قاتلان حسین رضی الله عنه را بشناسید

فهرست کتاب

مبحث چهارم: سخنی با مداحانی كه نوحه‌خوانی و زدن به سر و صورت را مباح می‌دانند

مبحث چهارم: سخنی با مداحانی كه نوحه‌خوانی و زدن به سر و صورت را مباح می‌دانند

فقیه بزرگ شیعه، محمد بن مکی عاملی ملقب به شهید اول، می‌گوید:

«شیخ طوسی در مبسوط و ابن حمزه نوحه‌خوانی را تحریم کرده‌اند و شیخ ادعا کرده که نوحه‌خوانی به اجماع حرام است» [۱۸۵].

آیت الله عظمی، محمد حسینی شیرازی می‌گوید: «لیکن شیخ -در المبسوط- و ابن حمزه گفته‌اند: نوحه‌خوانی مطلقا حرام است» [۱۸۶].

و می‌گوید: «در الجواهر ادعا شده که به سر و صورت زدن و شیون و واویلا کردن، قطعا حرام است» [۱۸۷].

شهید اول می‌گوید: «زدن به سر و صورت و کندن مو به اجماع حرام است. در المبسوط گفته شده: چون در عدم رضایت به تقدیر خداوند وجود داد» [۱۸۸].

و شیرازی می‌گوید: از «المنتهی» روایت است که: «زدن به سرو صورت و کندن مو حرام است» [۱۸۹].

هاشم هاشمی‌در گفتگویش با فضل الله می‌گوید: آری شیخ این را گفته‌اند. نوحه‌خوانی حرام است و شیخ ادعا کرده که نوحه‌خوانی به اجماع حرام است». به المبسوط رجوع شود [۱۹۰].

و نیز می‌گوید: «آری! نهی از نوحه‌خوانی در عموم روایات آمده است ....» [۱۹۱].

برادران! این‌ها روایات اهل بیت و سخنان و دیدگاه‌های علمای شما است که ما فقط به مشتی نمونه از خروار اشاره کردیم، آیا جایز است به این همه روایات و اجماع و اتفاق نظر مجتهدان - بی‌توجهی کنیم؟!

آیا رواست که این موضوع را همینطور بدون تحقیق و بررسی سر بسته بگذاریم؟!

چه نیکوست که به رفتار و سیره اهل بیت توجه داشته باشیم و آن بزرگواران را الگوی عملی خویش قرار دهیم، ببینید چگونه اهل بیتشاصحاب خویش را به صبر و شکیبایی دعوت می‌کنند و بر این اساس یاران خودشان را تربیت می‌کنند و آنها را از نوحه‌خوانی و سینه‌زنی برحذر می‌کنند در حالی که امروزه شیعیان به در حسینیات و مآتم خودشان به این مسائل بی‌توجه هستند.

به روایت زیر توجه کنید:

از امام موسی بن جعفر/روایت است، خبر مرگ اسماعیل بن جعفر که بزرگترین فرزند امام جعفر صادق بود، در حالی به او داده شد که می‌خواست غذا بخورد، در همین حال، تسلیت‌گویندگان نیز جمع شده بودند، اما تبسم کرد و دستور داد، غذا آوردند، با تسلیت‌گویندگان نشست و شروع به خوردن نمود و از روزهای دیگر نیکوتر و با اشتهاتر می‌خورد و جلوی تسلیت گو یندگان نیز غذا گذاشت، آنها از اینکه اثر اندوه را در چهره‌ی امام نمی‌دیدند، شگفت‌زده شده بودند، پس از اینکه امام غذا خورد! گفتند: ای فرزند رسول اللهص! امروز چیز شگفت‌انگیزی دیدیم!

تو به مصیبت فرزندت مبتلا شدی و حالت اینگونه است؟!

فرمود: چرا چنین نباشم در حالی که در روایت از راستگوترین راست‌گویان آمده که من می‌میرم و شما نیز می‌میرید، همانا گروهی مرگ را شناخته‌اند و آن را جلوی چشمشان می‌بینند و هرکسی را که مرگ می‌رباید، ناپسند نمی‌دارند و انکار نمی‌کنند و تسلیم امر خالق عزوجل شان هستند» [۱۹۲].

ببینید چگونه اهل بیت بیزاری خودشان را از آنچه که در حسینیه‌های امروزی می‌گذرد اعلام می‌کنند.

[۱۸۵] الذکری ۷۲. [۱۸۶] الفقه ۱۵/۲۵۳. [۱۸۷] الفقیه ۱۵/۲۶۰. [۱۸۸] الذکری ۷۷و الجواهر ۴/۳۶۷. [۱۸۹] الفقه ۱۵/۲۶۰. [۱۹۰] حوار مع فضل الله حول الزهراء ۲۳۱. [۱۹۱] منبع قبلی۲۳۲. یکی از این روایات را ضعیف دانسته اند و فراموش کرده اند که این روایت در کتاب اصول کافی است و ما آن را در مبحث حرمت زنجیر و قمه زنی آورده ایم. و کتاب اصول کافی یکی از کتابهای چهارگانه نزد ایشان است که به آن استناد میشود. و ایشان به سخن عبدالحسین شرف الدین استناد می‌نمایند در حالی که عبدالحسین به صحیح بودن تمام آن چه در کتب اربعه آمده است اعتقاد دارند و سخن ایشان در کتاب المراجعات ص ۱۱۰ آمده است که این مطلب را تأیید میکند، عبدالحسین در المراجعات گفته اند:«کافی و تهذیب و استبصار و من لایحضره الفقیه همگی متواتر اند و صحت مضامین آنها به قطعیت رسیده است و کافی قدیمی‌ترین و بهترین و دقیقترین آنهاست». و عجیب تر اینکه عبدالحسین می‌پندارند که ائمه آنها را به نوحه خوانی و زنجیز زنی و سینه زنی امر کرده است در حالی که نهی از این کارها در همین مصادری که ایشان اعتقاد به صحت آن دارند آمده است!!!. و موقف ایشان در مورد روایت مجلسی در بحار الأنوار (مجلد۶/ص۳۳ و ص۲۱۹ و مجلد۶۳ ص ۹۹ و مجلد ۷۹ ص۲۴۷) که از جابر از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت شده است که فرموده اند:«ابلیس اولین کسی بود که نوحه خوانی کرد و اولین کسی بود که غنا و آواز خواند و اولین کسی بود که عزاداری کرد...؟؟! و موقف ایشان در مورد دیگر روایت چیست؟؟!. و رد ایشان بر اعتراف تیجانی که میگوید: آنچه شیعیان در حسینیات و عزاداری انجام می‌دهند، همه از آن متنفر بوده و عاقلان هم آن را ناپسند می‌دانند. [۱۹۲] عیون اخبار الرضا۲/۲، بحارالانوار ۸۲/۱۲۸ وجامع احادیث الشیعه ۳/۵۱۱.