بعضی از نتایج و خاطرهها پیرامون موضوع
شامل دو قسمت است:
۱. آثار ظاهر شده از ضعف تمسک به هدایت سلف
۲. خاطرهها و موضعگیریها پیرامون عقیده و دعوت
۱. آثاری که ضعف تمسک بعضی از حرکات به هدایت و منهج سلف صالح آشکار نموده است.
از جمله نتایجی که ناشی از سهل انگاری بعضی از حرکات اسلامی در مسئله عقیده یا دوری از اعتقاد اهل سنت و جماعت است دچار شدن به خطاها و اشتباهات بسیاری است، که در اینجا بطور اجمال بعضی از خطاهای فراگیر و شایع در بین حرکات و دعوتگران را مورد توجه قرار میدهیم:
۱. از بزرگترین و خطرناکترین خطاها که بسیاری از حرکات و دعوتگران به آن دچار شدهاند این است که بی توجهی یا کم توجهی به توحید از لحاظ علمی و اعتقادی و عملی بوده است مخصوصاً این اهمال در مورد توحید الوهیت و عبادت بیشتر بوده است در حالیکه به خاطر اینکه این قسمت از توحید در کتاب و سنت و اصول دین و دعوت پیامبران مصلحین آن چنان اهمیتی داشته است که باعث شده هدف آغازین و مقصد نهایی برای هر حرکت و دعوتی در هر زمان و مکانی قرار گیرد. در بحث گذشته به مقام و منزلت توحید بطور عام و توحید عبادت و الوهیت خصوصاً اشاره کردم و بدون اغراق میتوان گفت که این بخش از توحید یعنی الوهیت و عبادت مقصد اصلی و هدف نهائی از خلقت انسان و جن بوده است چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَمَا خَلَقۡتُ ٱلۡجِنَّ وَٱلۡإِنسَ إِلَّا لِيَعۡبُدُونِ٥٦﴾[الذاريات: ۵۶]. «جن و انس را نیافریدیم مگر برای اینکه مرا عبادت نمایند».
اول چیزی که دستور خداوند و قضایش به آن تعلق گرفته است این توحید بوده است چنانکه میفرماید: ﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِيَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ حُنَفَآءَ وَيُقِيمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُواْ ٱلزَّكَوٰةَۚ وَذَٰلِكَ دِينُ ٱلۡقَيِّمَةِ٥﴾[البينة: ۵]. «به شما دستور داده نشد جز اینکه الله تعالی را با اخلاص عبادت کنید، دین از آن اوست از باطل دوری گردانده و به حق روی آورید و نماز به پا دارید و زکات بدهید که این دین راست و مستقیم است». خداوند متعال میفرماید: ﴿۞وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ٢٣﴾[الإسراء: ۲۳]. «پروردگارت دستور داده است که جز او را عبادت نکنید»و میفرماید: ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ۵]. «تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میخواهیم»و الله تعالی میفرمایدکه تمام پیامبرانش را برای این توحید مبعوث داشته است: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَۖ٣٦﴾[النحل: ۳۶]. «و به تحقیق در میان هر امتی رسولی فرستادیم تا خدا را بپرستند و از طاغوت دوری جویند».
از این امر یک مسئله بسیار مهم و جدی دیگر جدا میشود که بسیاری از دعوتگران معاصر از آن غافلند و آن این است که: بسیاری از مسلمانان امروز دچار مسائلی شدهاند که توحیدشان را نقض و یا اینکه آن را دچار خلل و ایراد میگرداند. از جمله اعمال و اعتقاداتی که در میان منتسبین به اسلام توحید را نقض میگرداند خواندن غیر الله و طلب امداد و فریاد رسی از آن و قربانی و نذر برای غیر خدا و تصدیق کاهنان و کارهایی را نزد قبور و در حضور شیوخ و بزرگان طریقههای صوفیه انجام میدهند و مسائل دیگری که بر داعیان و حرکات پوشیده نیست همگی ناقض توحید هستند.
از جمله مسائلی که باعث نقص توحید یا وارد کردن خدشه و ایراد به آن میشود شایع شدن بدعتها و خرافاتی چون مولدخوانیها و تبرک جستن به گورها و اشخاص و سنگ و چوب و غیره و سوگند خوردن به غیر خدا و مسائلی از این قبیل میباشد. اینها همگی از جمله مسائلی هستند که در امر توحید خلل ایجاد مینمایند و از جمله امراض شایع و مسری در جسم امت اسلامی است و پیش از هر نوع مرض دیگر اخلاقی یا اجتماعی و یا سیاسی و اقتصادی و فکری و … باید معالجه گردد چون مرض اعتقاد مرض قلب است و یک بیماری سخت و خسته کنندهای است که همه امراض و انحرافات اخلاق و غیره از آن ناشی میشود و این امر در قدیم و جدید بیماری امتها بوده است و این مریضی علی رغم خطر و انتشار آن و وضوح و آشکار بودنش از جانب بسیاری از دعوتهای اصلاحی آنگونه که شایسته آن باشد مورد توجه قرار نمیگیرد.
