول اللهصبیشتر خداوند متعال را تنزیه مینمایند؟ و آیا آنها به اصحاب رسول اللهصو سلف امت از تابعین و تابع تابعین و امامان هدایت و سنت در قرون فاضله نسبت به مقصود الله تعالی عالمترند؟ کسانی که این صفات و امورات غیبی دیگر را به همان صورت که از الله تعالی و رسول اللهصرسیده بود از لحاظ لفظ و معنا همانطور که مراد و مقصود الله و رسولش بود بدون تشبیه و تعطیل و یا تأویل مرور کردند.
متکلمین که اشاعره از جمله آنها هستند به سبب تأویل نمودن صفات الله تعالی و بعضی دیگر از مسائل عقیده مورد امتحان و آزمایش قرار گرفتند چنانکه در عقایدشان مصطلحات و الفاظ و ظنیات عقلی را وارد کردند چیزی که شایسته نیست بصورت نفی یا اثبات آن را در مورد پروردگار متعال بکار برند.
کمترین چیزی که در مورد آن میتوان گفت این است که این کلام بدعتی است که از جانب الله تعالی و رسولشصچیزی در مورد آن وارد نشده لذا دست برداشتن از آن بهتر و باعث سلامتی است و سخن گفتن در مورد پروردگار متعال بدون علم و آگاهی است مانند: حدود، غایات، جهات، ماهیت، حرکت، جوهر، عرض، حدوث و قدم.
ادعای قطعیت عقل و ظنی بودن نقل و کلامشان در مورد ترکیب و تبعیض و سخنانشان در مورد خالق متعال که نه در داخل عالم باشد و نه در خارج آن [۹۶]… و مسائل دیگری از کلام که بصورت نفی یا اثبات در مورد پروردگار متعال درست نمودند. و این جز حرکت نمودن با التزامات معتزله و جهمیه و فلاسفه عقلیه جدلیه نمیباشد، گرچه سخنانشان در این مسائل گاهاً شامل مواردی از حق میشود اما الله تعالی ما را از آن نهی کرده است و کمترین سخنی که در این موارد میتوان گفت این است که: اینها سخن در مورد پروردگار بدون آگاهی و علم است خداوند متعال میفرماید: ﴿وَلَا تَقۡفُ مَا لَيۡسَ لَكَ بِهِۦ٣٦﴾[الإسراء: ۳۶]. «و از چیزی که به آن علم ندارید پیروی نکن»و میفرماید: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِينَ يُلۡحِدُونَ فِيٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ١٨٠﴾[الأعراف: ۱۸۰]. «خداوند دارای نامهای نیکوست او را به وسیله آن نامها بخوانید و کسانی را که از اسماء او منحرف شدند رها کنید».
اهل سنت در این مسائل چون اصلی ثابت و مقرر از آن و اثبات و اقرار به آن سخن نمیگوید بلکه به خاطر رد و ابطال و ملزم کردن خصم و به اندازه احتیاج در آن بحث نمودهاند پس مخالفت کردن اشاعره با اهل سنت در موضوع صفات، فرعی نیست چون این امر به مهمترین اصل دین مربوط است که آن توحید صفات پروردگار متعال و جل شأنه است.
ولی با این وصف باز اشاعره نزدیکترین فرقه کلامی به اهل سنت هستند چون هدفشان از تأویل کردن تنزیه پروردگار متعال است اما در این مورد بر هدایت و اقتدا به سلف صالح نیستند بلکه در همان دامی افتادهاند که اهل سنت از آن تحذیر کرده است و از تأویل نمودن و جدل کردن و مثال آوردن برای الله تعالی که منافی وجوب تسلیم شدن به نصوص شرعی است علی رغم تحریم از جانب اهل سنت خودداری نکرده اند [۹۷].
۲. از جمله اصولی که اشاعره در آن با اهل سنت مخالف است تکیه نمودنشان بر عقل و جدل و علم کلام در صفات پروردگار و مسائل قدر و غیب میباشد و عقل را قطعیات عقلیه مینامند و آن را بر نقل یعنی کتاب و سنت در مسائل غیب و عقاید حتی در صفات پروردگار مقدم میدارند چنانکه فخر رازی و جوینی و دیگران اعلام داشتهاند قاعده آنها این است که: دلایل نقلی مفید علم نیستند (أن الدلائل النقلية لا تفيد اليقين) [۹۸]و همچنین میگویند: (أن الدلائل النقلية ظنية، وأن العقلية قطعية، والظن لا يُعارض القطع) [۹۹]سبحان الله! پاک و منزهی برای خداست.
