دلیل سوم:
روایتهای خود شیعه است كه بنا به نظرشان صحیح هستند. در كتابهای معتمد آنها، بیش از هزار روایت متواتر وجود دارد كه صراحتاً از تحریف و تغییر قرآن موجود در دسترس ما خبری میدهند. در این كتابهای معتمد شیعه یک روایت درست ملاحظه نمیكنیم، از نظر این كتابها، قرآن كنونی، از حیث ثبوت حتی از یک خبر صحیح هم ـ در نظر شیعه ـ كم ارزشتر است!!.
و اما اینكه میبینیم بعضی از شیعیان به اقوال چهار تن از علمای شیعه (شریف مرتضی، ابوجعفر طوسی و ابوعلی طبرسی، و شیخ صدوق) استناده كرده، تحریفیافتگی قرآن را انكار میكنند، این استنادشان باطل و بیپایه است، چرا كه مدارمذهب شیعه بر روی مذهب ائمه معصومین، و جمهور محدثین شیعه، و روایتهای آنها كه بیش از ۲۰۰۰ روایت است، و همگی قایل به تحریف قرآن میباشند، قرار گرفته است. بنابراین سخنان این چهار بیچاره در مقابل سخنان ائمه معصوم و جمهور محدثان شیعه و سرشناسان قدیمی بزرگ شیعه چه وزن و ارزشی دارد؟!.
گذشته از این، این چهار نفر، صرفاً بخاطر مراعات كردن شرایط زمان خود، و از باب تقیه، به صحت این قرآن اذعان كردهاند، و پوشیده نیست كه آنها به تقیهكاری خیلی بها میدادهاند. و در این كتاب، انشاءالله، در جای خودش در این ارتباط مطالبی را ذكر خواهیم كرد. و جالب اینكه خود پژوهشگران شیعه اقوال این چهار نفر را به زیر تیغ انتقاد كشیدهاند. چنانكه حسینبنمحمد تقی نوری طبرسی در كتابش (فصل الخطاب في اثبات تحریف كتاب ربالارباب) به این نكته اذعان كرده، و در صفحه ۳۳ آن گفته: «ندانستهایم كه كسی از قدما با آنها موافق بوده باشد».
و بیشتر محدثان شیعه قایل به تحریف قرآن هستند. چنانكه طبرسی در كتابش فصلالخطاب ص ۳۲ میگوید: «واین مذهب جمهور محدثان است كه ما بر سخنان آنان اطلاع یافتهایم». و میخواهیم بهطور فشرده، روایاتی چند در باب تحریف قرآن را ذكر كنیم كه كتب معتمد شیعه آنها را موثق و صحیح میدانند: محمدبنیعقوب كلینی در اصول كافی در باب (جامعان قرآن فقط ائمه بوده، و آنها دانش آن را تماماً میدانند) از جابر روایت كرده كه او گفته: از ابوجعفر ÷شنیدم كه میگفت: هر كس از مردم ادعا كند كه قرآن را طبق نزول الله تعالی جمع كرده، یقیناً دروغ گفته، و تنها كسی كه در این میان آن را بهصورت اصلی و واقعیاش جمع كرده، حضرت علیبن ابیطالب و ائمه بعد از او میباشد».
و نیز كلینی در اصول كافی ص ۶۷ چاپ هند، از سالمبن سلمه روایت كرد، كه مردی بر ابوعبدالله ÷قرائت كرد و من حروفی از قرآن را گوش میدادم كه با قرائت مردم جور در نمیآمد. آنگاه ابوعبدالله گفت: از این قرائت دست بردار! از همین قرآن مردم بخوان تا مهدی ظهور میكند. پس وقتی كه او ظهور میكند، آیه به آیه كتاب الله را میخواند. و آن مصحفی را كه علی نوشته بیرون میآورد. و گفت: علی ÷وقتی كه از كتابت آن فارغ شد، آن را به آن مردم (اصحاب راشده) نشان داد. و به آنها گفت: این كتاب الله تعالی است كه بر محمد جنازل كرده است و من آن را در دو جلد جمعآوری كردهام. آنگاه آنها گفتند: ما خود مصحفی داریم كه همه قرآن در آن جمع شده است. احتیاجی به مصحف تو نداریم. آنگاه او گفت: بهخدا، دیگر بعد از امروز، آن را نخواهید دید، فقط بر من لازم بود كه شما را از آن مطلع سازم. تا آن را قرائت كنید و بخوانید».
