شبههی دوم:
بعضی به ما میگویند شما مقلّد هستید، و باید گفت این سخن آنها، افترائی بیش نیست و ما هرگز مقلد نیستیم و در واقع سلفی واقعی کسی است که از حق و نور تبعیت میکند، علمای امت را اکرام کرده و به اندازهی زحمتشان بر آنها ارج مینهند و هرگز در مقابل فقه و علم آنها تکبر نمیورزند، در هر جا حق را بیابند از آن تبعیت کرده، و اهلِ طعنه، لعن، نفرین، ناسزاگوئی و تحقیر کردن نیز نمیباشند.
سلفی حقیقی کسی است که: هرگز روا نمیداند تا کسی مانند بچهای که هنوز به سن تکلیف نرسیده و فقط کمی از قرآن و سنت میداند، خودش را در ردیف علمای فاضل و پر خیر امت قرار دهد، و بعنوان مثال بگوید: من همانند امام مالک و امام شافعی هستم و یا بگوید: فهم من در حدّ احمد بن حنبل و یا امام ابوحنیفه میباشد، و بر عکس به گونهای است که خودش را در حدّ و اندازه خودش قبول دارد، فضل و منزلت سلف امت و علمای این منهج را نگه میدارد و از روی حق و تبعیت از علماء در آن، به اندازهای که در خور آنها است، به آنها احترام گذاشته و آنها را اکرام میکند، وقتی فتوائی از آنها با دلیلی نادرست میبیند، اول در عَوَض اینکه بگوید: آن عالم اشتباه کرده است، فرض را بر این قرار میدهد که خودش دلیل را درست درک نکرده است، و بعد از آن برای علماء در اجتهادِ اشتباهشان عذر میآورد، زیرا ممکن است دلیلی که به ما رسیده است به آنها نرسیده باشد و یا اینکه برداشت دیگری به غیر از برداشت ما از آن دلیل داشتهاند.
در این زمینه نیز امام ابن تیمیة/کتابی با عنوان «رفع الـملام عن أئمة الأعلام» تدوین کرده است.
مثالی از این افراد کوتَه فکر را که خودم با چشمانم دیدهام برای شما بیان میکنم: جوانی را دیدم که سن او به هفده سال نمیرسید و جز اندکی از علم دین نمیدانست، وقتی برای او اجتهاد امامی ذکر شد، گفت: «ما برای خودمان شخصیتی هستیم و آنها نیز برای خودشان شخصیتی بودند».
جالب است! چطور میتوانی شخصیتی در دین باشی، در حالی که خود را با بزرگان دین در یک سطح میبینی! آیا بهتر نیست بگوئی: فهم من این است و یا حد علمی من این است یا الله از من بندگیای نخواسته است بجز در حد توانائیام در فهم و ادراک.
خلاصه: سلفیون مقلد نیستند بلکه تابع حق هستند و ایضاً هیچگاه علماء را تقبیح نکرده و با ایراد گرفتن و طعنه زدن و بدگوئی، مقابل آنها تکبر نشان نمیدهند، بلکه در تعامل با آنها اینگونه میگویند: ﴿رَبَّنَا ٱغۡفِرۡ لَنَا وَلِإِخۡوَٰنِنَا ٱلَّذِينَ سَبَقُونَا بِٱلۡإِيمَٰنِ وَلَا تَجۡعَلۡ فِي قُلُوبِنَا غِلّٗا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّكَ رَءُوفٞ رَّحِيمٌ ١٠﴾[الحشر: ۱۰]. «پروردگارا! ما را و آن برادرانمان را که در ایمان از ما پیشی گرفتند، بیامرز! و در دلهای ما هیچ کینهای در حق کسانی که ایمان آوردهاند، قرار مده! پروردگارا! توئی مهربانِ دائماً رحمت کننده».
سلفیون در موارد اختلافی به کلام الله و سخن رسولشجرجوع میکنند [۳]و در فهم آن دو نیز از گفتار امامان امت و سلف صالح – صحابه و تابعین و پیروی کنندگان از آنها تا روز قیامت – کمک میگیرند. و هیچ زشتیای در استفاده از اقوال آنان در فهمِ قصد و نیت الله و رسولش وجود ندارد، و این واضح است که علماء فقیهتر و عالمتر از ما میباشند که علت آن اخلاص و صرف وقت بسیار آنها در علم و عمل میباشد.
