بطلان عقاید شیعه

فهرست کتاب

عقيدة توهين به دختران پيامبر بويژه اهانت به سالار زنان فاطمه زهرا ج

عقيدة توهين به دختران پيامبر بويژه اهانت به سالار زنان فاطمه زهرا ج

اهل سنت و جماعت تماماً با توجه به قرآن و سنت، بر این اتفاق نظر دارند كه پیامبر جچهار دختر داشته است: بانو زینب، و بانو رقیه، و بانو ام‌كلثوم، و بانو فاطمه ـ رضی‌الله عنهن ـ و بدین‌سان عامه شیعه چنین نظر دارند. اما شیعه هند و پاكستان ـ به استثنای حضرت فاطمه ـ آن سه دختر دیگر را از فرزندی پیامبر جمنتفی دانسته، و آنها را به دیگران نسبت داده، و با حكم صریح الهی:

﴿ٱدۡعُوهُمۡ لِأٓبَآئِهِمۡ هُوَ أَقۡسَطُ عِندَ ٱللَّهِ[الأحزاب: ۵].

مخالفت ورزیده‌اند.

و این تنها بخاطر عداوت و دشمنی با حضرت عثمان ذی‌النورین است تا آن افتخار بزرگ شاملش نشود. زیرا پیامبر جاول حضرت رقیه و پس از مرگ او، حضرت ام‌كلثوم را به ازدواج او درآورد. به همین خاطر (ذی‌النورین [صاحب دو نور]) نامیده شده. و الله تعالی فرموده است:

﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّبِيُّ قُل لِّأَزۡوَٰجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَآءِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ[الأحزاب: ۵۹].

«ای پیامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مؤمنان بگو!».

خداوند در این آیه صیغه دختران را با جمع آورده، و این نشان می‌دهد كه پیامبر دارای دخترانی چند بوده است. و علمای شیعه نوشته‌اند: پیامبر جدر حالی‌كه بیست و چند سال سن داشت با خدیجه ازدواج كرد، قبل از بعثتش، از او، صاحب قاسم و رقیه و زینت وام‌كلثوم شد و بعد از بعثت پاک و مطهرش صاحب فاطمه شد [۵۱].

و بدین‌سان اقوال ائمه معصوم شیعه و علمای آنها در تعدد دختران پیامبر روشن و صریح است و در كتاب‌های شیعی زیر ثبت شده است:

مجالس‌المؤمنین، ص ۸۳

تفسیر مجمع‌البیان، جزء دوم، ص ۲۳۳

تهذیب، جزء اول، ص ۱۵۴

فروع کافی، جزء ۲، ص ۲۲۲

فیض‌الاسلام، ص ۵۱۹

نهج‌البلاغة، جزء دوم، ص ۸۵

قرب‌الاسناد، ص ۶

تحفه‌العوام، احمد علما، ص ۱۱۳

حیاة ‌القلوب، جزء دوم، ص ۶۵۰، ۲۲۳، ۵۵۹، ۸۲

منتهی‌الآمال، جزء اول، ص ۸۹

مرآة العقول، جزء اول، ص ۳۵۲

و كلینی در فروع كافی ذكر كرده است: «وقتی كه پیامبر جفاطمه را به عقد حضرت علی در آورد، بر او وارد شد در حالی‌كه گریه‌ می‌كرد، آنگاه به او گفت: چرا گریه می‌كنی، بخدا اگر در میان اهل بیتم از او بهتر سراغ داشتم، تو را به ازدواج او در نمی‌آوردم. و من او را به شوهری تو انتخاب نكردم بلكه الله تعالی تو را به همسری او در آورد» [۵۲].

و همچنین كلینی ذكر كرده: ابوعبدالله گفته است: فاطمه به رسول خدا گفت: مرا با مهریه كمی به ازدواج درآوردی؟! پیامبر جبه او گفت: من تو را به همسری او در نیاوردم بلكه خداوند از آسمان تو را به همسری (او) درآورد» [۵۳].

و محمد باقر مجلسی در كتاب فارسی جلاء‌العیون، می‌گوید: «امام محمد باقر در كتاب (كشف‌الغمة) گفته است كه یک روز فاطمه به پیامبر جگلایه كرد و گفت: ‌علی هر مالی را كه به‌دست می‌آورد در بین فقراء و مسكینان تقیسم می‌كند. آن‌گاه پیامبر جفرمود: آیا تو می‌خواهی برادرم و برادرزاده‌ام را عصبانی و ناراحت سازم؟! بدان كه عصبانیت و خشم او، خشم و عصبانیت من است، و خشم و عصبانیت من خشم و عصبانیت الله تعالی است آنگاه فاطمه گفت: من پناه می‌برم بر خدا از غضب الله و غضب پیامبرش» [۵۴].

