تحقیق در عقیده اهل سنت و جماعت

۱- اولاً:

۱- اولاً:

از جمله اصول اهل سنت و جماعت این است که ایمان قول و عمل است و قابلیت زیاد شدن و نقصان را دارد [۵۲]و شامل ایمان داشتن به تمامی مسائلی است که خداوند متعال در کتابش از آن‌ها خبر داده یا رسول گرامی‌اش صدر مورد مسائل آشکار و نهان بصورت مجمل و مفصل در موردش سخن گفته است، که از آن جمله مسائل زیر است:

الف: ایمان داشتن به الله تعالی، و ایمان داشتن به توحیدش در ربوبیت، الوهیت و اسماء و صفات [۵۳]

ب: ایمان به ملائکه و اینکه آن‌ها بندگان مورد احترام پروردگارند چنانکه نافرمانی و معصیت پروردگار متعال در هر آنچه به آن‌ها فرماند دهد را نمی‌کنند و مطیع فرامین هستند و مأمور به عبادت الله تعالی هستند بعضی از آن‌ها دارای وظایف و اعمال خاصی چون فرود آوردن وحی و نوشتن اعمال بندگان و مقدرات و بازپس گیری و قبض ارواح و یاری دادن مؤمنان و حرکت دادن ابرها و نزول باران و بعضی حاملان عرش [۵۴]و … هستند.

ج: از جمله اصول ایمان نزد اهل سنت ایمان داشتن به کتاب‌هایی است که خداوند متعال برای هدایت بندگان آن‌ها را برای رسولانش فرو فرستاده است که از جمله آن‌ها، زبور، تورات، انجیل و قرآن کریم که کاملترین آن‌ها و نسخ کننده جمیع آن‌ها می‌باشد [۵۵].

د: ایمان به همه انبیاء و رسولان پروردگار از جمله آن اصول می‌باشد. هر پیامبری بصورت خاص در قرآن کریم و سنت صحیح نامی از آن به میان آمده است باید بطور خاص به آن‌ها ایمان آورد و لازم به دانستن است همگی آن‌ها رسالت‌های الله تعالی را ابلاغ و به سوی توحید دعوت و از شرک نهی کرده‌اند [۵۶]چنانکه می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ٣٦[النحل: ۳۶]. «در میان هر امتی رسولی مبعوث کردیم تا الله را بپرستند و از طاغوت دوری جویند»و دعوت به عبادت الله تعالی و پرهیز از طاغوت اصل مشترک دعوت همگی پیامبران خدا بوده است و محمد مصطفی صبرترین مخلوقات و خاتم پیامبران را خداوند متعال به سوی همگی مردم مبعوث داشته است و با مرگ او وحی منقطع و دین کامل گشته است [۵۷].

هـ : از جمله اصول ایمان، ایمان داشتن به روز آخرت و حقانیت مرگ و نعمت و عذاب قبر و رستاخیز و دمیدن در صور و عرضه شدن اعمال و حساب و پاداش، نامه اعمال و میزان، پل صراط و حوض و بهشت و نعمت‌هایش و آتش و عذاب‌هایش و باقی مسائل دیگر مربوط به قیامت است. اهل سنت به برپایی قیامت و نشانه‌های نزدیک شدن آن ایمان دارند که از آن جمله، خروج دجال، نازل شدن عیسی÷ و خروج مهدی، و یأجوج و مأجوج، طلوع نمودن خورشید از مغرب زمین و خروج دابه [۵۸]و مسائل دیگری که در اخبار صحیح بیان شده است، می‌باشد [۵۹].

و: ایمان داشتن به قدر پروردگار متعال از جمله آن اصول است که شامل تمامی امورات خیر و شر می‌گردد که از جمله اصول قدر، این است که الله تعالی عالم به هر چیزی قبل از پیدایش آن است طوریکه آن را در لوح محفوظ ثبت و کتابت نموده است و هرچیزی که خداوند متعال بخواهد روی خواهد داد و چیزی را که او نخواهد تحقق نخواهد یافت و او خالق هر چیزی است و روزی و سرانجام هر امری را مقرر و سعادت و شقاوت و هدایت وگمراهی در دست اوست انجام دهنده هر چیزی است که بخواهد [۶۰]و او عهد و پیمان مؤکد از فرزندان آدم گرفته و آن‌ها را بر خود شاهد کرده که او پروردگار آن‌هاست [۶۱].

