۵. مسائل فیمابین اهل سنت و اشاعره
اشتباهی که از قدیم تا به حال در میان بعضی از مردم روی داده در مورد ادعای اهل سنت بودن اشاعره است تا جایی که دیگران نیز آنها را بدان توصیف کرده اند، این امر ادعای بزرگی است که ابهامات و اشتباهات زیادی را در خود دارد، توضیح آن بطور مفصل محتاج یک بحث طولانی است اما من سعی مینمایم بطور مختصر آنچه را که پیرامون این مسئله میدانم به شیوهای که خواهد آمد بیان کنم:
اولاً : اهل سنت و جماعت بدین اسم نامیده شدهاند چون پیرو سنت رسول اللهصو همان جماعتی هستند که رسول خداصدر فرموده خویش از آنها یاد کرده است. اهل سنت: اصحاب، تابعین و کسانی که تا روز قیامت پیرو آنها هستند و بدعت ایجاد نمیکنند و در دین تغییر بوجود نمیآورند، هستند لذا هرکس تغییر و تبدیل یا بدعت در دین بوجود آورد در آن مورد از اهل سنت فاصله گرفته است.
ثانیاً : اشاعره یک فرقه کلامی ایجاد شده هستند که بعد از قرون مفضله شکل گرفته [۹۰]و منتسب به امام ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری/که در سال ۳۲۴ هـ وفات نموده است، هستند او در آغاز معتزلی بود سپس در حدود سال ۳۰۰ هـ عقیده اعتزال را رها کرد و شروع به رد آن نمود از طرفی بوسیله اسلوب کلامی و از طرف دیگر بوسیله نصوص کتاب و سنت به مقابله با اعتزال پرداخت با این اقدام در مقابل اعتزال ایستاد و حرکت فکری آنها را متوقف کرد [۹۱]ایشان به سبب این عمل گرانقدر شایسته تشکر و تقدیر است در چنان جوی یک مذهب اعتقادی تلفیقی دو رگه شکل گرفت که نه سنی خالص و نه کلامی و عقلانی خالص بود و این وضع ادامه داشت تا اینکه گرد و غبار جنگ علیه معتزله فروکش کرد و طوفان خوابید و سرانجام امام ابوالحسن اشعری در این جنگ و جدال بر علیه معتزله و جهمیه پیروز و موفق بیرون آمد و سرانجام امام ابوالحسن اشعری حق را یافت و فهمید که پیروزی او تنها به خاطر استمداد از کتاب خدا و سنت رسولشصو یاری دادن به سنت و اهل آن و همراهی با امامان سلف بوده است. آنگاه از نوشتهها و عقایدش در مسئله صفات و مسائل دیگر که راه تأویل و اعتماد بر عقل را برگزیده بود برگشت و معتقد شد که باید ملحق به جماعت اهل سنت و جماعت شود و در کتابش "الإبانة" [۹۲]آن را اذعان نمود و خداوند متعال او را توفیق خلاص و نجات از تلفیق اعتقادی را داد چنانکه خودش اظهار میدارد: "... وقولنا الذي نقول به، وديانتنا التي ندين بها: التمسك بكتاب ربنا عز وجل، وسنة نبينا محمد ص، وما روي عن الصحابة والتابعين، وأئمة الحديث، ونحن بذلك معتصمون، بما كان يقول به أبو عبدالله أحمد بن محمد بن حنبل- نضر الله وجهه ورفع درجته وأجزل مثوبته- قائلون، ولمن خالف قوله مجانبون..." [۹۳]«سخنی که بر زبان میرانیم و دینی که بدان متدین هستیم: چنگ زدن به کتاب پروردگارمان و سنت پیامبرمان محمد مصطفیصو هر آنچه از اصحاب و تابعین و امامان حدیث نقل شده و امثال ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل – خداوند صورتش را نورانی و درجهاشرا رفیع و پاداشش را افزایش دهد – بیان داشتهاند میباشد و به آن ملتزم و از هر آنچه ما را حذر دادهاند پرهیز کرده و دوری میجوییم…».
اما مذهب دومش: مربوط به زمانی است که از اعتزال دوری نمود و به سوی شیوه ابن کلاب متمایل گشت، افکار و عقایدش در این دوران چون امیال فلاسفه و متکلمین و اهل تأویل را سیراب مینمود به صورت مذهبی تا به امروز باقی مانده است.
اشعریها منتسب به امام ابوالحسن اشعری قبل از برگشتنش به اهل سنت و جماعت و بعد از نجات از افکار معتزلی هستند هرچند ایشان از این مذهب خلاصی یافت و خلاف آن را در الابانة و المقالات به تحریر در آورده است اما اشعریها از پیروی ایشان در این فتره زمانی دست برنداشتند چگونگی پیدایش مذهب اشعری بدینگونه بود لذا اشاعره یک مذهب بوجود آمده و تلفیق از اهل سنت و اهل کلام است و به همین دلیل هم نزدیکترین فرقه کلامی به اهل سنت محسوب میشوند.