و همچنین كلینی در اصول كافی ص ۶۷ چاپ هند، ذكر كرده كه: «احمدبن ابینصیر میگوید: ابوالحسن ÷مصحفی را به من داد، و گفت: به آن نگاه نكن! من هم آن را باز كردم و این آیه را خواندم ﴿لَمۡ يَكُنِ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ﴾[البينة: ۱]. در آن نامه هفتاد نفر از قریش، همراه با نام پدرانشان را ملاحظه كردم».
و كلینی در اصول كافی ص ۲۶۴ باب (نكاتی درباره اسباب نزول ولایت) از ابوعبدالله ÷روایت كرده، «ولقد عهدنا الي آدم من قبل كلمات في محمد وعلي وفاطمه والحسن والحسين والائمه من ذريتهم فنسي» اینگونه بهخدا بر محمد جنازل شده است».
و باز كلینی در اصول كافی ص ۲۶۴ از جعفر صادق نقل كرده كه: جبرئیل این آیه را اینگونه بر پیامبر جفرود آورد:
«يا ايها الذين اوتوالكتاب آمنوا بما نزلنا في عليٍ نوراً مبينا» ۲۳.
و بعضیها میگویند عثمان مصاحف موجود را سوزانده، و سورههایی را كه در ارتباط با فضایل علی و اهل بیتش بوده، ضایع كرده است. از جمله آن سورهها این سوره است.
«بسم الله الرحمن الرحيم. يا ايها الذين امنوا امنوا بالنورين انزلنا هما یتلوان عليكم آياتي ویحذرانكم عذاب يوم عظيم نوران بعضهما من بعض وأنا السميع العليم» [۲۴]«به نام خدای بخشنده مهربان. ای ایمانداران به دو نوری كه نازل كردهایم، ایمان بیاورید. آن دو، آیات من را كه بر شما میخوانند و از عذاب روز بزرگی شما را برحذر میدارند. آن دو نور از یكدیگر هستند و من شنوا و آگاه هستم».
و ملاحسن از ابوجعفر ÷نقل كرده كه «دلیلی كه نشان میدهد این قرآن دستخوش زیادت و نقص گردیده است این است كه در آن، از حق ما بر آن صاحب حق (بر خلافت) خبری نیست و پوشیده شده است» [۲۵].
و احمد بن ابیطالب طبرسی در كتاب (احتجاج) از ابوذر غفاری نقل كرده كه وقتی رسول جبه دیدار حق شتافت، حضرت علی قرآن را جمع كرد و آن را پیش مهاجران و انصار آورد. و آن را به آنها عرضه كرد. چون پیامبر جچنین به او سفارش كرده بود. پس وقتی كه حضرت ابوبكر آن را باز كرد، در اولین صفحهای كه آن را باز كرد، رسوایهای آن جماعت بهچشم آمد. آنگاه عمر جستی زد و گفت: ای علی آن را باز گردان، ما به آن احتیاجی نداریم. علی آن را باز گرفت و بازگشت. پس عمر زیدبن ثابت را كه قاری قرآن بود، به حضور طلبید. آنگاه به او گفت: علی قرآنی را برای ما آورده كه در آن رسوایهای انصار و مهاجران ملاحظه میشد. و ما همچنین نظر داریم كه قرآنی جمعآوری كنیم. و آن رسواییها و بیآبرویهای مهاجرین و انصار را از آن حذف كنیم. زید هم این خواسته او را اجابت كرد، پس گفت: حالا من از قرآنی كه شما خواسته بودید فارغ شدم. و علی قرآنی را ظاهر كرد، كه همه اعمال شما را باطل و برملا خواهد ساخت. عمر گفت: چاره چیست؟! زید گفت: شما خود چاره را بهتر میدانید! عمر گفت:چاره این است كه او را بكشم و از او آسوده شویم. به همین خاطر، توسط خالدبن ولید برای كشتن او نقشه كشید. اما او