اهل سنت و جماعت
اهل سنت و جماعت کسانی هستند که به سنت رسول اللهصچنگ زده و بر آن اجتماع نمودهاند که اصحاب و تابعین و امامان هدایت یافته پیرو آنها هستند و تا روز قیامت هرکس راه آنها را در عقیده، قول و عمل طی نماید شامل میگردد [۱۵]، آنهایی که در هر زمان و مکان بر حق پای فشردند و از بدعت دوری جستند و اینها یاری شدگان ماندگار تا روز قیامت میباشند.
پس اهل سنت و جماعت به پیروی از کتاب و سنت و دوری جستن از امورات جدید و ساخته شده و بدعت در دین موصوف میباشند.
در اینجا منظور از جماعت مجموع مردم یا اکثریت آنها [۱۶]هنگامی که بر حق اجتماع نکردهاند نمیباشد چون رسول اللهصطایفه منصوره (اهل سنت و جماعت) را چناچه در حدیث صحیح آمده گروهی از هفتاد و سه فرقه میداند. از ابوهریرهسروایت است که رسول اللهصفرمودن: (تَفَرَّقَتْ الْيَهُودُ عَلَى إِحْدَى وَسَبْعِينَ أَوْ اثْنَتَيْنِ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً وَالنَّصَارَى مِثْلَ ذَلِكَ وَتَفْتَرِقُ أُمَّتِي عَلَى ثَلَاثٍ وَسَبْعِينَ فِرْقَةً) [۱۷]. «یهود به هفتاد و یک یا هفتاد و دو فرقه متفرق شدند و نصاری نیز همانطور دچار تفرقه شدند و امت من نیز به هفتاد و سه گروه و فرقه متفرق میشوند».
گاه اهل سنت به واسطه بعضی از نامهایش یا صفاتش که مأثور از رسول اللهصیا امامان مورد اقتدایش میباشد نامگذاری شده است چنانکه فقط اهل سنت یا فقط جماعت خوانده شده است که این نام از یک توصیف رسول گرامیصگرفته شده است آنجا که میفرماید: (وَإِنَّ هذه الأمة سَتَفْتَرِقُ عَلَى إحدى وَسَبْعِينَ فِرْقَةً كُلُّهَا فِي النَّارِ إِلَّا وَاحِدَةً وَهِيَ الْجَمَاعَةُ) [۱۸]«و همانا این امت به هفتاد و یک فرقه تبدیل میشود که همه آنها جز یکی در آتش هستند و آن جماعت است».
در اصطلاح محققین عبارت سلف صالح مترادف با اهل سنت و جماعت است همانگونه که به آنها اهل اثر یعنی صاحبان سنت برگزیده از رسول گرامیصو اصحابش گفته میشود و آنها را اهل حدیث مینامند چون آنها سنت رسول خدا را از جهت روایت و درایت در دست گرفته و از هدایتشصدر ظاهر و باطن پیروی میکنند و با این وصف همگی اهل سنت، اهل حدیث هستند.
اهل سنت و طایفه منصوره و فرقه ناجیه را اهل حدیث نامیدن چیزی است که در میان سلف مشهور بوده است چون این نامگذاری مقتضای نصوص شرعی و توصیفی است که مطابق حال و واقع است و این امر از ابن مبارک و ابن مدینی، احمد بن حنبل، احمد بن سنان و دیگرانشاجمعین به اثبات رسیده است [۱۹]و همینطور بسیاری از امامان نیز همین نامگذاری را بکار برده و در تألیفات خویش نیز آن را لحاظ کردهاند چنانکه امام اسماعیل صابونی ت ۴۴۹ کتاب خویش را به"عقیدة السلف أصحاب الحدیث" نامگذاری کرده است و به مجموع الفتاوی شیخ الاسلام ابن تیمیه ۴/۹، ۹۵ بنگرید که نام اهل حدیث را بر اهل سنت اطلاق نموده است.
فرقه ناجیه کسانی هستند که به واسطه تبعیت کردنشان از سنت رسول گرامیصاز آتش جهنم رهائی مییابند و این امر از این فرموده برگرفته شده است که میفرماید: (وَإِنَّ هذه الأمة سَتَفْتَرِقُ عَلَى ثلاثة وسبعين، ثنتان وسبعون في النار، و واحدة في الجنة وَهِيَ الْجَمَاعَةُ) [۲۰]«این امت به هفتاد و سه فرقه متفرق میشود که از جمع هفتاد و دو فرقه در آتش وارد و یک گروه در بهشت قرار میگیرند و آن جماعت است». به همین صورت بسیاری از سلف و ائمه دین اهل سنت را به فرقه ناجیه و گروه بر حق توصیف کردهاند [۲۱].
طایفه منصوره: کسانی هستند که رسول خداصدر این فرمودهاشآنها را مورد عنایت خویش قرار میدهد:(لَا تَزَالُ طَائِفَةٌ مِنْ أُمَّتِي ظَاهِرِينَ عَلَى الْحَقِّ حتى تقوم الساعة) [۲۲]«گروهی از امت من تا بر پایی قیامت بر حق خواهد بود».
