طاعت و فرمانپذيري از ائمه فرض است
از ابوصباح نقل شده كه او گفته است: شهادت میدهم كه من از امام صادق شنیدم كه میگفت: اعتراف میكنم به اینكه «علی» امامی است كه الله تعالی فرمانپذیری از او را واجب ساخته است، و نیز اعتراف میكنم كه هر یک از حسن و حسین و علیبنحسین و محمدبنعلی امامانی هستند كه الله تعالی فرمانپذیری و اطاعت كردن از آنها را فرض كرده است» [۱۹].
و همچنین كلینی نقل كرده: امام محمد باقر گفته است: فرمان الهی تنها در شبان قدر به سراغ پیامبر جو اولیاء و اوصیاءش میآید و به آنها میگوید:چنین و چنان كن! و بدینسان آنها در ارتباط با فرمان و دستور وی، آن را دانسته، و چگونگی عمل كردن بدان را گرفته بودند» [۲۰].
شیعه معنای امامت را بهصورت خود ساخته مطرح كرده است چرا که امام را همچون پیامبران الهی معصوم دانسته، و او را بهعنوان دانای به غیب معرفی كردهاند و بهمنظور تأیید كردن این اهداف خود، این رؤیتهای جعلی را بهعنوان افتراء و دروغ ذكر كردهاند.
حقیقت این است كه امام به معنای الگوه و قدوه مطلق و بیچون و چرا میباشد.
و این لفظ هم بر مؤمن و هم بر كافر اطلاق میگردد. مانند این فرموده الله تعالی:
﴿وَإِذِ ٱبۡتَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِۧمَ رَبُّهُۥ بِكَلِمَٰتٖ فَأَتَمَّهُنَّۖ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامٗا﴾[البقرة: ۱۲۴].
و این فرموده خداوند:
﴿رَبَّنَا هَبۡ لَنَا مِنۡ أَزۡوَٰجِنَا وَذُرِّيَّٰتِنَا قُرَّةَ أَعۡيُنٖ وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾[الفرقان: ۷۴].
و مانند این سخن الهی:
﴿فَقَٰتِلُوٓاْ أَئِمَّةَ ٱلۡكُفۡرِ﴾[التوبة: ۱۲].
و: ﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِ﴾[القصص: ۴۱].
واژه امامت، مستوجب عصمت، و غیبشناسی، و تدبیراندیشی در شئون (هستی) نیست. و شیعه، دلیلی در دست ندارند كه ثابت كند صفات فوق به امام اختصاص دارد. بله، همانا كه قرآن مراتب چهارگانه مذكور را در كتابش گنجانده است آنجا كه میفرماید:
﴿وَمَن يُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِكَ مَعَ ٱلَّذِينَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِيِّۧنَ وَٱلصِّدِّيقِينَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِينَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِكَ رَفِيقٗا ٦٩﴾[النساء: ۶۹].
«و كسی كه از الله و رسولش اطاعت كند، آنها با كسانی هستند كه خداوند از پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان بر آنها نعمت ارزانی داشته است، و آنها بهترین رفیق و یار میباشند».
در این مراتب و طبقههای چهارگانه آن امامتی كه شیعه آن را اختراع كرده، و آن را به عنوان اساس و پایه مذهب خود قرار داده است، وجود ندارد. با وجودی كه حضرت علی و اهل بیتش شدیداً با اینكه امام بهمعنای «معصوم یا واجبالطاعه» باشد، مخالفت میكردند. و وقتی كه مردم بعد از شهادت حضرت عثمان خواستند با حضرت علی بیعت كنند، و گفتند: دستت را دراز كن تا با تو بیعت كنیم؛ گفت: رهایم كنید! و دنبال فرد دیگری بگردید، و اگر مرا رها كنید، من هم مانند شما خواهم بود و شاید بیشتر از شما سمع و طاعه داشته باشم نسبت به كسی كه او را خلیفه میكنید. و اگر من معاون و وزیر (خلیفه) شما باشم بهتر است از اینكه امیر شما شوم» [۲۱].
و این مطلب از نهجالبلاغه كه یکی از مراجع مورد اعتماد شیعه است، نقل شده است. اگر امامت از جهت خداوند میبود، علی این عذر را نمیآورد، چرا که امامتی كه از طرف خداوند بر آن نص وارد آمده باشد، واجب الطاعه ـ هم برای امام و هم برای مردم است. و بدینسان حضرت حسن امامت را به معاویه واگذار كرد، و با او بیعت كرد. و بدینسان حضرت حسینبنعلی، بر دستان معاویه بیعت كرد [۲۲].