از این دو روایت سابق چنین برمی‌آید كه حضرت فاطمه (نعوذ‌ بالله) به علت فقر علی و كمی مهریه، به این ازدواج راضی نبوده است. شیعیان با این مطالب آشكارا به سالار زنان بهشتی حضرت فاطمه، توهین می‌كنند. او از زاهد‌ترین زنان دنیا و علاقمند‌ترین آنها به آخرت بوده است، و اصلاً چگونه تصور می‌شود كه وی به علت فقر یا كمبود مهریه به این ازدواج راضی نبوده باشد واقعاً این تصور از ایشان بدور است:؟! و از روایت سوم چنین هویدا می‌شود كه فاطمه، نسبت به دستگیری مالی‌ای كه حضرت علی از فقراء و مسكینان به‌عمل می‌آورد، چندان خشنود نبوده، و در ارتباط با این امر، نزد پیامبر جزبان به شكایت و گلایه گشوده است!! و آیا می‌توانیم این (مسأله) را تصور كنیم و به آن اذعان نمائیم در حالی‌كه او بانوی كریمه‌ای است كه دختر شخصیتی كریم و بزرگوار و سخی طبع می‌باشد؟!.

عجب از این داریم كه شیعه، چگونه پس از این همه تهمت‌های زشتی كه به حضرت فاطمه می‌زنند، باز هم مدعی دوست‌ داشتن وی هستند؟!.

مگر نه اینكه این‌گونه شئونات حتی زیبنده یک زن آبرومند و شریف هم نیست چه رسد به فاطمه ل.

و احمد‌بن طالب طبرسی در كتاب «احتجاج» گفته است: پس فاطمه ÷روی گردان شد و علی ÷انتظار باز آمدن او را می‌كشید. چون در خانه جای گرفت، گفت: ای پسر ابی‌طالب، همچون جنین خود را در پارچه پیچیدی و مظنونانه نشستی، و با من كه تازه به نزد تو آمده بودم و محكم بودم، به مخالفت و نزاع برخاستی. پس آن پسر جدا شده، به تو خیانت كرد. منظورم این ابوقحافه است كه می‌خواهد بخشش مقرری پدرم و درآمد و حقوق پسرانم را قطع بكند و آن را از من بگیرد. من هم در تلافی، كلام تند و سختی به او گفتم. تا جائیكه بخاطر قیل و قال انصار و مهاجران محبوس شدم. و آن جماعت مرا نادیده گرفتند و در مقام دفاع و مانعیت از این كار بر نیامدند. در حالی‌كه خشمم را می‌خوردم خارج شدم، و با بی میلی و ناپسندی و خشم باز گشتم. روزی كه حد (و شمشیر) خودت را پایین گذاشتی، ذلیل شدی، گرگان دریدند و تو در خاک لم دادی و خوابیدی. هیچ اقدامی نكردی كه به درد بخورد! و هیچ اختیار و راهی فراروی من باقی نمانده، ای كاش كه قبل از شادیم، مرده بودم، و این‌گونه ذلیل نمی‌شدم. پناه می‌برم به خدا كه او مرا عداوت كند و تو حامی من باشی! وای بر من در همه مشارق و مغارب، آن رهبر و ستون اصلی مرد، و بازو ضعیف شد. شكایتم به پدرم است و انتقامم را به خدا وامی‌گذارم. خدایا تو از آنها بسی قوی‌تر هستی (و هر كاری می‌توانی بكنی) و بس شدیدتر می‌توانی آنها را عذاب دهی و گرفتار سازی. آنگاه حضرت علی گفت: وای بر تو نیست بلكه بر دشمن تو است. (آرام) باش، ای دختر كسی كه برگزیده همه انسان‌ها است و ای باقی مانده و یادگار پیامبر ج، من از دینم كناره‌گیری نكرده‌ام، و در ارتباط با محاسباتم به اشتباه نرفته‌ام، اگر تو آن معاش را می‌خواهی، پس رزق و روزی تو ضمانت شده و محفوظ است. و آنچه را كه برای تو آماده شده است، بس بهتر و برتر است از اینکه كه از تو قطع شده است، پس به خدا توكل كن و تنها او را كافی خود بدان. آنگاه فاطمه گفت: الله كافی من است. و دیگر چیزی نگفت» [۵۵].