۳. از جمله اصولی که در آن مخالف اهل سنت هستند تفسیری است که از توحید مینمایند طوری آن را در ربوبیت منحصر نموده و از توحید الوهیت و عبادت خالصانه برای الله تعالی غفلت کردهاند در حالیکه رسولان پروردگار برای بیان توحید الوهیت مبعوث شدهاند چنانکه میفرماید: ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِيٓ إِلَيۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥﴾[الأنبياء: ۲۵]. «قبل از تو هیچ پیامبری را مبعوث نداشتیم جز اینکه به او وحی کردیم که جز من معبود به حقی نیست پس مرا عبادت نمایید» و الوهیت همان توحیدی است که مخلوقات بخاطر آن بوجود آمدهاند چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاريات: ۵۶]. «جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا عبادت نمایند».
به همین دلیل در میان منتسبین به اشاعره از متأخرین به خاطر سهل انگاری و تساهل در امر توحید عبادی مرتکب بسیاری از شرکیات و انواع بدعتهای عبادی شده اند، و این بدین معنی نیست که اهل سنت توحید ربوبی را دست کم میگیرند، خیر سوگند به الله اینگونه نیست بلکه آنها از همان جایی شروع میکنند که رسول خداصاز آنجا حرکت خویش را آغاز کرده است چون توحید ربوبی فطری است و ممکن نیست کسی به طور کلی مگر در موارد استثنائی آن را انکار نماید و بیشتر آیاتی هم که در زمینه توحید ربوبی نازل شدهاند در سیاق ملزم کردن به توحید عبادی و اطاعت میباشند به همین خاطر هیچ امتی نیست که به طور کلی منکر توحید ربوبی باشند و حتی میتوان گفت یافت نشده است جماعتی بصورت حقیقی منکر آن بوده باشد چون در صورت وجود، الله تعالی در قصص انبیاء آن را بیان میداشت اما توحید الوهیت برعکس آن، همان چیزی است که امتها و گروهها و طوایف تا به امروز در آن دچار گمراهی شدهاند.
برای همین امر بزرگان اشاعره و امامانشان را مییابیم که مؤلفات خویش را در عقاید با عقلیات و نظریات و تصدیقات و تصورات و مصطلحات کلامی و فلسفی شروع مینمایند و دلایل قطعی را مفید یقین نمیدانند و عقلیات را یقینی دانسته و بعد از حدوث عالم و اثبات صانع و مسائل دیگر از فلسفه و کلام بحث کرده و سرانجام بحث را با اثبات توحید ربوبی به پایان میرسانند [۱۰۰]و این خلاف آن چیزی است که سلف بر آن بوده و خلاف منهج قرآن کریم است، چنانکه مجموع آیات وارد شده در مورد مسئله توحید ربوبی به نسبت آیاتی که اثبات و بیان توحید الوهیت و اطاعت وارد شده است بسیار کمترند و چنانکه گذشت بسیاری از آیات نازل شده در مورد توحید ربوبی برای اثبات عبادت خالصانه الله نازل شده است.
۴. در اصول دیگری همچون اعتقادشان در مورد قرآن و کلام الله تعالی [۱۰۱]و ایمان [۱۰۲]و قدر [۱۰۳]و نبوت [۱۰۴]، هر زمان متأثر از اصول کلام و فلسفه در نظراتشان شدهاند با اهل سنت مخالفت کرده اند، به همین خاطر بسیاری از مصطلحات کلامی و فلسفی که محتمل حق و صواب هستند را بر ضد اهل سنت بکار بردهاند و در الفاظ کتاب و سنت اختلاف کردهاند.
به راستی این امور که اشاعره در آن با اهل سنت اختلاف کرده است از جمله اصول اعتقاد و فروع آن هستند و شایسته آن است که یک محقق با انصاف به هنگام دقت نظر و تحقیق آنطور که رأی محققین اهل سنت بر آن است حکم نماید [۱۰۵]مذهب اشعری در عقیده در اصول و منهج و تصورات واحکامش یک مذهب مستقل از اهل سنت مخصوصاً در مسئله صفات و ایمان و وحی و نبوات و قرآن و کلام و قدر است.
بنابراین اشاعره در بعضی جهات موافق اهل سنت و در بعضی جهات مخالف آنها هستند و به همین خاطر نمیتوان سلف یعنی اهل سنت و جماعت را بر عقاید اشاعره در آنچه از علم کلام و فلسفه ابداع کردهاند حمل نمود و از طرف دیگر نسبت دادن این عقاید و افکار را به اصحاب و تابعین و امامان هدایت در قرون فاضله ظلم و جنایت است و چنانکه اشاره نمودیم این عقاید غالباً جزو افکار و اندیشههای اعتقادی اشاعره میباشند.