موفق به انجام این كار نشد. و چون عمر به مقام خلیفهگری نشانده شد، از علی خواستند كه آن قرآن را به آنها تحویل بدهد تا آن را تحریف كنند و بیآبروهای خود را از آن پاک سازند. آنگاه عمر گفت: ای ابوالحسن، چه خوب میشود اگر آن قرآنی را كه نزد ابوبكر آوردی تا بر سر آن جمع شویم، بیاوری؟! گفت: خیر، اصلاً حرفش را هم نزنید! من آن روز آن را پیش شما آوردم فقط برای اینكه شما بهانه تراشی نكرده، و در روز قیامت نگوئید: «ما از این قرآن غافل بودیم.» یا نگوئید: «آن را پیش ما نیاوردی!» قرآنی كه در نزد من است، فقط پاكان باید به آن دست بزنند، و اختیارداران بعد از من از فرزندانم. آنگاه عمر گفت: آیا وقت از پیش تعیین شده و شخصی برای هویدا ساختن آن قرآن وجود دارد؟! علی÷گفت: آری، وقتی قائم ـ از نسل فرزندانم ـ قیام كند، آن را ظاهر میكند، و مردم را به پیروی كردن از آن وا میدارد» [۲۶].
و نوری طبرسی در كتاب «فصلالخطاب» میگوید: «امیرالمؤمنین (علی) دارای قرآن مخصوص بود كه آن را بعد از وفات رسول الله جشخصاً جمعآوری نموده بود. او آن قرآن را بر آن جماعت (ابوبكر و عمر ...) عرضه كرد، اما آنها از آن روی گرداندند، او هم آن را از دسترس آنها پنهان نگاه داشت، و آن قرآن در نزد فرزندش بود، و امامی از امامی دیگر ـ مانند سائر خصوصیات امامت و خزائن نبوت ـ آن را از یكدیگر به ارث میبردند. و آن قرآن هم اینک در نزد قائم حجت است. ـ عجلالله فرجه ـ بعد از ظهورش، آن را برای مردم ظاهر میكند، و خواندن آن را به آنها دستور میدهد. و آن قرآن با این قرآن موجود از حیث تألیف و ترتیب سورهها و آیات و حتی كلمات هم، ناسازگار و متفاوت است. یعنی از جهت زیادت و كاهش با آن فرق دارد. و چون حق با علی، و علی با حق است، پس در قرآن كنونی از دو جهت (زیادت و نقص) تغییر وجود دارد. و این همان مطلوب و مدنظر است» [۲۷].
آری، این آقا ـ كه خدا او را بكشد ـ اینگونه سخن میگوید و حرف میزند.
و احمدبن ابیطالب در كتاب «الاحتجاج» طبرسی میگوید: «پس مسائلی برای آنان پیش آمد كه مجبور شدند آن را جمعآوری كنند. و در این راستا، من درآوردی مطالبی را به آن افزودند تا ستونهای كفر خود را بوسیله آنها استوار و پا بر جا سازند. و مطالبی را در آن افزودند كه نارسایی و ناسازگاری آن بسی آشكار است. و كسانی كه در (آغاز) از زمان پیامبر جشروع به نگارش (و جمعآوری كتاب) كردند، دستهای از ملحدان بودند و به همین خاطر است كه سخن منكر و دروغ و بهتان را گفته و میگویند» [۲۸].
و حسین نوری طبرسی در كتاب فصلالخطاب میگوید: «از بسیاری از قدمای روافض روایت شده كه قرآنی كه هم اینک در دست ماست، آن قرآنی نیست كه الله تعالی آن را بر حضرت محمد جنازل كرده است، بلكه دستخوش تغییر و تحریف و زیادت و كاهش شده است» [۲۹].
و ملاحسن از ابوجعفر نقل كرده كه این قرآن، آیههای زیادی از آن حذف شده، و فقط حروفی چند به آن اضافه گشته است» [۳۰].