توجه: وقتی که میگویم باید ابتدا به توحید و طرد بدعت و شرکیات توجه نمود این امر به معنی بی توجهی و غفلت دعوتگران به جنبههای دیگر از تحقق مصالح و دفع مفاسد و معالجه کردن انحرافات اجتماعی و اخلاقی و فکری و سیاسی و اقتصادی نیست بلکه سخن من این است که بر دعوتگر لازم است هرچیزی که برای اسلام و مسلمانان مهم است هرچند کوچک و کم باشد توجه نماید چنانکه اگر در امری کوتاهی نماید به همان اندازه در حد توانایی مورد سرزنش و بازخواست قرار میگیرد و این اقتضای امر به معروف و نهی از منکر و اصلاحی است که خداوند به آن دستور داده و رسولشصما را بدان امر نموده است. بنابراین دعوتگر مصلح مخصوصاً جمعیتها و حرکتهای دعوی باید دارای صفت عام و شامل در اصلاحات باشند اما باید اولویات را لحاظ و به آن اعتبار دهد طوری که آن در مرحله اول قرار گیرد و از همان جایی شروع کند که رسول اللهصاز آنجا آغاز کرد. آن توحید است پس از خطرناکترین و بزرگترین ظلم که همان شرک و بدعت و فساد عقیده است باید آغاز کرد و در هر وقت باید سعی در اصلاح نمود و از فساد نهی کرد.
در اینجا مسئلهای موجود است که افراد زیادی در مورد آن دچار غفلت شدهاند و آن این است که وضعیت اخلاقی و تأمین معیشت آنها در زندگی به توحید و عقایدشان مرتبط است چنانکه الله تعالی میفرماید: ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ٩٦﴾[الأعراف: ۹۶]. «اگر مردم ایمان آورده و تقوا میداشتند دروازه برکات را از آسمان و زمین به رویشان میگشودیم». ایمان و تقوا نیز بدون اعتقاد صحیح و عبادت سالم تحقق نمییابند چون قبول شدن اعمال صالح اعم از فرض و سنت مانند نماز و روزه و زکات و حج و دعا کردن و نیکی نمودن به مردم و راستی و عفت و صله رحم و همه نیکیها با عقیده صحیح و تبعیت درست و اخلاص داشتن برای الله تعالی ارتباط دارند و عمل وقتی صالح و خوب است که موافق دستور پروردگار متعال و رسول گرامیاش صصورت گیرد.
و مایه تأسف است که بعضی از حرکات و جمعیتها نه تنها به این واجب عظیم به دید تعظیم نمینگرند و همچنین به تخلیه خویش از آن اعتنا نمیکنند واجبی که باعث تطهیر عقاید و عبادات مسلمانان است بلکه کسی که بدان قیام نماید را مورد سرزنش و شماتت قرار میدهند و فکر میکنند که این منهج بی فایده و نتیجه تنگ نظری و کوته فکری میباشد و گاه آن را مشغول شدن و اهتمام به پوسته میدانند و برای آن از کسانی که برگرفته از سنت هستند چون انصار السنه و سلفیها و اهل حدیث مثال میآورند کسانی که قصدشان نجات امت از بدعت و خرافات و متوجه تصحیح عقاید آنها هستند، درست است که این جمعیتها گاه دچار کوتاهیها و اشتباهاتی در اسلوب و روش میگردند اما اهتمام و توجه آنها به عقیده و عبادت و مبارزه کردنشان با بدعت خصوصیت ممتاز و برجستهای است که به خاطر آن قابل ستایش هستند و میتوان گفت از جمله دلایل صحت انتساب آنها به اهل سنت و جماعت و فرقه ناجیه و طائفه منصوره همین اهتمام به توحید و مبارزه با شرکیات و بدعتها میباشد و اینکه بیشتر از سایر حرکتها ملبس به خصوصیات اهل سنت هستند.