ثانیاً: از جمله اصول اهل سنت این است که قرآن کریم، کلام نازل شده پروردگار است که خلق نشده و مخلوق نیست و هرکس گمان برد که کلام خدا مخلوق است به تحقیق دچار کفر گشته است [۶۲].

ثالثاً: از جمله اصول اهل سنت این است که مؤمنان در روز قیامت با چشمان خویش بدون احاطه پیدا کردن و بیان چگونگی وقوع آن خداوند متعال را می‌بینند [۶۳].

چهارم: اهل سنت به همه شفاعت‌هایی که در قرآن و سنت آمده است با توجه به شروط تحقق آن‌ها در روز قیامت معتقدند که بزرگترینش ازآن محمد مصطفیصمی‌باشد که در حضور تمامی مخلوقات روی می‌دهد. و شفاعتش صبرای صاحبان گناه کبیره از امتش و باقی شفاعت‌هایش صو شفاعت باقی پیامبران و ملائکه و مؤمنان، به همان صورت که در آثار بیان شده‌اند مورد پذیرش و اعتقاد اهل سنت هستند [۶۴].

پنجم: سفر شبانه رسول خداصاز مکه به بیت المقدس که اسراء نام دارد و بالا رفتنش از آنجا به آسمان هفتم و سدرة المنتهی که معراج نام دارد به همان صورت که در آیات و احادیث صحیح بیان شده‌اند مورد اعتقاد اهل سنت و جماعتند [۶۵].

۳. عقیده اهل سنت و جماعت در باقی اصول و احکام اعتقادی

اولاً: از جمله اصول دین نزد اهل سنت و جماعت محبت رسول خداست تا جایی که هر فرد باید او را از خود و فرزندان و جملگی مردم بیشتر دوست داشته باشد سپس باید اصحاب رسول خداصو ازواج پاک و طاهراتش را که مادران مؤمنانند را باید دوست بدارند و از آن‌ها راضی باشند و آن‌ها را افضل امت بدانند و از بحث مشاجراتی که در بین آن‌ها روی داده است خود را منع کند و داشتن بغض به آن‌ها و طعنه زدن به یکی از آن‌ها را گمراهی و نفاق بداند [۶۶].

افضل اصحابشابوبکر سپس عمر و سپس عثمان و سپس علی و ده نفری هستند که به بهشت مژده داده شده اند [۶۷].

همانگونه که اهل سنت اهل بیت رسول خداصرا دوست می‌دارند و به آن متدین هستند و در موردشان به خیر سفارش کرده و حقوقشان را مراعات می‌نمایند و همانگونه که رسول خداصفرمان داده است عمل می‌کنند [۶۸].

ثانیاً: از اهل بدعت و نفاق و اهل اهواء و اهل کلام دوری می‌جویند و نسبت به آن‌ها بغض داشته و از آن‌ها تحذیر می‌نمایند که از آن جمله می‌توان به رافضه و جهمیه و خوارج و قدریه و غلاة مرجئه و غلاة صوفیه و فلاسفه و باقی فرق و طوائف که از اهل سنت و جماعت دوری گزیده‌اند می‌باشند [۶۹].

ثالثاً: لزوم جماعت [۷۰]: دست گرفتن به ریسمان خداوند که قرآن و سنت است و اجتماع پیرامون آن از جمله اصول اهل سنت است چون جدایی از اهل حق باعث تنهایی و سرانجام آن هلاکت و گمراهی است [۷۱]. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ١٠٣[آل عمران: ۱۰۳]. «همگی به ریسمان خداوند چنگ زنید و پراکنده نشوید».

