احکام و اجرای آنها
آنچه بر جامعهی اسلامی باید حکمفرما باشد فقط حکم خدای تعالی است و بس ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ﴾[الأنعام: ۵۷] «نیست هیچ حکم و فرمانی مگر برای خدا».
* * * *
ادله احکام پنج چیز است: ۱- کتاب خدا. ۲- سنت رسول خدا. ۳- اجماع مسلمین. ۴- اجتهاد. ۵- قیاس.
* * * *
تشریع و قانونگذاری از آنِ باری تعالی است، و قوانین او تغییر نا پذیرند: ﴿ثُمَّ جَعَلۡنَٰكَ عَلَىٰ شَرِيعَةٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡرِ فَٱتَّبِعۡهَا وَلَا تَتَّبِعۡ أَهۡوَآءَ ٱلَّذِينَ لَا يَعۡلَمُونَ١٨﴾[الجاثیة: ۱۸] «سپس تو را قرار دادیم- ای پیغمبر- بر بزرگراه – قوانین و فرمان، آن را در بر گیر و ملاک عمل قرار ده و به جانب هوی و خودستاییهای مردم نادان مگرای».
﴿قَالَ ٱلَّذِينَ لَا يَرۡجُونَ لِقَآءَنَا ٱئۡتِ بِقُرۡءَانٍ غَيۡرِ هَٰذَآ أَوۡ بَدِّلۡهُۚ قُلۡ مَا يَكُونُ لِيٓ أَنۡ أُبَدِّلَهُۥ مِن تِلۡقَآيِٕ نَفۡسِيٓۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۖ إِنِّيٓ أَخَافُ إِنۡ عَصَيۡتُ رَبِّي عَذَابَ يَوۡمٍ عَظِيمٖ﴾[یونس: ۱۵] «وقتی آیات روشن و روشنگر ما بر ایشان خوانده میشود کسانی که امید و ایمان به روز آخرت و دیدار ما ندارند میگویند: ((بیاور قرآنی غیر این قرآن را یا آن را تبدیل کن)) ای پیغمبر، بگو: برای من ممکن نیست که آن را تبدیل کنم از طرف خودم، هرگز پیروی نمیکنم جز آنچه را که بر من وحی میشود، همانا من اگر نافرمانی خدا را بکنم باید از عذاب روز بزرگ ((قیامت)) بترسم».
* * * *
قانون مصوبهی خلق قراردادهای موقتی هستند که در هر عصر و روزگاری به اقتضای مصالح قابل تغییر و حذف و اصلاحند.
* * * *
قوانینی که بر خلاف نص صریح کتاب و سنت وضع شود مردود و بیاعتبار و واضع آن (طاغوت و سرکش است) مستحق مجازات و تعزیر است: ﴿وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا﴾[الأحزاب: ۳۶] «هر که نافرمانی کند خدا و رسول خدا را همانا گمراه شده است گمراهی آشکاری».
* * * *
هر حکمی از احکام باید فقط به نام خدا صادر گردد، زیرا فقط او بر مردم حاکم بلکه احکم الحاکمین میباشد: ﴿أَلَا لَهُ ٱلۡحُكۡمُ وَهُوَ أَسۡرَعُ ٱلۡحَٰسِبِينَ﴾[الأنعام: ۶۲] «آگاه باشید همه حکم از آنِ الله است و اوست سریعترین حسابرسان».
﴿أَلَيۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡكَمِ ٱلۡحَٰكِمِينَ٨﴾[التین: ۸]
«آیا خدا حاکمترین حاکمان نیست؟ بلی هست».
* * * *
هر کس به ما انزل الله حکم نکند متمرد و ستمکار و کافر است، و اگر احکام الهی را انکار کند و یا عمداً بر خلاف آنها قوانین وضع نماید کافر است، و قانون از درجهی اعتبار ساقط است: ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ﴾[المائدة: ۴۴] «هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش کافرند». ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾[المائدة: ۴۵] «هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش ستمکارند». ﴿وَمَن لَّمۡ يَحۡكُم بِمَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡفَٰسِقُونَ﴾[المائدة: ۴۷] «هر که به دستور خدا حکم نکند خود و یارانش فاسق اند».