۲. از جمله اشتباهاتی که بیشتر حرکتها و جماعتها به واسطه ضعف ارتباط با منهج سلف به آن دچار شدهاند این است که به فراگیری و تعلیم علوم شرعی اهتمام چندانی ندارند و این صفت و فعل را بیشتر حرکتهای اسلامی معاصر به غیر از سلفیت دارا هستند، آنها به این جنبه بطور کلی چندان توجهی ندارند چنانکه در میانشان به ندرت عالمان بزرگ در علوم شرعی یافت میشود و بسیار کم حقوق علما را کسانی که در کتاب و سنت به مقام علمی دست یافته است آن چنانکه شایسته است در میان خود رعایت کرده و افراد را به جای پیروی از آنها به دنبال حرکات خود میکشانند لذا آنها را از هدایت به روش بهتر باز میدارند.
از جمله مسائلی که درد آور است اندیشه رها کردن بعضی از علوم اصولی و غیر اصولی از علوم شرعی چون علم حدیث و عقیده و اصول فقه و فقه بنا به ادعای ضرورت تجدد است چیزی که داعیان امروزی را مورد تأثیر خویش قرار داده و سبب جهل بدین علوم گشته است علومی که برای فهم دین حکم مرکزیت را دارند من از اینکه این حقیقت را بیان میدارم همچون هر مسلمان آگاه به مسئله ناراحتم اما وجوب نصیحت باعث آن شده است وقتی واقعیت و حال اکثر داعیان و حرکتهای دعوی را مورد بررسی قرار دهیم متوجه خواهیم شد که نسبت به علوم شرعی ضعیف و واجد بضاعت کمی از نصوص کتاب و سنت و آثار سلف صالح از جهات مطالعه و حفظ و اندیشه و علم و عمل هستند چنانکه اگر این حرکتها افرادی را برای تخصص در علوم دینی و اندیشه در آن آماده میکردند کارشان اثر بسیار بزرگی میداشت چنانکه قرآن کریم مؤمنان را بدان دعوت میفرماید: ﴿۞وَمَا كَانَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لِيَنفِرُواْ كَآفَّةٗۚ فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ١٢٢﴾[التوبة: ۱۲۲]. «و شایسته نیست مؤمنان همگی کوچ کنند پس چرا از هر دسته از آنان، دستهای کوچ نمیکنند تا در دین آگاهی پیدا کنند و قوم خود را وقتی به سوی آنها بازگشتند بیم دهند باشد که بترسند»و رسول اللهصمیفرماید: "مَنْ يُرِدْ اللَّهُ بِهِ خَيْرًا يُفَقِّهْهُ فِي الدِّينِ" [۱۱۴]«کسی که خداوند در موردش اراده خیر نماید او را در دین فقیه میگرداند».
۳. از جمله آن اشتباهات و خطاها تعصب و حزب گرایی و غرور است.
این نشانهها متأسفانه مشخصه بیشتر جماعتها و حرکتهای اسلامی اصلاحی است هر حزب به آنچه خود دارد دلخوش است و هر طایفه خود را شایسته پیروی کردن و لایق به رهبری امت میداند و گمان میکند تنها او قدرت حل مشکلات را دارد. در میان حرکتها بعضی هستند که ه غیر طرفداران خویش از عامه مسلمانان یا طرفداران دعوتها و حرکات دیگر طوری مینگرند که کمتر از طرفداران آنها درک و فهم و قدرت تشخیص مصالح را دراند و به آنها به دیده ترحم و اغماص مینگرند و بعضی مدعی هستند تنها آنها جماعت مسلمانان و یا لایق به این توصیف میباشند و حتی بعضی از حرکتهای اسلامی تا آنجا دچار غرور شدهاند به علوم شرعی و دانشمندان متبحر در آن به دیده حقارت و کم ارزشی مینگرند و بعضی از آنها را به غفلت و کوته فکری و تنگ نظری نسبت میدهند چون آنها را میبینند که جذب حرکت آنها نشده یا با آنها موافق نیستند و یا اینکه آنها را متهم میکنند که به شیوه ابتدائی به انکار امورات ناپسند توجه دارند و رفتن پیش سلاطین و حاکمان را به قصد نصیحت و خیرخواهی برآیی خرده میگیرند، آیا این یک غرور کشنده و جهالت به منهج سلف صالح نیست؟
۴. از جمله خطراتی که ناشی از جهل به منهج سلف و به دنبال آن میآید تفرقه و اختلاف است که این امر با کمال تأسف از بارزترین نشانههای حرکات اسلامی معاصر است. الله تعالی این صفت را نکوهش و رسول خداصاز آن نهی کرده است. الله تعالی میفرماید: ﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ١٠٣﴾[آل عمران: ۱۰۳]. «به ریسمان خداوند چنگ زنید و متفرق نشوید»و میفرماید: ﴿وَلَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَٱخۡتَلَفُواْ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَهُمُ ٱلۡبَيِّنَٰتُۚ١٠٥﴾[آل عمران: ۱۰۵]. «و مانند کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل روشن برایشان آمد پراکنده شدند و با هم اختلاف پیدا کردند»و میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمۡ وَكَانُواْ شِيَعٗا لَّسۡتَ مِنۡهُمۡ فِي شَيۡءٍۚ١٥٩﴾[الأنعام: ۱۵۹]. «کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و گروه گروه شدند تو در هیچ چیز مسئول آنها نیستی»و رسول اللهصمیفرماید: "لَا تَخْتَلِفُوا فَإِنَّ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ اخْتَلَفُوا فَهَلَكُوا" [۱۱۵]«اختلاف نکنید زیرا کسانی که قبل از شما بودند دچار اختلاف شدند پس هلاک گردیدند».