آیا معقول است كه بانوی بزرگوار و پاكی همچون فاطمه زهراء، با چنین اسلوبی كه هیچ زن عاقل و آبرومندی ـ‌ امروزه ـ‌ راضی نیست كه شوهرش را با آن مورد خطاب قرار دهد، بیاید و سرور ما حضرت علی را خطاب كند؟! و اگر به فرض این روایت را درست بدانیم، كاری بیش از این نكرده‌ایم كه وقاحت و بی‌ادبی حضرت فاطمه (نعوذ بالله) نسبت به حضرت علی، و ترسو بودن حضرت علی و ذلیل بودن وی در مقابل مردم در مسأله‌ای حق، را استخراج كرده‌ایم. و آیا باز هم این منطقی بنظر می‌رسد در حالیكه او شیر پیروز خدا؛ حیدر كرار، و با شهامت بوده، و قهرمانی كمیاب را در كارنامه خود دارد، من نمی‌دانم كه عقل‌های شیعه به كجا پر كشیده؛ كسانی كه از یک طرف مدعی عشق و محبت نسبت به حضرت علی و فاطمه زهراء هستند و از طرف دیگر، آن چرندیات و یاوه‌گویی‌ها را كه بر خلاف این مدعای آنها است، به هم می‌بافند!! و در حقیقت آنها، چنان‌كه ملاحظه می‌كنید، به همه دختران نبی‌اكرم جتوهین می‌كنند، آنجا كه آن آیات را به میل خود تفسیر دروغین و غیرواقعی می‌كنند، و آن را (نعوذبالله) در خدمت اهداف پست خود قرار می‌دهند. و این از دیدشان پنهان است كه آن روایت موضوع و جعلی در جایی دیگر به آنها ضرر می‌رساند. و این حال و روز همه روایت‌های جعلی و دروغین است و دروغ بودن آنها در مقابل همه مردم هویدا می‌شود. و نیز احمد‌بن ‌ابی‌طالب طبرسی در كتاب (احتجاج) گفته است: «سلمان می‌گوید: وقتی كه شب شد، علی فاطمه را بر الاغی قرار داد، و دست دو پسرش حسن و حسین را گرفت و به خانه هر یک از مهاجران و انصاریان شركت كننده درغزوه بدر رفت و (مظلومیت) و حق خود را به آنها یادآور شد و آنها را به یاری طلبید. از میان همه آنها فقط و فقط چهار نفر به او پاسخ مثبت دادند. من به سلمان گفتم: آن چهار نفر چه كسانی بودند؟! گفت:‌ من، و ابوذر، و مقداد و زبیربن عوام، شب دوم و سوم هم به سراغ آنها رفت، و فقط ما به یاری او شتافیتم [۵۶].

و نیز طبرسی ذكر كرده: «وقتی كه شب شد، علی، فاطمه را بر الاغی سوار كرد، پس آنها را به نصرت خود فرا خواند. آنگاه غیر از ما چهار نفر، هیچ مردی به او پاسخ مثبت نداد» [۵۷].

آیا در این‌كه حضرت علی، حضرت فاطمه را سوار بر الاغی كرد، و او را به در خانه هر یک از مسلمانان برده است، توهینی به بانوی بزرگوار اسلام، و سرور ما حضرت علی، نیست؟! و آیا این منطقی است كه بعد از این همه تلاش و جستجوی حضرت علی، هیچ‌كس ـ حتی بنوهاشم ـ هم به یاری او نشتافته‌اند؟! این تنها و تنها روایتی است كه رافضی‌ها به دروغ و بهتان آن را سرهم كرده‌اند.

[۵۱] اصول کافی , کلینی ص ۲۷۸. [۵۲] فروع کافی, ج ۲ , کتاب نکاح ص ۱۵۷. [۵۳. [ ]مرجع سابق ۱۵۷. [۵۴. [ ]جلاء العیون,مجلسی ,چاپ ایران ص ۶۱. [۵۵] احتجاج, طبرسی, تالیف احمد علی بن ابی طالب طبرسی,ص ۱۴۵. [۵۶] احتجاج, طبرسی, ص ۱۵۷. [۵۷] احتجاج, طبرسی,ص ۱۵۸.