و نیز ملاحسن میگوید: از مجموع این روایتهای اهل بیت چنین برداشت میكنیم كه قرآن كنونی، آنگونه كه بر محمد جنازل شده، كامل نیست، بلكه بخشی از آن مخالف و برعكس آنچه است كه الله تعالی نازل كرده، و برخی از آن تغییر یافته و دست كاری شده است، و چیزهای زیادی از آن حذف شده از جمله نام علی در بسیار از جاها، و از جمله واژه آل محمد چندین بار حذف شده. و نیز نام منافقان از آن پاک شده است و ...
و علاوه بر این، قرآن كنونی، بر آن ترتیبی كه موردپسند الله تعالی و رسولش میباشد. نیست» [۳۱].
و كلینی روایت كرده: «ابوعبدالله گفته است: قرآنی كه جبرئیل برای پیامبر جفرود آورد، هفده هزار آیه بوده است» [۳۲].
در حالیكه قرآن موجود، ۶۶۶۰ آیه میباشد، گویی دو سوم قرآن، حذف شده است و فقط یک سوم باقی مانده است. و نویسنده (مرآة العقول) در توضیح این روایتی كه كلینی استخراج كرده، میگوید: این روایت صحیح است. و ناگفته پیداست كه این روایت و بسیاری از روایتهای صحیح از این دست، صراحتاً از نقص قرآن و تغییر آن خبر میدهند. و به اعتقاد من همه روایتهای این باب، به لحاظ معنایی متواتر هستند و دور انداختن همگی آنها، مستقیماً موجب سلب اعتماد آن روایتها میشود، بلكه به گمان من، روایتهای موجود در این زمینه، از روایتهای موجود در باب امامت كمتر نیستند، پس چگونه (صحت كنونی) قرآن را با روایتی اثبات میكنند؟! [۳۳].
و ملا خلیل قزوینی، شارح فارسی زبان كافی، در ارتباط با روایت مزبور میگوید: «مراد از آن این است كه بسیاری از آیات، از قرآن كنونی حذف شدهاند. و البته در مصاحف مشهور و احادیث صحیح این موضوع اتفاق نیافتاده است. چرا که روایتهای خاص و عام بیانگر این هستند كه بسیاری از (آیات) قرآن حذف شدهاند. و روایتها در این زمینه آن قدر زیاد هستند كه واقعاً تكذیب كردن آنها یک نوع گستاخی بشمار میآید و دل و جرأت میخواهد!.
و این ادعا كه «قرآن موجود همانی است كه هم اكنون در مصاحف موجود است» خالی از مغلطه نیست.
و استدلال به اهتمام صحابه و اهل اسلام در تثبت و كنترل این قرآن ـ بعد از اصلاح یافتن از كاری كه ابوبكر و عمر و عثمان انجام دادند ـ استدلالی ضعیف مینمایاند. و بدینسان استدلال به آیه:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹].
استدلالی قوی نیست، چرا كه این آیه با صیغه ماضی و در سورهای مكی است، و بعد از این سوره سورههای فراوانی در مكه نازل شدند و این به استثنای سورههایی است كه بعد از آن بهطور فراوان در مدینه نازل شدند. پس این نشان نمیدهد كه همه قرآن محفوظ شده میباشد. و همچنین حفظ قرآن، دلالت بر این ندارد كه فقط در نزد عوامالناس محفوظ مانده است. بلكه میتوان چنین از آن برداشت كرد كه این قرآن در نزد امام زمان و پیروان راز نگهدار او، محفوظ است» [۳۴].
و حسین نوری طبرسی در فصلالخطاب میگوید: «روایتهای وارده در خصوص تغییر بعضی از كلمات و آیات و سورهها ـ با یكی از اشكال پیش گفته ـ خیلی فراوان است. تا جائیكه نعمتالله جزائری در یكی از تألیفاتش میگوید: اخبار دال بر تحریف قرآن بالغ به دو هزار روایت است، و جماعتی همچون مفید و محقق داماد و علامه جلیلی و غیر آنها مدعی جامعیت و شمولیت آنها میباشند. بلكه استاد هم در كتاب تبیان، به كثرت آنها تصریح كرده، بلكه جماعتی مدعی به تواتر رسیدن آنها شدهاند كه در آخر مبحث آنها را ذكر خواهیم كرد» [۳۵].