علی رغم اینکه در دین به شدت از آن نهی شده است اما بعضی از حرکات اسلامی داعیان معاصر به آن دچار شدهاند گرچه احتیاج شدید به اجتماع بر حق و کتاب و سنت موجود است اما داعیان و حرکات اسلامی در منهج و اهداف و روش و اعمال بر تفرقه پای میفشارند و این اختلافات را ظاهر و آن را ایجاد مینمایند، حتی کسانی هم که در منهج مشابهاتی با هم دارند به استقلال متمایل و در واقع امر خویش، اختلاف بوجود میآورد و این میرساند که مشکل را رهبران و اشخاص بخاطر هواهای خویش ایجاد میکنند و ریشه و سبب اساس این امر در همان ضعف وابستگی به کتاب و سنت و اثر و به منهج سلف صالح و تعصب و غرور حزب گرایی است، و بعد از آن ملتزم نبودن به عقیده اهل سنت و جماعت که مقتضی واجب بودن اجتماع بر حق و جنگ زدن به ریسمان محکم الله تعالی است باعث آن است که التزام به آن اسباب اختلاف را از بین میبرد.
من از حرکات و داعیان نمیخواهم که به گرد همان مسائلی که بر آن جمع شدهاند و مخالفت عقیدتی و سلوکی با منهج سلف دارد متحد گرداند این تلفیق و بهم آمیختگی است که من از آن به خدا پناه میبرم که به سویش دعوت نمایم بلکه تنها امر شایسته و مطلوب جمع شدن بر حق است و آن نیز از خلال کتاب خدا و سنت رسولشصو آثار سلف صالح مشهود و معلوم است.
۲. خاطره و موضع گیریها پیرامون عقیده و دعوت
بعد از این گشت و گذار سریع و ساده در مسائل عقیده و دعوت، بعضی از خاطره و موضع گیریها میماند که در دل نسبت به آن بسیار علاقمند بودهام که به بعضی از آنها اشاره نکردهام و در زیر به مهمترین آنها که دوست دارم نسبت به آن تذکر دهم اشاره مینمایم:
۱. حرکتهای اسلامی و جمعیتهای دعوی و بیشتر دعوتگران که در نقاط مختلف عالم پراکندهاند بر اساس حالات امروزشان بطور عموم از بهترین گروههای مسلمانان هستند. (بعضی از حرکات ویرانگر منتسب به اسلام چون قادیانیها، بابیها و بهائیها و احزاب و طوایف روافض و باطنیها و اسماعیلیها و غلات صوفیه مستثنی هستند). دعوتهای اصلاحی و حرکات معاصر به خاطر تلاش در راه دعوت اسلامی و کمک و یاری نمودن به دین خدا و اهتمام به امور مسلمانان و برپا داشتن پرچم اسلام قابل ستایش هستند و هر دعوت بر اساس اهداف و خیر و صلاح و میزان سودمندیاش مورد تقدیر هر چند در این موارد تفاوتهای بسیار زیادی با هم دارند. ولی چیزی که در آن شک ندارم این است که اغلب آنها اهل صلاح و اصلاحند گرچه معصوم از خطا و انحراف نیستند بلکه برعکس به همین سبب قابل تقدیر و بررسی و محاسبه میباشند.
انحرافات و مصائب مسلمانان بسیار زیادتر و خطرناکتر از انحرافاتی است که دعوتگران دارند اما دعوتگران قدوه هستند، پیش قراولان مردمند لذا نباید به اهل خویش دروغ بگویند و هنگام انحرافات نباید مردم را بفریبند.