اما اهل سنت کسانی هستند که منحرف نشده و بر مذهب سلف تا به امروز چیزی اضافه ننمودهاند و هرکس خود را به اهل سنت منتسب میدارد لازم است به همان اصولی که سلف معتقد بودند اعتقاد پیدا نماید. و از چیزی که آنها اثبات و یا به آن معتقد بودهاند پیروی کند. درست نیست بر اساس قواعد عقلی و کلامی و فلسفی چیزی ر ابگوید و یا به آن معتقد باشد آنگاه سخن و عقیدهاشرا به سلف نسبت دهد همانگونه که بسیاری از صاحب نظران مذهب اشاعره اینکار را کرده اند.
هنگامی که بسیاری از اعتقادات اشاعره را بر آثار منقول از سلف در قرون فاضله عرضه میداریم اختلافات زیادی را در آنها مشاهده میکنیم و به این نتیجه میرسیم که اشاعره اقوال و عقایدی را که سلف از آن برحذر داشته ابداع و احداث کردهاند که از جمله آن میتوان به عقیده آنها در صفات باری تعالی و امورات غیبی که با ظن و گمان در آن به بررسی پرداختهاند اشاره کرد [۱۰۶].
سرانجام واقع بینانه و با انصاف میتوان اظهار داشت:
اشاعره در کل نزدیکترین فرقه کلامی به اهل سنت و جماعت هستند و از جمله آنها کسانی هستند که از بقیه نزدیکتر به اهل سنت هستند از جمله اشاعره و کسانی که منتسب به آنها هستند امامان در حدیث و عالمان بزرگوار در تفسیر و فقه و ادبیات عرب و کسانی که در علم و دین دارای منزلت و فضیلت هستند و در بررسی و تحقیق معلوم میشود اشاعره هستند وجود دارند که از آن جمله میتوان به قاضی عیاض و ابن عساکر و نووی و ابن حجر عسقلانی اشاره کرد و امثال اینها از امامان سنت و حدیث که به نسبت متکلمین به اهل حدیث نزدیکترند. لذا عالمان اشاعره هر اندازه در سنت و حدیث و اثر علمشان فزونی مییابد اکثراً در اعتقاد به اهل سنت نزدیکتر میشوند.
و مسئله دیگری که شایسته است به آن اشاره نمود این است که اشاعره در بعضی مسائل بزرگ عقیدتی از اهل سنت دور شدهاند ولی هنگام تحقیق و بررسی به عقیده اهل سنت و جماعت برمی گردند. چنانکه این امر برای بسیاری از بزرگان این فرقه روی داده است و به سنت مراجعه و بازگشت کردهاند و سرانجام تسلیم آن شدهاند که از آن جمله میتوان از امام ابوالحسن اشعری آنگاه که در کتاب(الإبانة) [۱۰۷]به عقیده اهل سنت اقرار مینماید و از ابوالمعالی جوینی و ابو محمد جوینی و فخر رازی و شهرستانی و غزالی و ابن عربی و دیگران نام برد [۱۰۸]. بعضی از آنها به عقیده اهل سنت برگشته و علم کلام را رها کردهاند و بعضی در لای کتابش میتوان به استقرار یافتنش بر عقیده سلف پی برد و بعضی از آنها بطور مطلق تسلیم شدن به عقیده اهل سنت و جماعت را قبل از وفاتش اعلان داشته و نتوانسته آن را مکتوب دارد [۱۰۹].
خاتمه کلام من در این فصل این است که: من به این باور دست یافتهام که اشاعره معاصر بیشتر از اسلافشان از اهل سنت فاصله گرفتهاند و دلیل آن هم این است که فهمشان از عقیده سلف کمتر شده است و با فلسفه و علم کلام و انواع بدعتها و امورات خرافاتی بیشتر آمیزش یافتهاند و بیشتر آنها تحت سلطه طریقههای صوفیه درآمده اند [۱۱۰]. از خداوند خواهانیم که آنها را هدایت و به ما و آنها بصیرت حق و صراط مستقیم را عنایت بفرماید.
شایسته توجه است وقتی بحث دوری و مفارقت اشاعره از اهل سنت در بعضی اصول اعتقادی به میان میآید بدین منظور نیست که من معتقد به تکفیر یا تضلیل آنها هستم بلکه من متعرض این امر نشدهام و آن را بطور جدی خطرناک میدانم و معتقدم این امر احتیاج به تفصیل بیشتری دارد که در اینجا مقدور نیست.
