هيچ شهادت و هيچ اعلاني در صيغه نيست
و طوسی در تهذیب نقل كرده: (و در صیغه شهادت دادن و اعلانی نیست» [۱۱۲].
و باز طوسی نقل كرده: «ابوجعفر میگوید: نكاح دائمی به این دلیل آشكار و علنی میشود كه (بعدها) ارث میراثها به زوجین برسد» [۱۱۳].
و ابو جعفر طوسی ایضاً در تهذیب ذكر كرده «از ابوعبدالله درباره مردی كه با زنی بر سر یک چوب ازدواج میكند، پرسیدم. گفت؛ اشكالی ندارد. اما وقتی كه تمام شد، باید رویش را برگرداند، و نگاه نكند» [۱۱۴].
و نیز در تهذیب ذكر كرده: «صیغه كردن با زنی هاشمی نسب هیچ اشكالی ندارد» [۱۱۵].
و كلینی در كافی ذكر كرده: «ابوعبدالله گفته است: زنی نزد عمر آمد گفت: من زنا كردهام، پس مرا پاک ساز. پس عمر دستور به رجم آن زن داد. عمر خبر این ماجرا را به امیرالمؤمنین هم رساند. آنگاه علی گفت: چگونه زنا كردی؟! گفت: از صحرایی گذشتم. دچار تشنگی شدیدی شدم، از یک نفر عرب درخواست آب كردم. اما او قبول نكرد، و دادن آب را مشروط به تسلط حاصل كردن بر من دانست. و من هم برخود ترسیدم، او مرا آب داد، و من هم خودم را در اختیارش گذاشتم. آنگاه امیرالمؤمنین گفت: بخدای، كعبه قسم این به ازدواج در آوردن بوده است [۱۱۶].
سبحانالله، شیعهها آنقدر زیر بار هوا و هوس خود رفتهاند كه باعث شده این اكاذیب را به حضرت علی نسبت دهند. آیا این معقول است كه شخصی فاجر و شهوتران و ظالم بیاید و به زور زنی را وادار به زنا كند، و او هم ناچار از ترس جان خودش، به خواسته او تن در دهد، و آنوقت نام این كار را ازدواج شرعی بگذارند؟!.
آیا این درِ وسیعی نیست جهت ورود هر گونه شخص فاجر و فاسقی، به اینكه بیاید و به زور زن شریف و آبرومندی را وادار به زنا كند، سپس این كار او، در نزد شیعیان ازدواجی شرعی تلقی شود؟! و الله تعالی گواه است بر اینكه اسلام از این گونه كثافت كاریها و آلودگیها پیراسته و مبرا میباشد. پس شیعه برای جواز صیغه به این آیه استدلال میكنند. (فامستمتعتم به منهن فاتوهن (جورهنَّ) و در قرائتی از ابن مسعود: (فاستمتعتم به منهم الى اجلٍ) «زنانی كه از آنها كام برگرفتهاید، مهریه و پاداش ایشان را بپردازید» ...
و جواب این است كه:
فاء مذكور، برای تخلیه و تفریغ است جمله را از حالت استقلالیت منع میكند. پس معنی (فاستمتعتم به منهن) این است که پس آنچه را كه بهره بردهاید و بوسیله جماع لذت بردهاید از آن زنان با نكاح صحیح، پس مهریه ایشان را بپردازید. و اما قرائت ابن مسعود هم شاذ است و در مصادر و منابع یافت نمیشود.
به همین خاطر، نه قرآنی به وسیله آن ثابت میشود نه خبر، و نه عملی ملزم.
و اجماع بر این منعقد است كه صیغه جایز نیست و حرام است، و علمای كشورها همه در این باره متفقالقولند، جز گروهی از شیعه، و دلیل بر حرام بودن صیغه این گفته الهی است:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١ ٱلَّذِينَ هُمۡ فِي صَلَاتِهِمۡ خَٰشِعُونَ ٢ وَٱلَّذِينَ هُمۡ عَنِ ٱللَّغۡوِ مُعۡرِضُونَ ٣ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِلزَّكَوٰةِ فَٰعِلُونَ ٤ وَٱلَّذِينَ هُمۡ لِفُرُوجِهِمۡ حَٰفِظُونَ ٥ إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦ فَمَنِ ٱبۡتَغَىٰ وَرَآءَ ذَٰلِكَ فَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡعَادُونَ ٧﴾[المؤمنون: ۱-۷].
ترجمه:
«به حقیقت مؤمنان رستگار شدند. كسانی كه در نمازشان خاشع هستند و از امور بیهوده رویگردان میباشند و زکات (مالشان) را میدهند و از عورتشان محافظت بعمل میآروند، و آن را فقط در زنان یا كنیزكانشان استعمال میكنند. كه آنها به خاط این كار سرزنش نمیشوند. هركس غیر این راه را بجوید، پس آنان تجاوزكارانند».
