مبحث دوم: نامههای شیعیان به امام حسین میرسد
کاظم حمد احسائی نجفی «شیعی» میگوید: «نامههای همواره به امام حسین؛ میرسید تا اینکه خورجینش روی اسب پر شد و آخرین نامهای که از اهل کوفه آمد بوسیلهی هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی به امام رسید، وقتی باز کرد و شروع به خواندن آن کرد، در آن نوشته بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
از شیعیان حسین و پدرش امیر المؤمنین علی به حسین بن علی، اما بعد: مردم به انتظار تو هستند، کسی غیر از تو را قبول ندارند، لذا شتاب کن، شتاب کن [۵۸].
دکتر احمد نفیس شیعی میگوید:
اهل کوفه به امام حسینس نوشتند: امامیغیر از تو نداریم، بیا شاید خداوند ما را، با تو بر حق جمع کند و نامههای امضاء شده پیاپی بدست امام میرسید و از ایشان میخواستند، بیاید تا بیعت کنند و نوشتند که رهبری امت به حرکت تو در برابر طواغیت بنی امیه، بستگی دارد و به همین صورت عناصر اساسی برای حرکت حسینی کامل شد، که عبارتند از: ... ارادهی اکثریتی که خواهان تغییر وضعیت بودند و امام حسین را تشویق میکردند، برای رهبری حرکت مبادرت ورزد و واقعیت این اراده در کوفه در نامههایی منعکس میشد که اهل کوفه به امام فرستادند» [۵۹].
محمد کاظم قزوینی شیعی یادآور شده که عراقیها به امام حسین نامه نوشتند و ایشان را قانع کردند و از وی خواستند که به سرزمینشان بیاید تا با او به عنوان خلیفه بیعت کنند، تا جایی که /۱۲هزار از نامههای عراقیها که تقریبا همه به یک مضمون بود نزد امام جمع شد آنها در نامهها نوشته بودند: میوهها رسیده، آب و هوا مناسب و شرایط آماده است، تشریف بیاورید که سپاهیان برایت آماده است تنها در کوفه/ ۱۰۰هزار جنگجو داری و اگر نزد ما نیایی فردا در برابر خداوند متعال با تو مخاصمه خواهیم نمود [۶۰].
شیخ محدث عباس قمیمیگوید: «پیاپی نامهها به امام میرسید تا جایی که در یک روز۶۰۰ نامه از آن بیوفاها نزد امام جمع شد، با این حال امام آرامش خودش را حفظ کرده بود و پاسخی نمیداد تا این که ۱۲هزار نامه نزدش جمع شد» [۶۱].
علی بن موسی بن جعفر بن طاووس حسینی شیعی مینویسد:
اهل کوفه شنیدند امام حسینس به مکه رفته است و از بیعت با یزید امتناع ورزیده، لذا در خانهی سلیمان بن صرد خزاعی گرد آمدند و چون همه جمع شدند، سلیمان ایستاد و سخنرانی کرد و در آخر گفت: ای شیعیان، همه میدانید که معاویه مرده و با اعمالش نزد پروردگار رفته و پسرش یزید به جایش نشسته و این حسین بن علی است که با او مخالفت کرده و از طواغیت آل ابوسفیان به مکه گریخته و شما شیعیان او هستید همانطور که قبلا شیعیان پدرش بودید و او امروز به نصرت شما نیازمند است، اگر یقین دارید که او را یاری میکنید و با دشمنش میجنگید، برایش بنویسید و اگر میترسید و سست و ناتوانید، آن مرد را فریب ندهید، گوید: در نتیجه برایش نامه نوشتند» [۶۲].
شیخ عباس قمیشیعی میگوید: «شیعیان در کوفه در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند و دربارهی مردن معاویه و بیعت یزید با هم به گفتگو پرداختند و سپس سلیمان برخواست و سخنرانی کرد و گفت: «شما میدانید که معاویه فوت کرده و یزید حکومت را به دست گرفته است و حسینس با او مخالفت کرده و به مکه رفته است و شما شیعیان او و پدرش هستید، اگر یقین داریدکه او را یاری و با دشمنش جهاد میکنید، این موضوع را برایش بنویسید و اگر از سستی و ناتوانی میترسید، آن مرد را در جانش نفریبید.
گفتند: «نه!بلکه با دشمنش، میجنگیم و جانمان را به خاطرش، فدا میکنیم.
پس از این به نام سلیمان بن صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد بجلی و حبیب بن مظاهر و شیعیان مؤمنش از اهل کوفه نامهای نوشتند و در آن نامه پس از حمد و ثنا آمده:
سلام بر تو
اما بعد: سپاس خدایی را که دشمن ستمکار و سرکش را نابود کرد، ما امامی نداریم، به نزد ما بیا، شاید خداوند ما را با تو بر حق جمع کند، نعمان بن بشیر در قصر امارت است و ما در نمازهای جمعه و جماعت و عید با او شرکت نمیکنیم و اگر خبر آمدن تو به ما برسد، ان شاءالله، او را بیرون میکنیم و به شام میفرستیم. سپس طی نامهای که بدست عبدالله بن سمع همدانی و عبدالله بن وال داده بودند و آنان از آن دو خواسته بودند شتاب کند و از امام خواستند که بیاید، آن دو با سرعت رفتند و در دهم ماه رمضان در مکه به خدمت امام حسینس رسیدند، پس از فرستادن آن دو، اهل کوفه دو روز درنگ کردند، پس از آن قیس بن مسهر صیداوی و عبدالله بن شداد و عماره بن عبدالله سلولی را با حدود۱۵۰ نامه که برخی دو یا سه نامه نوشته بودند، فرستادند و پس از اینها دو روز صبر کردند و هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی را با نامهای به این مضمون فرستاند:
بسم الله الرحمن الرحیم
از شیعیان مؤمن و مسلمانان، به حسین بن علی اما بعد:
هرچه زودتر بیا که مردم به انتظار تو هستند و کسی غیر از تو را قبول ندارند. عجله کن! عجله کن! و السلام».
پس از این شبث بن ربعی و حجاز بن ابجر و یزید بن حارث بن رویم و عروه بن قیس و عمرو بن حجاج زبیدی و محمد بن عمرو تیمینوشتند: «اما بعد: دشتها سرسبز است و میوهها رسیده، هرگاه خواستی حرکت کن که سپاهیانت آمادهاند و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته» [۶۳].
[۵۸] عاشوراء ۸۵ و تظلم الزهراء ۱۴۱. [۵۹] علی خطی ۹۴. [۶۰] فاجعة الطف۶. [۶۱] منتهی الامال ۱/۴۳۰. [۶۲] منهی الامال ۱/۴۳۰ و علی خطی الحسین/۹۳ و اللهفوف لابن طاووس۲۲ و المجالس الفاخرة۵۸/۵۹. [۶۳] منتهی الامال ۱/۴۳۰ اللهوف/۲۲ و المجالس الفاخره/۵۸.