پس بارها گفته و تکرار کردهام تا این گمان در مورد من ایجاد نشود که نسبت به حقوق دعوتها اغماض و چشم پوشی داشته و آن را نادیده گرفته و نبودشان را بهتر از بودنشان مید انم. هرگز، گرچه معتقد به وجود خلل و نقص و انحراف در آنها هستم اما در آنها نفع و خیر میبینم لذا باید از تعصب دوری جست و در پرتو هدایت قرآن و سنت صحیح و راهنمایی سلف صالح به معالجه اشتباهات پرداخت و بر این اساس صلاح و رستگاری آنها و رستگاری امت را بدان وسیله تحقق بخشید. ان شاء الله.
۲. در فلان بررسی و پژوهش در آثار کسانی که علاقمند به عقیده و دعوت هستند اشتباه بزرگی برای آشکار گردید که پیرامون دعوت و آینده اسلام و مسلمانان از تصورات موجود که بسیاری از مردم به آن دچار شده و آن هنگام است که در مورد واجبات مسلمانان و حرکات اسلامی و حرکات دعوی و اصلاحی بحث میشود و شیوهها و راه حلهای سالم و درست برای اخراج مسلمانان از حالت ضعف و زبونی و جهالت و دورشدنشان از دین مطرح میگردد.
این خطا خود را در این مینمایاند که هر حرکت و جریانی با قطع یقین اصرار مینماید و مدعی است تنها بوسیله شیوه و اسلوبی که آنها تشخیص دادهاند مسلمانان عزت پیدا کرده و پیروز میگردند.
چنانکه بعضی رسیدن به حکومت و برپا کردن دولت اسلامی را راه حل اصلی و آغازین میدانند.
و بعضی قوه قهری و قدرت را تنها راه برگشت مسلمانان به دین میدانند.
بعضی پیشرفت در تمدن را تنها شیوه واحد میشمارند.
یا مدعی هستند تنها تشکیلات حزبی و شبهه حزبی راه حتمی موفقیت است و هیچ راه دیگری موفقیت آمیز نخواهد بود.
بعضی اصرار دارند که تنها اصلاح فردی راه سالم و مفید است و آراء و نظرات دیگر که در میادین دعوت و مبارزات موجود هستند.
در اینجا اعتراض من صرفاً بخاطر طرح نظرات و عمل نمودن بر اساس از طرف معتقدین به آن نیست بلکه اعتراض به خاطر این است که هرکس تنها راه خود را صحیح و بر آن اصرار مینماید و آن را مبنای اعتقاد خویش قرار داده و بر اساس آن احکام صادر و لوازمات آن را در دعوت بکار میبندد و طریقه دیگران را خطا و رد مینماید و فکر خویش را میزان تشخیص قرار داده و هرگونه انحراف از آن را خطا و موجب عقب افتادگی در دعوت و اصلاح تلقی کرده، لذا همین امر سرانجام منجر به وجود احزاب و تشکلهای متعدد و ایجاد تفرقه در بین صفوف دعوتگران خواهد شد. و این امر به طور وضوح خود را در خلال رویکردهای جماعتها وا حزاب و انتقادهایی که نسبت به هم ابراز میدارند مینمایاند.
من معتقدم که شیوه و روش عالی و برتر در دعوت و اصلاح یک مسئله اجتهادی و مشروط و مقید به نصوص قرآن و سنت و منهج سلف صالح در اصلاح، دعوت، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر میباشد گرچه هر منطقه بر اساس وضعیت منطقهای خویش اسلوب خاص خود را به شرط رعایت امورات مباح در شرع میطلبد و همین امر موجب تعدد اسالیب و وسایل بر حسب مناطق خواهد شد.
مسئله دیگر مسئله آینده دعوت و حرکت اسلامی و مسلمین است که یک امر غیبی است و جز الله تعالی کسی از آن اطلاع ندارد، چه بسا مسائلی که به ذهن احدی خطور نمیکند آماده شوند و موجبات رشد و تعالی امت را فراهم نمایند.