* * * *
استقامت بر شریعت الهی واجب و هر گونه انحراف و عدول از آن و افراط و تفریط در آن حرام است: ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦ﴾[الأنعام: ۱۵۳] «و همانا این راه راست مرا در بر گیرند و در آن استقامت ورزید و راههای دیگر را در پیش نگیرید که شما را از راه خدا جدا میسازد».
* * * *
میزان و معیار هر قول و عمل و عقیده ای برای انسانها قرآن کریم است، و هر روندی بر خلاف این میزان و معیار فطری الهی باشد ضلال و انحراف است: ﴿فَمَنۡ أَظۡلَمُ مِمَّن كَذَّبَ بَِٔايَٰتِ ٱللَّهِ وَصَدَفَ عَنۡهَاۗ سَنَجۡزِي ٱلَّذِينَ يَصۡدِفُونَ عَنۡ ءَايَٰتِنَا سُوٓءَ ٱلۡعَذَابِ بِمَا كَانُواْ يَصۡدِفُونَ﴾[الأنعام: ۱۵۷] «پس کیست ستمکارتر از آنکه آیات ما را تکذیب کرده و از آن روی برگردانیده باشد بزودی آنان را که روی از آیات ما برگردانیدهاند مجازات سخت خواهیم کرد به سبب همان روی بر گردانیدنشان».
* * * *
اگر اختلافی در بین مسلمین پیش آید باید آن را به کتاب و سنت بر گردانید زیرا مرجع تمام احکام کتاب و سنت است: ﴿فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ﴾[النساء: ۵۹]. «پس اگر در چیزی اختلاف داشتید بیدرنگ آن را به کتاب خدا و سنت رسول او بر گردانید».
* * * *
کتاب و سنت دو ستون قدرتمند و به عبارت دیگر دو چراغ نور افکن هستند باید همیشه این دو ستون را بر پا داشت که خانهی دین بر آنها استوار است، و این دو چراغ را باید روشن نگه داشت که هدایت جز با آنها ممکن نیست.
«أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ، وأوقدوا هذين الـمصباحين وَخَلاكُمْ ذَمُّ مَا لَمْ يُشَرَّدُوا»: «بر پای دارید این دو ستون مهم ((کتاب و سنت)) را و روشن نگه دارید این دو چراغ فروزان را دیگر بر شما ایراد و مذمتی نیست مادامی که تفرقه نکرده و از این دو اصل جدا نشدهاید» [۸۸].
* * * *
اجماع عبارت است از گرد آمدن مسلمین بر حکمی از احکام اسلامی و همفکر و همسو بودن در آن.
انکار اجماع کفر است، زیرا حکم بضلال امت اسلام میباشد و حال اینکه حقانیت و هدایت ایشان بوسیله کتاب و سنت تایید شده است: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ وَتُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ﴾[آل عمران: ۱۱۰]. «شما بهترین امتی هستید که برای اصلاح بشریت بر انگیخته شده اید، فرمان میدهد به نیکیها و باز میدارد از بدیها و به خدا ایمان دارید».
«لا تجتمع أمتي على ضلال»: «امت من بر گمراهی گرد نمیآیند» [۸۹].
اجتهاد عبارت است از بکار گرفتن نیروهای علمی و فکری برای استنباط احکام و تطبیق آنها با کتاب و سنت. و قیاس عبارت است از هماهنگ کردن مسئله ای که حکمش نامعلوم باشد با مسئله ای که حکمش به کتاب و سنت معلوم شده است به واسطهی مشابهت و همسان بودن آنها.
اجتهاد در برابر نص باطل است: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡۗ وَمَن يَعۡصِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ ضَلَّ ضَلَٰلٗا مُّبِينٗا٣٦﴾[الأحزاب: ۳۶] «هیچ مرد و زن با ایمانی را در کاری که خدا و رسول او حکم داده باشند اجازه و اختیار سر باز زدن و اظهار نظر نیست و هر که نافرمانی کند خدا و رسول او را به درستی که آگاهانه به گمراهی آشکار افتاده است».
