مبحث پنجم: خیانت به مسلم بن عقیل
هاشم معروف شیعی گوید: «استاندار (والی) جدید توانست نیرنگی به کار گیرد که هانی بن عروه را که فرستادهی امام حسین را پناه داد و به خوبی از او پذیرایی کرد و در رأی و تدبیر شریکش بود، دستگیر کند لذا او را دستگیر کرد و پس از گفتگویی طولانی او را کشت و جسدش را از بالای قصردر محلی که عموم مردم جمع شده بودند، انداخت. در نتیجه ترس و ذلت بر مردم چیره شد و هرکس به خانهاش رفت گویا اینکه مسئلهأی دارای اهمیت چندانی نمیباشد» [۷۵].
محمد کاظمیقزوینی (شیعه) میگوید: ابن زیاد وارد کوفه شد و سران عشایر و قبایل را احضار کرد و آنان را با لشکر شام تهدید و با وعدههایش تطمیع کرد، بنابراین اندک اندک از اطراف مسلم پراکنده شدند و او تنها ماند [۷۶].
عبدالحسین نورالدین عاملی گوید:
«مردم اندک اندک از اطراف مسلم پراکنده میشدند و کار به جایی کشیده بود که زنی میآمد و به پسر و برادرش میگفت: برگردید، کسانی دیگر هستند که این کار را انجام دهند و مردی میآمد و به پسر و برادرش میگفت: فردا که لشکر شام به جنگ و شرارت بیاید، چه کار میکنید؟ برگردید و آنها را میبرد و همچنان پراکنده میشدند، تا اینکه مسلم نماز مغرب را با ۳۰ نفر خواند، وقتی وضعیت را به این صورت دید، از مسجد به سمت دروازههای کنده بیرون شد، هنوز به دروازهها نرسیده بود که تنها شد و هیچ کس با او نبود» [۷۷].
آری بهمین علت بود که مسلم از حسینس خواسته بود که از او درگذرد و او را به این ماموریت نفرستد. چون او انتظاری جز این از آنها نداشت و بخوبی میدانست که شیعیان چگونه به علیس و پسرش حسن س خیانت کردند لذا آنچه مسلم توقع داشت بوقوع پیوست و در برابر دیدگان آنانی که او را دعوت کرده بودند و با آگاهی همهی آنانی که بنام امام حسین با او بیعت کرده بودند؛ کشته شد و کسی از آنان دم بر نیاورد؟!
عبدالحسین شرف الدین ضمن این که خیانتها، عهدشکنیهای کوفیان و مدعیان طرفداری امام حسین را نقل میکند، مینویسد: آنان بیعتشان را شکستند و دست از حمایت امام کشیدند و بر پیمانشان ثابت نماندند و عهد شکنی کردند. آن حادثه یکی از رسواترین حوادث و ضایعکنندهترین حقوق و افتضاحترین و زشتترین کاری بود که کردند و در نتیجه او و یارانش را تسلیم نمودند و جنگ بین او و دشمن درگرفت، و در پی آن به مقام و منزلتی عظیم شهادت دست یافت. در آن حادثه دشمن از هر طرف بر او هجوم آورد و او را محاصره کرد و او تنهای تنها بود و یار و یاوری نداشت… [۷۸].
[۷۵] سیرة الائمه الاثنی عشرة۲/۶۱. [۷۶] فاجعه الطف ص ۷، و شیبه این در تظلم الزهراء/۱۴۹ و به سفیر الحسین مسلم بن عقیل صفحهی ۵۰ به بعد و صفحهی ۱۱۳. [۷۷] ماساه احدی و ستین/۲۷. [۷۸] المجالس الفاخره/۶۲.