از طرف دیگر دورانهایی از تاریخ بر اشعریه گذشته است و در هر دورانی اختلافاتی بین آنها و اهل سنت فزونی یافته است مخصوصاً بزرگان این مذهب عقاید وارداتی از فلسفه و تصوف و منطق و کلام و جدل را به عقاید اشعریه افزوده چنانکه اشعریه به اختلاطی از این عقاید تبدیل شده است.
از بارزترین این افراد میتوان از باقلانی متوفی سال ۴۰۳ هـ و قشیری متوفی سال ۴۶۵ هـ و ابوالمعالی جوینی متوفی سال ۵۴۳ و غزالی متوفی سال ۵۰۵ هـ و فخر رازی متوفی سال ۶۰۶ هـ و آمدی متوفی سال ۵۰۵ هـ و امثال آنها که خداوند ما و آنها را مشحون عفو خویش قرار دهد نام برد [۹۴]. بنابراین اشاعره امروزی ترکیبی از مشارب فکری و عقیدتی بین اهل سنت و فلسفه و تصوف و علم کلام میباشد. به همین دلیل بیشتر منتسبین به اهل سنت را مییابیم که دچار بدعتهای عقیدتی و عبادی شدهاند و این بر خلاف اهل سنت و جماعت در هر زمان و مکانی است. چنانکه اکثر اشعریها را مییابیم که در مسائل عقیدتی و عبادتی تحت پوشش طریقههای بدعی تصوف قرار گرفته و بدعتهای گورپرستی و تبرک جستن بدعی به اشخاص و اشیاء و بدعتهای عبادتی در اذکار و مولدخوانیها در میانشان رواج یافته است. امثال این بدعتها در شرایط فعلی مسائلی هستند که آشکارا آنها را از اهل سنت متمایز کرده است.
امروزه در بررسی واقعیتهای موجود به این حقیقت میرسیم که به ندرت یک اشعری مذهب یافت میشود که چیزی از این بدعتها را با خود نداشته یا به آن متمایل نباشد و یا نسبت به آن سهل انگار و یا در اصل آن را مسئله مهمی نمیداند، اما بر عکس این جریان در میان منتسبین حقیقی به اهل سنت بسیار کم یافت میشود کسی که به این امورات بدعی تعلق خاطر داشته باشد مگر اینکه نسبت به مسئله جاهل باشد که این امر نیز در سایه لطف و سپاس پروردگار بسیار کم است.
به همین دلیل به پیروی از رافضه و باقی گروههای غیر اهل سنت، اشاعره معاصر، اهل سنت را در ممالک اسلامی، وهابی میخوانند و به دعوتگر مصلح محمد بن عبدالوهاب/منتسب مینمایند چنانکه در گذشته نیز اسم حنابله را بر اهل سنت اطلاق میکردند و آنها را به امام سنت احمد بن حنبل/نسبت میدادند و ندانستهاند که منسوب کردن اهل سنت به این دو امام احمد بن حنبل و محمد بن عبدالوهاب سبب پاکی و تزکیه برای آنهاست و این نام شرافت و بزرگی است و شهادت دادن به این است که آنها اقتدا کنندگان به امامان هدایت هستند.
خلاصه، اشعریها در مسائلی از عقیده با اهل سنت موافق و در بعضی مسائل نیز مخالف اهل سنت هستند بنابراین در مسائلی مورد اتفاق با اهل سنت، اطلاق اهل سنت بر آنها جایز است و این به سبب پیرویشان در این مسائل از اهل سنت است اما بطور کلی به دلیل مخالفتهای آنها با اهل سنت در مسائلی که اندک هم نیستند بطور عام و مطلق نمیتوان نام اهل سنت را بر آنها گذاشت و چون بسیاری از مردم در این زمان نسبت به کلام اهل علم اطلاع ندارند این مسئله بر آنها پوشیده میباشد.
[۹۰] - ای فی نهایة القرن الثالث الهجری، وذلک بعد أن تخلى الإمام أبو الحسن الأشعری عن الاعتزال سنة ( ۳۰۰) هـ. انظر : مقدمة الإبانة، للشیخ حماد الأنصاری، ص ۸. [۹۱] - انظر : کذب المفترى، لابن عساکر، ص ۳۸ – ۴۵. [۹۲] - فی هذا الکتاب قرر الأشعری - رحمه الله - مذهب أهل السنة فی سائر أصول الاعتقاد. فلیراجع ( مطبوع ). [۹۳] - راجع : " الإبانة عن أصول الدیانة "، ص ۵۲. [۹۴] - من توفيق الله لهؤلاء الأئمة الاجلاء – رحمهم الله – أن غالبهم تراجعوا عن مقولاتهم في التأويل أو بعضها فيما خالفوا فيه أهل السنة. انظر : المبحث الثاني ( خصائص العقيدة الإسلامية ) من هذا البحث.