[۹۵] - انظر مثلاً : أساس التقدیس، للفخر الرازی، ص ۱۱۱ – ۱۹۱. والإرشاد للجوینی ص ۱۴۶- ۱۵۴ [۹۶] - انظر : الاقتصاد فی الاعتقاد، للغزالی، ص ۱۲ – ۱۳۵. [۹۷] - ورد عن أكابر الأئمة مثل : الإمام أحمد، وابن المديني، والأوزاعي، والبخاري، وأبي زرعة، وأبي حاتم، وغيرهم كثير، فقد حذروا من الجدل والتأويل وعلم الكلام. أنظر : شرح أصول اعـتقاد أهل السنة والجماعة، لأبي القاسم اللالكائي، تحـقيــق: د. أحمد سعـد حمدان، ج ۱ – ص ۱۵۱ – ۱۸۶. [۹۸] - راجع : کتاب " أصول الدین " لفخر الدین الرازی – ص ۲۴. وکتاب " الإرشاد " للجوینی، ص ۲۵ – ۳۷. [۹۹] - أصول الدین، للرازی ص ۲۴. [۱۰۰] - انظر على سبيل المثال : أول كتاب التمهيد، للبقلاني. وأول كتاب الإنصاف للبقلاني – أيضاً. وأصول الدين للفخر الرازي – أوله. وأول كتاب الاقتصاد في الاعتقاد، للغـزالي. وأول أصول الدين، للبغـدادي. وأول الإرشاد للجويني. وأول كتاب الاعتقاد والهداية إلى سبيل الرشاد، للبيهقي، وغيرها من الكتب المعتمدة لدى الأشاعرة، فإنها تبدأ بالنظر والعـقـليات وعلم الكلام، وتقرير القـواعد العـقـلية والفلسفية، ولا تكاد تذكر توحيد العبادة والقصد إلا نادراً، مع حاجة الأمة إليه قديماً وحديثاً. [۱۰۱] - انظر : الإنصاف – للباقلانی، ص ۶۲ – ۱۲۶. وأصول الدین، للرازی، ص ۶۳- ۶۷. وکتاب الأربعین فی أصول الدین، للغزالی، ص ۲۷ – ۲۸. [۱۰۲] - أنظر : کتاب الإیمان لابن تیمیة، ص ۱۰۰- ۱۵۵. والإنصاف، للبقلانی، ص ۵۵. والاقتصاد فی الاعتقاد، للغزالی، ص ۸۹ – ۹۰. والتمهید، للبقلانی، ص ۱۴۶ – ۱۴۷. [۱۰۳] - انظر : الإنصاف، للبقلانی، ص ۳۹ – ۴۴. وکتاب الأربعین فی أصول الدین، للغزالی، ص ۱۶ – ۲۷. [۱۰۴] - انظر : النبوات، لابن تیمیة، ص ۱۰۰ – ۱۰۲. وأصول الدین، للرازی، ص ۹۱- ۱۰۵. والاقتصاد فی الاعتقاد، للغزالی، ۱۶۵ – ۱۷۹. [۱۰۵] - من أكثر من جلى هذه المسألة وأصلها شيخ الإسلام ابن تيمية/، فلتراجع مؤلفاته، ومنهم على سبيل المثال : العـقيدة التدمرية، والفتوى الحموية الكبرى، والعـقيدة الواسطية. انظر : المجلد الرابع من مجموع الفتاوى، ص ۱ – ۱۹۰. [۱۰۶] - انظر : ما سبق من هذا البحث. [۱۰۷] - انظر : کتابه " الإبانة عن أصول الدیانة ". [۱۰۸] - انظر : ( خصائص العقیدة الإسلامیة ) من هذا البحث. [۱۰۹] - انظر : شرح الطحاویة، ص ۱۵۰ – ۱۵۳. [۱۱۰] - وهذا بخلاف ما كان علیه الأشاعرة القدامى، فإنهم كانوا إلى السنة أقرب، ولم تتأصل فیهم الصوفیة، والفلسفیة والجدل، وكانوا أهل سنة فی أعمالهم وعباداتهم. أما المتأخرون من الأشاعرة المعاصرین فأغلبهم من أنصار الطرق، وأصحاب بدع فی الاعتقادات والعبادات. وهذا منشؤه التساهل فی أمر توحید العبادة فی أصول الأشاعرة – كما بینت – فیما سبق فی هذا المبحث.