چه بسا خداوند متعال مصلحتی را برای این امت برانگیزاند که صفوفشان پیرامون کلمه واحد متحد گرداند و دینشان را برایشان تجدید و سنت و اهل سنت را یاری نماید همانگونه که رسول اکرمصنسبت به وقوع آن خبر داده است: "إِنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ لِهَذِهِ الْأُمَّةِ عَلَى رَأْسِ كُلِّ مِائَةِ سَنَةٍ مَنْ يُجَدِّدُ لَهَا دِينَهَا" [۱۱۶]«خداوند متعال در هر صد سال کسی را برای این امت برمی انگیزاند تا دینشان را برایشان تجدید گرداند». و ممکن است این یاری و نصرت به دست حاکم و یک دوست صالح تحقق یابد.بلکه رسول اللهصدر حدیث صحیح خبر میدهد که: "وَأَنَّ اللَّهَ يُؤَيِّدُ هَذَا الدِّينَ بِالرَّجُلِ الْفَاجِرِ" [۱۱۷]«همانا خداوند این دین را به وسیله مردی که مرتکب معاصی هم شده است منصور میگرداند».
و چه بسا حوادث بزرگ و مسائلی در زندگی مردم روی دهد که سبب پناه گرفتن مردم به حق و تمسک به دین گردد و کتاب و سنت و هدایت سلف صالح را در حیات خویش انتخاب نمایند و چه بسا فتح و پیروزی را پروردگار طوری نصیب این امت گرداند که به ذهن احدی خطور نمیکند.
و چه بسا خداوند اسباب نابودی تمدن سرمایه داری غرب را فراهم گرداند که بدون هرگونه سختی اسباب نابودی نظام کمونیستی را فراهم نمود و باعث شود بشریت به اسلام روی آورند.
همگی این فرضیات از نظر عقل و شرع جایز است و برای آن در قدیم و جدید از تاریخ نمونههایی وجود دارد، تحقق مسائل آتی و دانستن آن بصورت قطعی از جمله امورات غیبی است که جز الله تعالی کسی آن را نمیداند.
چیزی که من بدان اعتقاد دارم این است که واجب است هر مسلمان نظر دیگری را مشروط به اینکه در حدود شرع باشد و مخالف کتاب و سنت نباشد با توجه به تعدد و مسائل و مناهج اجتهادی در آنچه امکان اجتهادات و اختلافات موجود است محترم شمارد.
از این گذشته اختلافات ممالک اسلامی با هم با توجه به اجتماعاتشان و اوضاع و احوال جغرافیایی و سیاسی آنها گاهاً باعث تعدد شیوه و روشهای اجتهادی است لذا لازم است در این حدود همدیگر را معذور دارند ولی در آنچه مخالف نصوص شرعی و احکام شرع و عقیده صحیح و منهج سلف صالح در اصول دین باشد باید آن را رها و به حق برگشت هرسک و در هر کجا باشد.
سوم اینکه: بسیاری از حرکات و دعوتگران معاصر را میبینم که تمام تلاششان صرف تشخیص مظاهر انحرافات و فساد اخلاقی در میان مسلمانان و راههای مقابله با آن شده است. این امر در ذات خویش پسندیده و حتی واجب است اینگونه باشد اما با این حال من نمیتوانم آنها را یا اکثرشان را معذور بدارم آنگاه که آنها چشم از خلل و خطر بزرگتر میبندند و آن را به فراموشی میسپارند، خللی که بدون شک سبب اصلی در انحراف اخلاقی و فساد اجتماعی و باعث هرج و مرج و تخلفات و باقی مفاسد است، و این خلل همان انحرافات عقیدتی فکری است که خود را در جهالت به ابتدائیترین مسائل دین و درافتادن به عقاید گمراه کننده و اعمال شرکی و بدعی مینمایاند که از جمله مظاهر آن بدعت قبور و تقدیس اشخاص مرده یا زنده و تقدیس اولیاء و غوثها [۱۱۸]و قطبها کسانی که صوفیه برایشان حق تصرف در کائنات و مقدرات قائلند و بدعت مشاهد و آثار و درختها و سنگها و انجام دادن بسیاری از انواع عبادات برای غیر خداوند سبحان که ذکر همگی آن موجب طولانی شدن بحث خواهد شد مسائلی که از دید اهل بصیرت پوشیده نیست و باز این خلل همچنان خود را نزد اکثریت داعیان در غلفت کردن نیست عدم اهتمام به اصول دین و فرائض اسلام مینمایاند و یا اینکه کمتر از آنچه را که استحقاق دارد بدان اهتمام و توجه مینمایید در حالیکه معلوم است که اینها کلیدهای خیر و صلاحند که دروازههای شر و فساد را میبندند مانند نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و در عبادت برای معبود یگانه اخلاص داشتن و رها نمودن شرک و بدع و وسایل آن و امثال این مسائل در اصول که همگی جزء فرائض اسلامند.