* * * *
نص در لغت به معنی رفعت و بلندی، و در اصطلاح به معنی متعین و قطعی و غیر قابل احتمال است، احکام صادره از کتاب و سنت را نص و چیزی را که به نص ثابت شود منصوص علیه میگوییم.
* * * *
نصوص را بر ظاهر آنها عمل میکنیم، زیرا تاویل نص و عدول از متقتضای آن کفر و الحاد است، مثلا اگر کسی بگوید: مراد از صلاة مطلق دعاء و مراد از صیام خودداری از حرف زدن و مراد از حج مطلق قصد است، نه نماز و روزه و انجام مناسک و هکذا. . . کافر میشود، زیرا حلال و حرام و واجبات احکام در دین اسلام شناخته شدهاند و چهارچوبشان متعین است، و احدی حق تغییر و تبدیل و حذف و اصلاح در آنها را ندارند: ﴿وَمَن يُبَدِّلۡ نِعۡمَةَ ٱللَّهِ مِنۢ بَعۡدِ مَا جَآءَتۡهُ فَإِنَّ ٱللَّهَ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ﴾[البقرة: ۲۱۱] «هر که تبدیل کند نعمت خدا را بعد از اینکه برای او آمده است در این صورت به درستی که خدا سخت مجازات است».
﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«و هر که بعد از روشن شدن راه حق بر او با رسول خدا در افتد و راهی غیر راه مومنین را در بر گیرد وی را به همان طریق ضلال که برگزیده است واگذاریم و به جهنم واصلش گردانیم که آنجا برای او بد منزلگاهی خواهد بود».
* * * *
رسول اکرم جکتاب خدا را برای مومنین شرح و تفصیل داده و تبیین نموده است، و مسلمانان از صدر اسلام تا به حال و الی الابد این امانت الهی را سینه به سینه حفظ نموده و خواهند نمود بدین جهت مجادله و در افتادن با سنت رسول اکرم جدر رفتن از دین خدای تعالی است، و سنت رسول الله جهم در قلب مومنین ثبت و در کردار و گفتار و تقریرشان تجلی میکند، این است که مخالفت با رسول خدا و گرفتن غیر راه مومنین موجب سقوط به جهنم میگردد: ﴿وَأَنزَلۡنَآ إِلَيۡكَ ٱلذِّكۡرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيۡهِمۡ وَلَعَلَّهُمۡ يَتَفَكَّرُونَ٤٤﴾[النحل: ۴۴] «و ما فرستادیم این قرآن را برای تو تا روشن گردانی برای مردم آنچه را که بر ایشان نزول یافته و لزوماً در آن بیاندیشند».
* * * *
منطوق: گفته شده و ملفوظ به طوری که از لفظ ((موضوع)) معنی ((موضوع له)) دریافت شود.
* * * *
مفهوم: لفظ موضوع ندارد بلکه از سیاق و فحوای کلام فهم میشود بطور غیر مستقیم.
مثال: ﴿وَحَلَٰٓئِلُ أَبۡنَآئِكُمُ ٱلَّذِينَ مِنۡ أَصۡلَٰبِكُمۡ﴾[النساء: ۲۳] «حرام است بر شما زنان پسرانتان آن پسرانی که از پشت خودتان هستند اعم از پسر و پسرپسر و ...».
در این آیه شریفه منطوق عبارت است از تحریم زنان پسران صلبی و مفهوم آن حرام نبودن نکاح زنان پسر خواندهها چه از فحوای کلام بطور غیر مستقیم فهم میشود که زنان پسران غیر صلبی از این قانون مستثنی میباشند.
* * * *
منطوق بر مفهوم مقدم است چه اگر منطوق نباشد مفهوم وجود ندارد.
* * * *
منطوق قرآن مقدم بر منطوق حدیث است و منطوق حدیث مقدم بر مفهوم قرآن، چه پیغمبر اکرم مبین قرآن و اعلم به مفهوم آن است.
[۸۸] نهج البلاغه کلام ۱۴۹ ج ۳. [۸۹] حدیث شریف.