از آیه چنین ثابت میشود كه برای مرد فقط همسر یا كنیزش حلال است، و موارد دیگر، جزو امور تجاوزكارانه بحساب میآید. ناگفته پیداست كه وقتی مردی با زنی صیغه میكند، آن زن، زن نكاح شده و عقد شده او نیست، چه، در صیغه وجود شهود، نفقه و ارث و طلاق لازم نیست و حتی وجود ندارد. و با بیش از چهار زن هم میتوان صیغه كرد. و گذشته از این خرید و فروش و آزاد كردن آن زن هم درست نیست. چنانكه كنیز میتواند از این موارد برخوردار شود. پس با چه دلیلی صیغه حلال شده است؟!.
و نیز خداوند میفرماید:
﴿فَإِنۡ خِفۡتُمۡ أَلَّا تَعۡدِلُواْ فَوَٰحِدَةً أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡۚ ذَٰلِكَ أَدۡنَىٰٓ أَلَّا تَعُولُواْ﴾[النساء: ۳].
«پس اگر ترسیدید (كه میان زنان تعادل برقرار نكنید) و به عدالت رفتار نكنید، پس یک زن یا كنیزتان كافی است».
پس اگر كسی ترسید كه نتواند عدالت را پیاده كند یک زن كافی است یا باید به كنیزش بسنده كند. پس صیغه كجاست؟! پس اگر حلال میبود، آن را ذكر میكرد، زیرا دیر بیان كردن از وقت نیاز، درست نیست و نیز خداوند میفرماید:
﴿وَمَن لَّمۡ يَسۡتَطِعۡ مِنكُمۡ طَوۡلًا أَن يَنكِحَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ فَمِن مَّا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُم مِّن فَتَيَٰتِكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِيمَٰنِكُمۚ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ مُحۡصَنَٰتٍ غَيۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖۚ فَإِذَآ أُحۡصِنَّ فَإِنۡ أَتَيۡنَ بِفَٰحِشَةٖ فَعَلَيۡهِنَّ نِصۡفُ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ مِنَ ٱلۡعَذَابِۚ ذَٰلِكَ لِمَنۡ خَشِيَ ٱلۡعَنَتَ مِنكُمۡ﴾[النساء: ۲۵].
و اگر صیغه حلال میبود، آن را ذكر میكرد. و خاصاً ذكر كرده: «من خشی العنت» [ كسی كه از زنا كردن ترسید] و باز هم آن را ذكر نكرده، پس دلالت بر آن دارد كه صیغه حرام است.
و الله تعالی فرموده:
﴿وَلۡيَسۡتَعۡفِفِ ٱلَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّىٰ يُغۡنِيَهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾[النور: ۳۳].
«و باید كسانی كه قدرت ازدواج كردن ندارند، پاک دامنی پیشه كنند تا وقتی كه الله تعالی آنها را از فضل خود بینیاز میكند».
چنانكه ملاحظه میكنید، خداوند در این آیه دستور نداد كسانی كه قدرت ازدواج ندارند، بروند صیغه كنند. و تا وقتی كه خدا از فضل خود آنها را بینیاز میسازد، از آن زن صیغه شده، لذت ببرد. ﴿مُّحۡصِنِينَ غَيۡرَ مُسَٰفِحِينَ﴾[النساء: ۲۴]. و این دلالت بر آن دارد كه در نكاح پاكی و احسان وجود دارد و این پاكی و احسان در صیغه وجود ندارد. پس همه این آیات، آشكارا دلیل بر تحریم صیغه میباشند.
و شیعیان رافضی به بعضی از احادیث وارد در صحاح استدلال میكنند، در حالی كه آن احادیث همگی منسوخ هستند و احادیثی دیگر این مسأله را ثابت كردهاند. و ما آنها را ذكر خواهیم كرد. و همه علمای سلف و خلف و شارحان بزرگوار به این مطلب اذعان كردهاند. و استدلال آنان بیپایه است!!
و دلیل بر تحریم صیغه این فرموده پیامبر جاست: «اني كنت اذنت لكم فيالاستمتاع من النساء وان الله قد حرم ذلك الى يوم القيامه، فمن كان عنده منهن شيء فيلخل سبيله، ولاتأخذوا مما آتيتموهن شيئا» [۱۱۷]. «من به شما اجازه داده بودم كه از زنان كام جویی كنید. و این در حالی است كه الله تعالی این كار را تا روز قیامت حرام كرده است، پس اگر كسی چیزی از آنها را در اختیار دارد، پس آنها را آزاد كند، و إلا آنچه را كه به آنها دادهاید، بازپس نگیرید».