چهارم: در معروف و خوبی‌ها باید از سرپرستان امور اطاعت کرد البته این اطاعت تا زمانی است که به معصیت و نافرمانی خداوند دستور ندهند لذا قیام و خروج بر علیه آن‌ها اگر چه ظلم کنند درست نیست مگر اینکه مرتکب کفر آشکاری گردند که دلیل آشکاری بر تحقق آن از جانب شرع مقدس موجود باشد [۷۲].

پنجم: نصیحت و خیرخواهی برای الله تعالی و رسولشصو امامان مسلمانان( شامل رهبران امور مسلمین و علمای آن‌ها) و همه مردم از جمله اصول اهل سنت و جماعت است [۷۳].

ششم: با امام و پیشوای مسلمانان عادل یا ظالم باشد باید جهاد کرد و جهاد با تمامی انواعش از جمله شعائر دین و قله بلند اسلام است و تا برپایی قیامت حکمش باقی است [۷۴].

هفتم: امر به معروف و نهی از منکر اصلی از اصول دین و از بزرگترین شعائر اسلام است و در صورت توانایی واجب است [۷۵].

هشتم: احکام مربوط به مسلمانان و حقوقشان

۱. هرکس به لا اله الا الله و رسالت محمدصشهادت دهد و نماز برپا دارد و به مسلمانان توجه نماید و بر انجام شعائر اسلام مواظبت کند مسلمان است و از همه حقوق مسلمانان سود یا زیان باشد برخوردار است و مال و جان و ناموسش از تعرض محفوظ و حساب او در مسائل درونی و نهانی با خداست لذا امتحان بعمل آوردن تا از درونش اطلاع حاصل شود و یا سوء ظن داشتن به او و یا در مسلمانان دانستنش توقف کردن بدعت و نشانه انحراف دینی است.

۲. هیچ اهل قبله‌ای را نباید به واسطه ارتکاب گناهی تکفیر کرد [۷۶]مگر انیکه بواسطه کتاب و سنت کفرش محقق و بر او اقامه حجت شده باشد و عوارضاتی چون اکراه و اجبار یا جهل و یا داشتن تأویل در حقش منتفی شده باشد. همانگونه که نباید در کفر کسانی که خداوند متعال و رسولشصدر موردشان حکم کفر صادر کرده است از مشرکین و یهود و نصاری و دیگران شک به دل راه داد.

۳. در مورد هیچ فردی به بهشتی یا جهنمی بودن نباید حکم کرد مگر اینکه رسول خدا صدر مورد او شهادت داده باشد [۷۷].

۴. مرتکب گناه کبیره در دنیا فاسق و عاصی و در آخرت وابسته به اراده و خواست خداوند متعال است هرطور بخواهد عذاب یا بخشش خود را قرین حالش گرداند اما در هر حال جاودان در آتش نخواهد ماند. باید برای نیکوکاران امیدوار و از سرانجام بدکاران عاصی بیم داشت [۷۸].

۶. نماز خواندن پشت سر امام مسلمانان، نیکوکار باشد یا بدکار جایز است و جهاد نیز همراه او صحیح می‌باشد و هرکس از اهل قبله نیکوکار و یا بدکار باشد درصورتی که بر اسلام بمیرد باید بر او نماز میت خواند [۷۹].

۷. دوستی و دشمنی بخاطر خداوند واجب است. لذا دوستی با مؤمنان صالح و بیزاری از مشرکین و کافرین و منافقین لازم است و هر مسلمانی به اندازه ایمان و پیروی‌اشاز رسول خداصاز این ولایت و دوستی بهره مند و به اندازه فسق و معصیتش از برائت و بیزاری مسلمانان برخوردار می‌باشد [۸۰].

۸. کرامت اولیاء حق است اما هر کرامتی دلیل توفیق و اصلاح نیست مگر در مورد کسانی که در ظاهر و باطن بر هدایت رسول خداصقرار داشته باشد و گاه کرامت امتحان است و هر خارق العاده‌ای کرامت نیست [۸۱]. و الله اعلم.