و نوری طبرسی همچنین گفته است: آقای جزائری محدث در كتاب «الانوار» مطلبی عنوان كرده كه مفهوم آن چنین است: «یاران و اصحاب ما، بر صحت روایتهای جامع متواتر دال بر تحریف قرآن به لحاظ ماده، اعراب، كلام انگشت گذاشته، و آنها را باوركردهاند» [۳۶].
و نوری طبرسی میگوید: «مضاعف بر آنچه كه بهصورت متفرقه در ضمن دلایل سابق گذشت، روایتهای كثیر و روشن و معتبری وجود دارند كه بر راه یافتن حذف و نقصان به این قرآن كنونی گواهی میدهند. و نشان میدهند كه این قرآن، كمتر از آن قرآن تمام و كاملی است كه الله تعالی آن را بهعنوان معجزه بر سرور و سالار انسانها و پریان نازل كرده است.
و این روایتها در كتب معتبر و مورد اعتماد و مرجع آن اصحاب بهصورت متفرقه موجود میباشد» [۳۷].
و همچنین نوری طبرسی میگوید: بدان که همه این روایتها از كتابهای معتبری نقل شدهاند كه یاران ما، در راستای اثبات احكام شرعی و آثار نبوی به آنها متكی میباشند» [۳۸].
و علمای شیعه بهطور مفصل روایتهای دال بر تحریف قرآن را ذكر كردهاند و همچنین جناب محمد باقر مجلسی یک دلیل عقلانی برای اثبات تحریف یافتگی قرآن ذكر كرده است، آنجا كه میگوید: «عقل حكم به این میكند كه چون قرآنی كه در بین مردم انتشار یافته، و شخصیتی معصوم عهدهدار جمعآوری و كنترل كردن آن نشده است، معمولاً بعید بهنظر میرسد كه جمع آن، موافق با اصل كامل آن باشد. اما شكی در این نیست كه مردمان (شیعهها) مكلف هستند كه از این قرآن كنونی پیروی كنند و آن را بخوانند تا وقتی كه قائم ظهور میكند، و این از طریق اهل بیت معلوم و مشخص شده است. و بیشتر روایتهای این باب از جمله روایتهایی هستند كه بر كامل بودن و صحیح بودن این قرآن خط بطلان میكشند و بسیاری از آنها در بابهای بعدی، بخصوص در كتاب (فضلیت قرآن) ذكر خواهند شد، و انشاءالله در این باره سنگ تمام خواهیم گذاشت» [۳۹].
بعد از جمعآوری روایتهای وارد آمده در كتب شیعه و تأیید كردن آنها از جناب علمای سرشناس آنها به لحاظ تواتر و روشن بودن آنها در تحریف یافتگی قرآن، میخواهیم عقیده آنها را طبق این روایتها مبنی بر اینكه قرآن موجود تحریف شده و تغییر یافته است، ذكر كنیم؛ نویسنده تفسیر صافی میگوید: اما در ارتباط با عقاید استادانمان در این باره باید بگوئیم كه ظاهراً محمدبن یعقوب كلینی (معروف به) ثقهالاسلام، معتقد به تحریف و راهیافتگی نقصان در قرآن میبوده است. چون که او روایاتی را در این باره در كتابش «كافی» ذكر كرده، وبه هیچ وجه به تقدیح (و تضعیف) آنها نپرداخته، و در اوایل كتابش ذكر كرده. كه به (صحت) روایتهای موجود در آن كاملاً اطمینان دارد. و بدینسان استاد كلینی، علیبنابراهیم قمی هم چنین اعتقادی داشته است. بدلیل اینکه تفسیرش سرشار از روایتهای مربوط به آن است، و او در این باره اغراق هم كرده است. و بدینسان شیخ احمد بن ابیطالب طبرسی هم در كتابش «احتجاج» به شیوه آنها گام برداشته است» [۴۰].