ای وای بر کودکان و نوجوانانی که بعد از یادگرفتن روخوانی قرآن، جار و مجرور، و فعل و فاعل خود را در ردیف امامان دین و بزرگان مسلمانان قرار میدهند، که این جز گمراهی آشکار چیز دیگری نمیباشد.
من خود دیدهام که بعضی نوجوانان با این دید غلط که خود را عالم به قرآن و سنت میدانند، کلامِ الله و رسولش را به بازی گرفته و دچار فتنه میشوند، حرام، حلال، دعوت، سیاست، عبادات ودیگر مسائل این دین حکیمانه را با وارد کردن عیب و ایراد برآنها به دین دیوانگان و احمقان و غافلان تبدیل میکنند.
و احمقانهتر از آن این است که شخصی اقدام به تبلیغ دین و استنباط احکام از قرآن و سنت کند، در حالی که نه زبان عربی را میفهمد و نه ذرهای از اصول فقه و قواعدش را میداند!.
بطور خلاصه میتوان گفت: شخص سلفی مقلد نیست و در عین حال با فخر فروشی خود را آن قدر بزرگ نمیداند که از فهم صحابه، تابعین، علمای پیشوا و بزرگانی که حافظ دین بودهاند و با اخلاص تمام آن را در عصرهای متمادی اسلام تا به امروز ابلاغ کردهاند، اعلام بینیازی کند، و باید گفت سلفی حقیقی تبعیت کننده، خواهان هدایت، بینا و جستجوگر همیشگی حق، با استفاده از دلیل میباشد، به علمای امت و بزرگان آن احترام گذاشته و هیچگاه درصدد عیبجوئی و جستجوی لغزشهای آن بزرگواران بر نمیآید، و مطمئناً اینگونه عیبجوئیها باعث نجات هیچ کس نخواهد شد.
التزام به جماعت مسلمین داشته و در ایجاد وحدت بین آنها تلاش میکند و هرگز بسوی فرقهای شدن و ایجاد دشمنی بین مسلمان برای بدست آوردن اندک متاعی اقدام نمیکند. این وصف حال یک سلفی حقیقی است و از الله میخواهیم تا ما را از آنها قرار دهد.
لازم دیدم تا این مطالب را در این کتب اضافه کنم و ان شاء الله که خداوند، بار دیگر ویرایش علمی این کتاب را بر من آسان گرداند، تا با تغییر دادن بعضی عبارات، مهمترین مسائل منهج سلف و برکتهای آن را بیان دارم.
از الله سبحان میخواهم تا این کتاب را در کفهی حسنات ما قرار داده و باعث یکپارچه شدن هدف این امت شود و با دستان ما، عزت و نصر را برای این دین مهیا سازد، البته که الله بر امرش مسلط است در حالی که اکثر انسانها نمیدانند.
عبدالرحمن عبدالخالق
[۳] دلایل زیادی هم از قرآن و هم از سنت بر این امر دلالت دارد که تنها یک آیه ویک حدیث را در تائید یکدیگر، برای دلیل بیان میکنم: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَطِيعُواْ ٱللَّهَ وَأَطِيعُواْ ٱلرَّسُولَ وَأُوْلِي ٱلۡأَمۡرِ مِنكُمۡۖ فَإِن تَنَٰزَعۡتُمۡ فِي شَيۡءٖ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡيَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ ذَٰلِكَ خَيۡرٞ وَأَحۡسَنُ تَأۡوِيلًا ٥٩﴾[النساء: ۵۹]. معنی: ... «پس اگر در چیزی اختلاف کردید به الله (قرآن) و رسولش(سنت وی) رجوع کنید، اگر ایمان به الله و روز قیامت دارید و این است بهترین و نیکوترین تاویل». و پیامبرجنیز فرموده است: من دو امر را بین شما باقی میگذارم، مادامی که به آن دو تمسک جوئید، هرگز گمراه نمی شوید: کتاب الله و سنتم.(موطا ۱۶۳۸) (مترجم).