[۵۲] انظر : كتاب السنة، لعبدالله بن أحمد، ۱ / ۳۰۷، تحقيق د. محمد بن سعيد القحطاني. والشرح والإبانة لابن بطـة، ص ۱۷۶-۱۷۷. والاعتقاد للبيهـقي، ص ۱۷۴. والإيمان لابن تيمية، ص ۱۸۶ - ۲۶۱. ولمعـة الاعتقاد، للمقدسي، ص ۲۸. والإبانة، للأشعري، ص۶۷. وشرح العقيدة الطحاوية، ص ۲۸۸. وعقيدة السلف، للصابوني، ص ۶۷. وشرح السنة، للبغـوي، ۱ / ۳۳. [۵۳] - توحيد الأسماء والصفات يعني : إثبات ما أثبته الله تعالى لنفسه، وما أثبته له رسوله جمن الأسماء والصفات، ونفي ما نفاه الله عن نفسه، وما نفاه عنه رسوله ج، وتنزيهه من كل عيب ونقص. [۵۴] - انظر : الشرح والإبانة، لابن بـطة، ص ۲۱۰. وشرح العـقيدة الطحاوية، ص ۲۴۳ – ۲۴۸. [۵۵] - انظر : شرح العـقيدة الطحاوية، ص ۲۵۷. [۵۶] - انظر : الشرح والإبانة، ص ۲۱۱. وشرح العقيدة الطحاوية، ص ۲۵۶ – ۲۵۷. [۵۷] - انظر شرح العـقيدة الطحاوية، ص ۱۰۳ – ۱۰۵. والاعتقاد، للبيهقي، ص ۲۵۵ – ۳۰۵. [۵۸] - انظر شرح العـقيدة الطحاوية، ص ۴۴۷. ولمعـة الاعتقاد، ص ۳۰، ۳۱. [۵۹] - شرح العـقيدة الطحاوية، ص ۳۴۴ – ۳۵۳، ۳۶۹. وعقيدة السلف أصحاب الحديث، للصابوني، ص۶۰، ۶۱، ۶۳. والشرح والإبانة، ص ۱۹۷ – ۲۰۸، ۲۱۹ – ۲۲۳. [۶۰] - انظر : عـقيدة السلف أصحاب الحديث، للصابوني، ص ۷۵ – ۸۲. والشرح والإبانة، ص ۱۹۲. والإبانة، للأشعري، ص ۵۶. وشرح العـقيدة الطحاوية، ص ۱۸۵. [۶۱] - انظر : شرح العـقيدة الطحاوية، ص ۱۸۵. وتفسير ابن كثير، ص ۲۲۷ – ۲۲۹. [۶۲] - راجع : السنة لعبدالله بن الإمام أحمد، ۱ / ۱۳۲. ولمعـة الاعتقاد، لمقدسی، ص ۱۵ – ۱۸.والاعتقاد، للبیهـقی، ص ۹۴ – ۱۱۰. والشرح والإبانة، لابن بـطة، ص ۱۸۴ – ۱۸۶. والإبانة، للأشعری، ص۵۶. وشرح العقیدة الطحاویة، ص ۱۰۷ – ۱۰۹. وعقیدة السلف أصحاب الحدیث، للصابونی، ص ۷. [۶۳] - راجع : السنة، لعبدالله بن الإمام احمد، / ۲۲۹۱ – ۲۶۴، فقد اشتمل على کثیر من أقوال السلف فی ذلک، تحقیق الدکتور محمد بن سعید القحطانی. وانظر شرح العقیدة الطاویة، ص ۵۶. [۶۴] - انظر : السنة، لابن أبی عاصم، ۲ / ۳۶۴. وشرح العقیدة الطحاویة، ص ۱۷۴. والشریعة للآجری، ص ۳۲۱ – ۲۳۶. ولمعة الاعتقاد، ص ۳۴. ومجموع الفتاوى، لابن تیمیة، ص ۱ / ۱۱۶ – ۱۱۷. [۶۵] - انظر : شرح العقیدة الطحاویة، ص ۱۶۸. والشریعة، للآجری، ص ۴۸۱. [۶۶] - انظر : الإبانة، للأشعری، ص ۵۹. ولمعة الاعتقاد، للمقدسی، ص ۳۶. والشرح والإبانة لابن بطـة، ص ۱۵۹ – ۱۷۰، ۲۶۵ – ۲۷۱. والوصیة الکبرى فی عقیدة الفرقة الناجیة، لابن تیمیة، ص ۵۵ – ۵۸. وشرح العقیدة الطحاویة، ص ۴۱۴. [۶۷] - انظر : الوصیة الکبرى، لابن تیمیة، ص ۵۹ – ۶۰. والشرح والإبانة لابن بطة، ص ۲۵۷ – ۲۶۱. والاعتقاد، للبیهقی، ص ۳۱۷ – ۳۲۳. والإبانة، للأشعری، ص ۵۹. وعقیدة السلف، للصابونی، ص ۸۶. [۶۸] - انظر : الوصیة الکبرى، لابن تیمیة، ص ۵۸ – ۵۹. والاعتقاد، للبیهقی، ص ۳۲۴ – ۳۳۰. ولمعة الاعتقاد، ص ۴۲. [۶۹] - انظر:الإبانة، للأشعـری، ص۶۴. ولمعة الاعتقاد، ص۴۲– ۴۳. وعـقیدة السلف أصحاب الحدیث، للصابونی، ص۱۱۲. وشرح السنة للبغـوی، ص۲۱۷–۲۳۰. [۷۰] - المقصود بالجماعة، أهل السنة، المتبعين للرسول- ج-، وأصحابه والتابعين لهم وأئمة الهدى في القرون الثلاثة الفاضلة ومن سلك طريقهم إلى يوم الدين، اعتقاداً وقولاً وعملاً. راجع ص ( ۹ – ۱۵ ) من هذا البحث. [۷۱] - انظر : شرح السنة، للبغـوی، ص ۱۸۹ – ۲۰۹. والوصیة الکبرى، لابن تیمیة، ص ۷۴. وشرح العـقیدة الطحاویة، ص ۴۵۸، ولاعتقاد للبیهقی، ص ۲۴۲ – ۲۴۶. [۷۲] - انظر : شرح الطحاویة، ص ۳۲۷ – ۳۳۰. ولمعة الاعتقاد، ص ۴۲. والإبانة، ص ۶۴. والشرح والإبانة، ص ۲۷۷ – ۲۸۰. والاعتقاد، للبیقهی، ص ۲۴۲ – ۲۴۶. والشرح والإبانة، ص ۲۸۱. [۷۳] - انظر : فتح الباری، ۱ / ۱۳۷ – ۱۴۰. [۷۴] - انظر : شرح العقیدة الطحاویة، ص ۳۳۶. والعقیدة الواسطیة بشرح محمد خلیل هراس، ص ۱۸۱. وعقیدة السلف أصحاب الحدیث، ص ۹۲ – ۹۳. [۷۵] - انظر : رسالة فی الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر، لابن تیمیة، ( مطبوع ). [۷۶] - انظر : شرح الطحاویة، ص ۲۵۸، ۲۶۱ – ۲۶۲. والإبانة، للأشعری، ص ۵۷. ولمعة الاعتقاد، ص ۳۹. [۷۷] - انظر : الإبانة، للأشعری، ص ۵۸. ولمعة الاعتقاد، ص ۳۹. [۷۸] - انظر : شرح الطحاویة، ص ۳۱۷. والإبانة، للأشعری، ص ۵۸، ولمعة الاعتقاد، ص ۳۹. [۷۹] - انظر : شرح الطحاویة، ص ۳۳۱ - ۳۳۲. والإبانة للأشعری، ص ۶۱ - ۶۲. وعقیدة السلف أصحاب الحدیث، الصابونی، ص ۹۲. [۸۰] - انظر : شرح الطحاوية، ص ۳۳۱ – ۳۳۲. وكتاب الإيمان، للحافظ العدني، ص ۱۲۸. والشرح والإبانة، ص ۲۷۴. [۸۱] - انظر: الفرقان بین أولیاء الرحمن وأولیاء الشیطان، لابن تیمیة، ص ۱۵۹ – ۱۸۸. والنبوات، لابن تیمیة، ص ۷ – ۱۰. وشرح الطحاویة، ص۴۴۲– ۴۴۶.