اگر در نصوص قرآن و سنت اندیشه کنیم متوجه میشویم که اهتمامی که به اصول وجود دارد نشان از اشاره بدین امر است که اینها واجبات اول در دعوت میباشند و همان سبب اصلاح احوال مردم خواهد شد و بوسیله آن از فساد و منکر رهایی مییابند و به همین سبب خداوند متعال ما را متوجه انجام نماز میدارد، اصل عظیمی که برپا داشتنش باعث دوری از فحشا و منکر خواهد شد. چنانکه میفرماید: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ٤٥﴾[العنكبوت: ۴۵]. «و نماز برپا دارید که همانا نماز شما را از فحشا و منکر باز میدارد». رسول گرامی اسلامصبیان میدارد که عبادت معبود یگانه و رها نمودن شرک و برپا داشتن ارکان اسلام، آن اسلامی است که خداوند بدان راضی و به انجام و التزام بدان دستور داده است و این اشاره بدین امر دارد که انسان در صورت انجام این امور زندگیاش اصلاح میگردد. در حدیث ابوهریرهسکه مسلم آن را استخراج نموده است میخوانیم: (فأتاه رجل فقال: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا الْإِسْلَامُ قَالَ الْإِسْلَامُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَتُقِيمَ الصَّلَاةَ الْمَكْتُوبَةَ وَتُؤَدِّيَ الزَّكَاةَ الْمَفْرُوضَةَ وَتَصُومَ رَمَضَانَ...) [۱۱۹]«مردی پیش رسول اللهصآمد و سؤال کرد:ای رسول خدا اسلام چیست؟ فرمود: اسلام این است که الله را عبادت کنید و چیزی را شریک او نگردانید و نمازهای واجب را انجام و زکات فرض را بدهید و رمضان را روزه بگیرید…».
از آن جمله داستان مردی است که از رسول گرامی اسلامصدر مورد اسلام سؤال کرد. رسول خداصدر جوابش او را به نماز و روزه و حج و زکات اشاره نمود. آن مرد گفت: سوگند به کسی که تو را به حق مبعوث کرده است نه بر آن میافزایم و نه از آن کم میکنم. رسول گرامیصفرمود: «لئن صدق ليدخلن الجنة» [۱۲۰]«اگر راست بگوید حتماً وارد بهشت میشود».
علت آن به ضرورت معلوم است چون اگر کسی این امورات عظیم به همان صورت که پروردگار دستور داده است با اخلاص برای الله تعالی انجام دهد بقیه مسائلش اصلاح و خداوند او را به راههای خیر و صلاح و نجات و رستگاری و بهشت و رضامندی خویش هدایت خواهد کرد، چنانکه میفرماید: ﴿وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ وَءَامَنُواْ بِمَا نُزِّلَ عَلَىٰ مُحَمَّدٖ وَهُوَ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّهِمۡ كَفَّرَ عَنۡهُمۡ سَئَِّاتِهِمۡ وَأَصۡلَحَ بَالَهُمۡ٢﴾[محمد: ۲]. «کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند و به آنچه بر محمد فرو فرستاده شده چیزی که حق است و از جانب پروردگارشان است ایمان آورند از گناهانشان چشم پوشی و احوالشان اصلاح خواهد شد.»
این بدین معنی نیست که من میخواهم از منزلت مبارزه با فساد و انحرافات اخلاقی بکاهم. سوگند به خدا چنین هدفی مقصود نیست بلکه نهی کردن از فساد اصل عظیم از اصول دین است اما سخن من این است که واجب است از همانجا حرکت را شروع کنیم که خداوند متعال و رسولانش حرکت بر اساس اولویتها را از آنجا آغاز کرده اند، حق شایسته هر امری را چنانچه خداوند متعال بدان دستور داده است به آن بدهیم، پس اسلام کلی است که غیر قابل تجزیه میباشد و ایمان هفتاد و چند شعبه دارد اما سخن من این است که حق الله تعالی اولی تر است و بعد از آن امورات دیگر همانگونه که در دین الله تعالی بیان شده است بدنبال هم میآیند.
پس توحید الله و اطاعتش و اطاعت رسولش و پیروی کردن از شریعتش و رها نمودن شرک و طاغوت اصل اساسی و عظیم میباشد بعد از آن برپا داشتن فرائض چون نماز، زکات، روزه و حج اصل بزرگ و عظیم اسلامند سپس جهاد در راه خدا متعال و امر به معروف و نهی از منکر اصل عظیم اسلامند سپس نهی از فساد کردن در زمین و دستور دادن به فضایل اصل عظیم میباشند بنابراین واجب است اهتمام به همه اصول داشت.
