تقيه در هر ضرورت و نيازي
كلینی از ابوجعفر ÷نقل كرده: تقیه در هر ضرورتی انجام میگیرد، و انجام دهنده آن، وقت ضرورت و نیاز بد آن را بهتر درک میكند» [۹۳].
و نیز از محمدبن مسلم روایت كرده: بر ابوعبدالله وارد شدم در حالیكه ابوحنیفه در نزد او بود. به او گفتم: قربانت گردم، خواب عجیبی را دیدم. به من گفت: ای ابن مسلم آن را بازگوی چرا كه معبر آن در آنجا نشسته است و با دستش به ابوحنیفه اشاره كرد. گفتم: در خواب دیدم كه وارد خانهام شدم، ناگهان زنم را دیدم كه بر من خارج شد و گردوهای زیادی را شكست و آنها را بر سر و روی من پاشید. از این خواب تعجب كردم. آنگاه ابوحنیفه گفت: «تو مردی هستی كه با شخصی فرومایه در ارتباط با ارث و میراث زنت با او مناقشه میكنی، و پس از رنج سختی، انشاءالله به نیازت خواهی رسید». ابوعبدالله گفت: بخدا درست تعبیر كردی ای ابوحنیفه، پس ابوحنیفه از نزد او بیرون شد. به او گفتم: فدایت بشوم، من تعبیر این ناصبی را ناپسند داشتم. آنگاه گفت: ای ابن مسلم خدا تو را بد نكند، تعبیر ما با تعبیر آنها یكی نیست ... و تعبیر او درست نبود، به او گفتم:فدایت بشوم، پس چرا برای او سوگند خوردی كه اصابت كرده، در حالیكه اشتباه كرده است. گفت: آری، من سوگند خوردم كه او اشتباه كرده است» [۹۴].
و كلینی نقل كرده: «ابو عبدالله میگفت: پدرم میگفت: هیچ چیزی به اندازه تقیه مایه خوشحالی و شادكامی من نیست. تقیه دژ و سپر مؤمن است» [۹۵].
و نیز كلینی نقل كرده: به ابو عبدالله گفته شد: مردم میگویند كه علی بر روی منبر كوفه گفته است: ای مردم، شما به سوی ناسزاگویی به من، فرا خوانده میشوید، سپس به من فحش دهید. پس به برائتجویی از من فراخوانده میشوید، پس از من تبری بجوئید. آنگاه ابو عبداله گفت:چقدر فراوان مردم بر علی دروغ میگویند. پس گفت: علی فقط گفته: شما به فحش دادن به من فراخوانده میشوید، پس به من ناسزا بگوئید. پس به برائت جستن از من فرا خوانده میشوید، در حالیكه من بر سر دین محمد جهستم، و نگفته از من تبری بجوئید!» [۹۶].
ائمه در نزد شیعه معصوم هستند و نیز از طرف خدا بعنوان صاحبان امر میباشند. طاعت آنها در هر كوچک و بزرگی، در نزد آنها، واجب میباشد. و مادام كه تقیه در نزد آنها، واجب میباشد. و مادام كه تقیه در نزد آنها دارای چنین مناقب و فضایلی میباشد، به این آسانیها تشخیص كلام درست و نادرست آنها ممكن نیست، و چه كسی میتواند تضمین كند كه این روایتهای موجود در كتابهای آنها از باب تقیه عنوان نشده باشد. و چون هر عمل یا قولی از آنها احتمال تقیه دارد، پس لازم میآید كه به مقتضای فرامین آنها عمل نشود. در نتیجه همه اقوال و افعال آنها به علت احتمال تقیه بودن آنها، از درجه صحت ساقط میشود.
[۹۳] مرجع سابق ص ۴۸۴. [۹۴]فروع کافی, کلینی , کتاب الروضة, ص ۱۳۷. [۹۵] اصول کافی, ۴۸۴. [۹۶] مرجع سابق, ۴۸۴.