خلافت حسنس
پس از مرگ علی عهد حسن بود
حسن سر دستهی عالی رسن بود
شبیه جد خود بودی به صورت
نه در صورت فقط با ربط سیرت
مسلمانان همه بیعت نمودند
هم از اخلاص خود پیشش فزودند
حسن گر چه امام مجتبی بود
در آن عالم قرین مرحبا بود
به فکرت رفت از نور لطافت
که صلح آمد اساس هر شرافت
بسی خیر است حفظ جان یاران
ز آزار دهان زخم ماران
به چندین شرط شرعی صلح فرمود
تنازل از خلافت نشر بنمود
معاویه گرفت از او خلافت
به رسم صلح و آداب لطافت
که او هم بود از اصحاب رهبر
به ام المومنین بودی برابر
یکی هم بود از کتاب رهبر
میان کاتبان مانند حیدر
قریشی نسبت و عبدالمنافی
خلافت را نمیبودی مسافی
به او فرموده بود آن شاه عادل
خطاب حق (إذا ملكت فاعدل)
به عالم این قضیه کرد اثبات
کلام حضرت مولای سادات
ز (ابنی سید) پیش از (سیصلح)
دوا فرمود قلب مرد صالح
مراد این بود آب پاک رهبر
به این دنیای دون نبود مکدر
مر آنها را سلطنت در دین کافی است
دعاشان بهر دل چون ورد شافی است
کبار اولیای روی عالم
از ایشان بود معلوم و مسلم
که بر ارواح جمله نیک کاران
ببارد رحمت حق مثل باران