اگر حسن و حسین امامان برآمده از فرموده الله تعالی میبودند، هرگز با معاویه بیعت نمیكردند، و خلافت و حكم را به او واگذا نمینمودند. و مأمون به حضرت رضا گفت: چنین بنظرم رسیده كه خود را از خلافت كنار بكشم و آن را به تو واگذا نمایم ... با تو بیعت كنم. حضرت رضا گفت: من (هرگز میلی به این كار ندارم) و آن را از روی اراده خودم انجام نمیدهم. باری، قبول نكردن مقام خلافت توسط حضرت رضا، نشاندهنده این امر است كه امامت امری نصدار و فرض شده نیست كه شیعه و رافضیها، اصحاب گرامی پیامبر جرا بخاطر عدم قایل شدن به آن، كافر دانستهاند. (انشاءالله در بحث و جایگاه خاص خودش، به آن خواهیم پرداخت) و اما صفاتی كه قرآن و احادیث نبوی برای پیامبر جثابت شده است، ما به آنها اعتقاد داریم. مثلاً قرآن صراحتاً میگوید:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا رَحۡمَةٗ لِّلۡعَٰلَمِينَ ١٠٧﴾[الأنبياء: ۱۰۷].
«و ما تو را فقط بهعنوان رحمتی برای جهانیان فرستادهایم».
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَٰكَ إِلَّا كَآفَّةٗ لِّلنَّاسِ بَشِيرٗا وَنَذِيرٗا﴾[سبأ: ۲۸].
«و تو را براى همه مردمان جز مژده آور و هشدار دهنده نفرستادهایم».
﴿قُلۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّي رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَيۡكُمۡ جَمِيعًا﴾[الأعراف: ۱۵۸].
«بگو ای مردم! من فرستاده خداوند برای همه شماها هستم».
﴿تَبَارَكَ ٱلَّذِي نَزَّلَ ٱلۡفُرۡقَانَ عَلَىٰ عَبۡدِهِۦ لِيَكُونَ لِلۡعَٰلَمِينَ نَذِيرًا ١﴾[الفرقان: ۱].
«مبارک است كسی كه فرقان (جداكننده حق از باطل) را بر بندهاش نازل كرد تا برای جهانیان انذاركننده بشود».
﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤۡمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيۡنَهُمۡ ثُمَّ لَا يَجِدُواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ حَرَجٗا مِّمَّا قَضَيۡتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسۡلِيمٗا ٦٥﴾[النساء: ۶۵].
«قسم به پرودگارت ایمان نمیآورند تا زمانی كه تو را در اختلافات و نزاعات فیمابین خودشان داور كنند، و در دلهایشان شكی و یا تنگیای نسبت به قضاوت تو پیدا نكنند و كاملاً تسلیم و مطیع شوند».
﴿وَمَآ ءَاتَىٰكُمُ ٱلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَىٰكُمۡ عَنۡهُ فَٱنتَهُواْ﴾[الحشر: ۷].
«آنچه را كه پیامبر آورده، برگیرید، و از آنچه كه نهی كرده، دوری كنید».
﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾[آلعمران: ۳۱].
«بگو: اگر خدا را دوست مىدارید، از من پیروى كنید تا خدا شما را دوست بدارد».
﴿مَّن يُطِعِ ٱلرَّسُولَ فَقَدۡ أَطَاعَ ٱللَّهَ﴾[النساء: ۸۰].
«و هر كس از رسول جپیروی و اطاعت كند، در حقیقت از خداوند اطاعت كرده است».
﴿وَمَن يُشَاقِقِ ٱلرَّسُولَ مِنۢ بَعۡدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ ٱلۡهُدَىٰ وَيَتَّبِعۡ غَيۡرَ سَبِيلِ ٱلۡمُؤۡمِنِينَ نُوَلِّهِۦ مَا تَوَلَّىٰ وَنُصۡلِهِۦ جَهَنَّمَۖ وَسَآءَتۡ مَصِيرًا ١١٥﴾[النساء: ۱۱۵].
«و كسی كه با رسول خدا بعد از آنكه هدایت برایش روشن شده، مخالفت كند، و راه مؤمنان را نپوید، او را با آنچه كه برای خود برگزیده، وا میگذاریم، و او را وارد جهنم میسازیم. و (این) سرنوشتی بد است».
امت اسلامی بر این اتفاق نظر دارد كه محمد جبزرگترین و گرامیترین انسانهاست، و دارای آنچنان منزلت بلند بالایی است كه هیچ احدی در صفات و فضایل بدان نمیرسد. و او معصوم و مطاع است و او خاتم پیامبران است، و جانشینانش به روش او گام برداشته، و از آثارش پیروی میكنند، و در هر كوچک و بزرگی به او اقتداء میكنند و آنها پرهیزگار و بسیار فاضل هستند, اما بسان پیامبر جمعصوم نیستند، و در فضل و كمال به پای او نمیرسند، آنچنانكه شیعه در ارتباط با ائمه خودشان افترا میزنند.
[۱۹] اصول كافی ص ۱۰۹. [۲۰] اصول كافی ص ۱۵۴. [۲۱] نهج البلاغه, جزء ۱ ص ۱۸۳. [۲۲] معرفة اخبار الرجال (رجال الكشی) ص ۷۲ .