روزه درمانی

فهرست کتاب

حکایت دوم: دختر نوجوانی که تجربه‌ی روزه‌داری خود را حکایت می‌کند

حکایت دوم: دختر نوجوانی که تجربه‌ی روزه‌داری خود را حکایت می‌کند

من در سن ده سالگی به شدت به یک بیماری پوستی مبتلا شدم، آن بیماری به شکل تاول‌های قرمز در سطح پوست ظاهر می‌شود، بعد از این که تعدادی از پزشکان بزرگ بیماری‌های پوستی به پدرم گفتند: باید به این حالت عادت کنید و تلاش کنید با این وضع دخترتان بسازید چرا که این بیماری پوستی مهمانی است که قدمش سنگین و مدت اقامتش طولانی است، بعد از این با ناامیدی و دلتنگی و ناراحتی زندگی کردم و از جامعه به گوشه نشینی پرداختم و به نوعی افسردگی شدید مبتلا شدم. امید به شفا و بهبودی روز به روز ضعیف می‌شد و در طی این مدت همه‌ی راه‌های مشهور درمان و معالجه و رهایی از این حالت خودم را به کار گرفتم اما نتیجه‌ای در بر نداشت، آنچه که باعث دلتنگی من می‌‌شد و برایم بسیار دردناک بود استمرار و ادامه‌ی این وضع برای من و رسیدن به دهه‌ی دوم عمرم بود و به سن ازدواج نزدیک می‌شدم. دردهای دیگری بر دردهایم افزوده شد و هرگونه برای شما بگویم، نمی‌توانم احساس آن موقع خودم را برای شما توصیف کنم. روزی یکی از دوستان پدرم به من پیشنهاد کرد که روزه‌داری را به عنوان یک روش جدید درمان امتحان کنم و آن را به مدت طولانی به عنوان درمان حالت روحی روانی و جسمانی به کار بگیرم، او به من گفت که خودش به همراه همسرش این روش را تجربه کرده‌اند و تجربه‌ی موفقی بوده است و به خواست خدا از آنچه که رنج می‌برند، شفا یافته‌اند.

از خداوند کمک خواستم و این را تکذیب نکردم و با اخلاص خدا را صدا زدم و از او خواستم که شفای من را در روزه‌‌داری قرار دهد و شروع به روزه گرفتن کردم، یک روز در میان روزه می‌گرفتم و در هنگام افطار و سحری به سنّت و روش پیامبر ج پایبند بودم، باگذشت زمان به این وضع عادت کردم و تقریباً بعد از سپری شدن دو ماه از آغاز روزه گرفتن من، ناگهان حالتی پیش آمد که همگی و از جمله پزشکان که قبلاً به آنان مراجعه کرده بودم و از ارائه‌ی درمان و علاج مناسب برای آن بیماری من ناتوان بودند را حیرت زده کرد، بیماری من شروع به عقب نشینی کرد و روز به روز از بین می‌رفت تا اینکه در نهایت من به حالتی رسیدم که گویا بیماری نداشتم و طراوت و شادابی به پوست من بازگشت [۹۵].

[۹۵] پایگاه اینترنتی قبل- با اندکی تصرف.