اما اصل اول ارزشمندترین و عظیمترین آنهاست و همان دستگیره محکم دین است چنانکه میفرماید: ﴿فَمَن يَكۡفُرۡ بِٱلطَّٰغُوتِ وَيُؤۡمِنۢ بِٱللَّهِ فَقَدِ ٱسۡتَمۡسَكَ بِٱلۡعُرۡوَةِ ٱلۡوُثۡقَىٰ لَا ٱنفِصَامَ لَهَاۗ٢٥٦﴾[البقرة: ۲۵۶]. «هرکس به طاغوت کفر ورزد و به الله ایمان آورد به دستگیره محکمی که غیر قابل گسستن است چنگ زده است».
همینطور من مدعی نیستم که حرکات و دعوتهای معاصر هیچ اهتمامی بدین امر عظیم ندارند بلکه با اطمینان میگویم و آنچه عیان است شاهد بر این ادعاست که بیشتر آنها حق آن را نمیپردازند و اهمیت و عظمت و بزرگواریش را گوشزد نکرده و انحراف از آن را که سبب اساسی در انحرافات و گمراهیها است را تذکر نمیدهند.
قبلاً اشاره کردم به اینکه رسول اللهصزمانی که برای دین خداوند با مردم جنگ نمود برای برپا داشتن اصول آن را انجام داد و آن شهادت دادن به لا اله الا الله (عبادت معبود یگانه و رها نمودن شرک) و شهادت دادن به رسالت محمدصو نماز و زکات و روزه رمضان … بود چون این اصول را اگر مردم آنگونه که شایسته آن است و خداوند بدان دستور داده است انجام دهند دلها و اعمالشان و بقیه احوالشان اصلاح میگردد. سپس از آن رسول گرامیصجوانب دیگر از احکام و آداب و اخلاق را مورد بی توجهی قرار نداده اما بعد از این اصول و به دنبال آنها در سدد انجامشان برآمد و اینها را بر آن اصول بنا کرد و عکس این رفتار را انجام نداد.
[۱۱۴] - صحیح البخاری، کتاب الاعتصام، الباب ۱۰، الحدیث رقم ( ۷۳۱۲ ). فتح الباری – ۱۳ / ۲۹۳. [۱۱۵] - من حدیث أخرجه البخاری فی کتاب الخصومات – باب ما یذکر فی الأشخاص، الحدیث فی فتح الباری،۵ / ۷۰، رقم ۲۴۱۰. وانظر : ۳۴۷۶، ۵۰۶۲. وأخرجه أحمد فی المسند ۱ / ۴۱۲، ۴۵۶. [۱۱۶] - أخرجه أبو داود فی الملاحم، باب ما یذکر فی قرن المائة، الحدیث( ۴۲۹۱)، وأورده السیوطی فی الجامع الصغیر برقم( ۱۸۴۵ )، وعزاه للحاکم فی المستدرک والبیهقی فی المعرفة، وقال:"حدیث صحیح"۱/۲۸۲، وصححه الألبانی فی صحیح الجامع الصغیر برقم(۱۸۷۰)۲/۱۴۳. وانظر مستدرک الحاکم۴/۵۲۲. [۱۱۷] - أخرجه البخاری فی کتاب الجهاد، باب إن الله یؤید الدین بالرجل الفاجر، الحدیث رقم ( ۳۰۶۲ ) من فتح الباری ۶ / ۱۷۹. وفی القدر والمغازی – أیضاً – ومسلم فی کتاب الإیمان، باب ( ۴۷ ) الحدیث ( ۱۱۱ ) ۱ / ۱۰۵ – ۱۰۶. [۱۱۸] - خرافة الأقطاب والأغواث هذه من دواهی الصوفیة التی رمتها على الإسلام، فهم یزعمون أن لهم یداً فی تدبیر تصاریف الكون ومقادیر الخلق، وحسبنا الله ونعم الوكیل. لمزید الإطلاع عنها راجع : الفكر الصوفی، لعبد الرحمن عبدالخالق، ص ۲۱۹- ۲۴۵. [۱۱۹] - صحیح مسلم، کتاب الإیمان، باب الإیمان والإسلام والإحسان، الحدیث ( ۹ ) ۱ / ۳۹. [۱۲۰] - صحیح مسلم، کتاب الإیمان، باب السؤال عن أرکان الإسلام، الحدیث ( ۱۲ ) ۱ / ۴۲.