و نیز امام مسلم روایت كرده: پیامبر جاز صیغه نهی كرده، و فرموده: «آگاه باشید كه از امروز، تا به قیامت حرام است. و كسی كه چیزی داد، نباید آن را بازپس بگیرد» [۱۱۸].
و ترمذی از ابن عباس بروایت كرده كه او گفته است: صیغه در اول اسلام موجود بود. شخصی وارد آن شهر میشد و شناختی از آنجا نداشت. و به اندازه روزهایی كه در آن شهر میماند، با زنی ازدواج میكرد؛ و با این كار لذت و بهرهوری او محفوظ میشد. تا وقتی كه این آیه نازل شد:
﴿إِلَّا عَلَىٰٓ أَزۡوَٰجِهِمۡ أَوۡ مَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُهُمۡ فَإِنَّهُمۡ غَيۡرُ مَلُومِينَ ٦﴾[المؤمنون: ۶].
ابن عباس سگفت: «هر فرجی (هر زنی) به غیر از آنها حرام است» [۱۱۹].
حازمی گفت: پیامبر صیغه را برای مسلمانان حلال نكرد وقتی كه آنها در خانه یا در سرزمینهایشان بودند, بلكه در اوقات مخصوصی طبق نیازهایی كه پیش میآمد، برای آنها مباح كرد. تا اینكه بالاخره، تا روز قیامت صیغه را بر آنها حرام كرد.
و در كتب شیعه ایضاً از علی روایت شده: «پیامبر جدر روز خیبر گوشت الاغهای اهلی و صیغه را حرام كرد» [۱۲۰].
بعد از ذكر دلایل قطعی و عملی دال بر حرامیت صیغه، با ارائه دلایل ساده عقلی هم خط بطلان بر آن میكشیم. نگاهی اندیشمندانه و بدور از مغالطه و آن اینكه: انسان میتواند فقط با چهار زن ازدواج كند. در حالیكه رافضیها و شیعه برای انسان جایز میدانند كه حتی از هزار زن یا دو هزار زن ـ چنانكه گذشت ـ كامجویی كند. و این كار باعث میشود كه دارای پسران و دختران زیادی شود و این باعث اختلال در نظام نكاح وارث میگردد. زیرا زمانی صحت ارث و نكاح دانسته میشود كه صحت نسب دانسته شود. اما، آنها در كثرتی خواهند بود كه این چیز در آنها مشخص و معلوم نمیشود. فرض كنید كه مردی بخاطر جهانگردی و سیاحت مسافرت كند و در هر شهری از زنی كامجویی كند، تا وقتی كه دیگر از آن زنان دارای فرزند پسر و دختر میشود سپس برای او مقدر میشود كه برگردد، و او یا یكی از برادرانش یا دخترانش از آن شهرها دیدن كنند آنگاه بهگونهای در میآید كه با بعضی از زنانش (در آنجا) عقد میكند. چه چیزی جلوی این را میگیرد كه بعضی از آنها از دخترانش هستند و در این هنگام، شاید با یكی از دخترانش یا دختران برادرش یا خواهرش، عقد كرده باشد. و تعجب از این است آن صیغهای كه شیعه به آن بهعنوان دلیل تمسک میكند كه صیغه در آغاز دوران پیامبر جموجود بود، در ارتباط با آن ثابت میكنند كه آن صیغه، با شهود منعقد میشد. و در كتابهایشان این مسأله را مطرح میسازند.
و صیغهای كه در این ایام، شیعه منادی آن هستند، شهود در آن شرط نیست، پس استدلال مزبورشان چگونه درست از آب در میآید؟! خود آنها میگویند: از امام جعفر صادق پرسیدند: آیا مسلمانان در دوران پیامبر جبدون دلیل و شاهد ازدواج میكردند گفت: خیر .۲۹.
و آنها این روایت را درباب صیغه ذكر كردهاند. (ازدواج میكنند) یعنی صیغه میكنند. و مؤلف تصریح كرده كه او از این ازدواج آن ازدواج و نكاح دائم را مدنظر نداشته است بلكه صیغه را از آن اراده كرده است.
[۱۱۲] مرجع سابق. [۱۱۳] مرجع سابق. [۱۱۴] مرجع سابق. [۱۱۵] تهذیب, تالیف ابی جعفر محمد بن حسن طوسی, ج ۲ , ص ۱۹۳. [۱۱۶] فروع کافی ج ۲ کتاب النکاح ص ۱۹۸. [۱۱۷] صحیح مسلم, ج ۱, ص ۴۵۱, چاپ هند [۱۱۸] مسلم ج ۱۱ ص ۴۵۲, چاپ هند. [۱۱۹] ترمذی ص ۱۳۲, چاپ باکستان. [۱۲۰] تهذیب ج ۲ ص ۱۸۶, الاستبصار ج ۳ ص ۱۴۲.