و چنانکه گذشت بر آنها جماعت یا اهل جماعت اطلاق میشود [۲۳].
جماعت همان جماعت اهل سنت است که بر حق اجتماع نمودند. چنانکه جماعت معنی اجتماع را نیز در ضمن خویش دارد و اهل سنت نیز موصوف جمع شدگان بر اصول دین و اجماع کنندگان بر آن و کسانی هستند که با امامان دین و والیان امر اجتماع مینمایند.
به اهل اتباع موصوفند چون روش آنها پیروی از آثار رسول خداصدر ظاهر و باطن و پیروی از راه و روش سابقین اول از مهاجر و انصار و پیروی از وصیت رسول خداصمیباشند آنجا که میفرماید: (عَلَيْكُمْ بِسُنَّتِي وَسُنَّةِ الْخُلَفَاءِ الرَّاشِدِينَ من بعدي تَمَسَّكُوا بِهَا وَعَضُّوا عَلَيْها بِالنَّوَاجِذِ وَإِيَّاكُمْ وَمُحْدَثَاتِ الْأُمُورِ فَإِنَّ كُلَّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ...) [۲۴]- [۲۵]«بر شماست که به سنت من و سنت خلفای هدایت کننده بعد از من تمسک جویید و آن را محکم بگیرید و زنهار از امورات تازه ایجاد شده در دین بپرهیزید زیرا هر بدعی گمراهی است…».
[۱۵] - انظر : شرح العقیدة الطحاویة، لأبی العز الحنفی، ص ۳۳۰. ورسائل فی العقیدة، للشیخ محمد بن صالح العثیمین، ص ۵۳. [۱۶] - يُستثنى من ذلك عصر الصحابة والتابعين، فإن السواد الأعظم في ذلك الوقت على الحق لقرب الناس من عهدالنبوة ولتزكية النبي جللقرون الفاضلة. أما من بعدهم فلا عبرة بالكثرة لعموم الأدلة التي تدل على الناس سيكثر فيهم الخبث، وتفترق الأمة إلى ثلاث وسبعين، وأن الإسلام يعود غريباً.. إلخ. [۱۷] - أخرجه أبوداود في سننه، كتاب السنة، باب شرح السنة، الحديث ۴۵۹۶. وابن ماجة، باب افتراق الأمم، الحديث ۳۹۹۱. والترمذي، كتاب الإيمان، باب افتراق هذه الأمة، الحديث ۲۶۴۰، وقال " حدیث حسن صحیح ". [۱۸] - أخرجه ابن أي عاصم في الكتاب والسنة ۱ / ۳۳. وقال الألباني : حديث صحيح بما قبله وما بعده بعد أن ذكر طرقاً أخر للحديث. [۱۹] - راجع السلسلة الصحیحة للألبانی، الحدیث رقم ۲۷۰، المجالد الأول، الجزء الثالث، ص ۱۳۴- ۱۳۷. وانظر : سنن الترمذی، کتاب الفتن، الحدیث ۲۲۲۹. [۲۰] - أخرجة أبو داود فی سننه، باب شرح السنة، من کتاب السنة، الحدیث رقم (۴۵۹۷)، ۵ / ۶،۵. عن معاویة، وأحمد فی المسند، بإسناد صحیح عن أنس بن مالک ۳ / ۱۲۰. وله شاهد عند الترمذی فی کتاب الإیمان، باب ما جاء فی افتراق هذه الأمة ورقم ۲۶۴۰. وعند الحاکم فی المستدرک، کتاب العلم، ۱ / ۱۲۸ – ۱۲۹. وقد صححه الألبانی فی " الصحیحة " - المجلد الأول - الحدیث / ۲۰۴. [۲۱] - انظر : العـقیدة الواسطیة، لابن تیمیة، شرح محمد خلیل هراس، ص ۱۶. [۲۲] - حدیث صحیح مستفیض أخرجه مسلم والترمذی وابن ماجة وأحمد والحاکم. راجع: تخریج الحدیث فی سلسلة الصحیحة للألبانی، حدیث / ۲۷۰، الجزء الثالث، ص ۱۳۴ – ۱۳۵. [۲۳] - انظر : العـقیدة الواسطیة، لابن تیمیة، شرح محمد خلیل هراس، ۱۸۰. [۲۴] - أخرجه ابن عاصم فی کتاب السنة. قال الألبانی : إسناده صحیح ورجاله کلهم ثقات. کتاب " السنة " ۱/۱۹-۲۹ – الحدیث / ۳۱، ۵۴. والحدیث مروی فی السنن والمسانید. [۲۵] - انظر : العـقیدة الواسطیة، لابن تیمیة، شرح محمد خلیل هراس، ص ۱۷۹- ۱۸۰.