و بسیاری از محدثان شیعه، كتابی مستقل در این باره تصنیف كردهاند كه در آن به اثبات تغییر و تحریف یافتگی قرآن موجود میپردازند. حسینبن محمد تقی نوری طبرسی در كتاب معروفش (فصلالخطاب في تحریف كتاب رب الارباب) نام این كتابها را برشمرده است. و او در مقدمه كتابش میگوید: «این كتابی لطیف و شریف است كه حجت اثبات تحریف قرآن و رسواییهای ستمپیشگان و (عدالت ستیزان) آن را تألیف كردهام، و آن را «فصلالخطاب في تحریف كتاب ربالارباب» نام مینهم».
سپس در صفحه ۲۹ همان كتاب،كتابهای تألیف شده در این زمینه را برمیشمارد و میگوید:
۱- كتاب التحریف.
۲- كتاب التنزیل
۳- كتاب التنزیل منالقرآن و التحریف
۴- كتاب التحریف و التبدیل
۵- التنزیل و التحریف
این كتابها بما میفهمانند كه عقیده به تحریف قرآن، در نزد شیعه از جمله ضروریات دین بهشمار میآید، و گرنه این همه كتاب تألیف نمیكردند.
و اما عذرآوری بعضی از شیعهها به اینكه روایتها ضعیف هستند، كاملاً بیپایه و بیاساس است چرا که بیشتر بزرگان و علمای شیعه این روایتها را وارد كرده و آنها را موثق دانسته، و یكی از آنها، آن روایات را رد نكرده است. و نگفته كه عقیدهای مخالف با آن دارد. بلكه آنها معتقد به تحریف قرآن هستند. و ما از علمای شیعه میخواهیم، كه اگر معتقد به صحیح بودن قرآن كنونی هستند، كارهای زیر را انجام دهند.
۱- روایتیاز ائمه معصومشان بیاورند كه در یكی از كتابهای مورد اعتماد و معتبر آنها ذكر شده باشد و ثابت كند كه قرآن كنونی كاملاً صحیح و دست نخورده است. و البته كه تا روز قیامت، هرگز چنین روایتی را نخواهند آورد.
۲- لازم است كه قائلان به تحریف قرآن را كافر بدانند و این عقیده خود را در نشریات و مجلات علنی كنند.
۳- این قبیل روایتها را در مجالس خودشان ترویج نكرده، و در مجالس خود از اصحاب آن و از آن روایتها ابراز برائت كنند و كتابهایی را كه در این زمینه به نگارش در آمدهاند، تخطئه نمایند. كتابهایی همچون كافی، و احتجاج و غیر آنها ... در حقیقت در این صفحات، عقاید شیعه به تحریف قرآن كنونی را با استناد به روایات متواتر آنها و اقوال محدثین و علمای بزرگ و سرشناس آنها، را ذكر كردیم و كسی از بزرگان آنها نمیتواند آن را انكار كند.
و این عبارات نقاب از چهره سیاه آنها برمیدارد، و عقاید آنها را درباره كتاب مقدس الله تعالی كه باطل هرگز بدان ره نتواند یافت، فرا روی ما قرار میدهد. كتاب مقدس كه از طرف خدایی كاردان و ستوده نازل شده است. و خداوند در این كتاب مجید میفرماید:
﴿ الٓمٓ ١ ذَٰلِكَ ٱلۡكِتَٰبُ لَا رَيۡبَۛ فِيهِۛ هُدٗى لِّلۡمُتَّقِينَ ٢﴾[البقرة: ۱-۲].
«الم، این كتابی است كه بیشک مایه هدایت پرهیزگاران است»،
و میفرماید:
﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾[الحجر: ۹].
«ما خود قرآن را نازل كردیم، و خود حافظ آن خواهیم بود».
و میفرماید:
﴿لَا تُحَرِّكۡ بِهِۦ لِسَانَكَ لِتَعۡجَلَ بِهِۦٓ ١٦ إِنَّ عَلَيۡنَا جَمۡعَهُۥ وَقُرۡءَانَهُۥ ١٧ فَإِذَا قَرَأۡنَٰهُ فَٱتَّبِعۡ قُرۡءَانَهُۥ ١٨ ثُمَّ إِنَّ عَلَيۡنَا بَيَانَهُۥ ١٩﴾[القيامة: ۱۶-۱۹].
«زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن [= قرآن] حركت مده، چرا كه جمع كردن و خواندن آن بر ماست! پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی كن! پس بیان و توضیح آن نیز بر عهده ماست!».
و میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن يَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا يَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ كَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِيرٗا ٨٨﴾[الإسراء: ۸۸].
«بگو: اگر انس و جن گرد آیند بر آنكه مانند این قرآن آورند، هرگز نمىتوانند مانندش آورند و اگر چه برخى از آنان یاور برخى [دیگر] باشند».
و قاطبه مسلمانان بر این اتفاق نظر دارند كه مصاحفی كه در شرق و غرب در دسترس مسلمانان قرار دارد، از اول قرآن تا آخر دو سوره ناس و فلق، كلام الله تعالی و وحی نازل شده او بر پیامبر جمیباشد، كسی كه حرفی از آن را انكار كند، یقیناً كافر است. و اما اینكه بعضی از شیعیان غافل، بعد از اینكه نمیتوانند ایمان خود را به این قرآن محفوظ شده و كامل ثابت كنند، بهانه تراشی كرده و میگویند: وجود روایتهای دال بر تحریف كه در كتابهای ما موجود است، اشكالی ندارد چرا كه كتابهای شما (سنیها) هم قایل به نسخ تلاوت قرآن و اختلاف در قرائت قرآن میباشد؛ باید بگوئیم كه آن تمسک و بهانه تراشی شما همچو تمسک شخص غرق شده به گیاه است!! مگر خبر ندارید كه نسخ تلاوت امری ثابت شده به نصوص است و اختلاف در نحوه قرائت هم، بدینسان میباشد؟!.
این كجا و آن كجا؟! از شر این گمراهان ستم پیشه و خیرهسر به الله تعالی پناه میبریم. و بر آن دسته از شیعیان غافل كه چنین بهانه تراشی میكنند، لازم است كه جمله و عبارتی از علمای اهل سنت بیاورند كه قایل به تحریف یا تبدیل قرآن باشد. بلكه قاطبه اهل سنت بر این اعتقاد دارند كه قایل به تحریف قرآن، كافر و خارج از دین اسلام میباشد.
[۲۳. ای كسانی كه به شما كتاب داده شده، به نور مبین و روشنی كه بر علی نازل كردهایم، ایمان بیاورید. «نعوذبالله». [۲۴] فصل الخطاب, چاپ ایران, ص۱۸۰. [۲۵] تفسیر صافی /تالیف ملا حسن ص ۱۱. [۲۶] کتاب (الاحتجاج) طبرسی چاپ نجف ص ۲۲۵/– تفسیر صافی, ص ۱۱- فصل الخطاب ص ۷. [۲۷] فصل الخطاب ص ۹۷. [۲۸] الاحتجاج , احمد بن ابی طالب طبرسی, ص ۳۸۳. [۲۹] فصل الخطاب, چاپ ایران, ص ۳۲. [۳۰] تفسیر صافی, تالیف ملا حسن ص ۱۱. [۳۱] مرجع سابق ص ۱۳. [۳۲] اصول كافی، چاپ هند ص ۶۷۱. [۳۳] مرآة العقول شرح الاصول والفروع، ج ۲، ص ۵۳۹، تالیف ملا محمد باقر مجلسی. [۳۴] الصافی شرح اصول الکافي- کتاب فضل القرآن جزء ۶ بخش نوادر ص ۷۵, تالیف ملا خلیل قزوینی. [۳۵] فصل الخطاب, تالیف حسین نوری طبرسی, ص ۲۲۷. [۳۶] مرجع سابق, ص ۳۱. [۳۷] فصل الخطاب, ص ۲۱۱. [۳۸] فصل الخطاب, ص ۲۲۸. [۳۹] مرآة العقول شرح الاصول والفروع، ج ۲، ص ۱۷۱، تالیف ملا محمد باقر مجلسی. [۴۰] تفسیر صافی, تالیف ملا حسن ص ۱۴. ج