اصول علمی در حرکت دعوت اسلام راستین

ثانياً: به وجود آمدن اجتماعي از مسلمين بطوريه بين آنها کلمة الله هی العلیا و کلمة الذین کفرو السفلی برقرار گردد:

ثانياً: به وجود آمدن اجتماعي از مسلمين بطوريه بين آنها کلمة الله هی العلیا و کلمة الذین کفرو السفلی برقرار گردد:

هدف دوم در دعوت سلفی ایجاد اجتماعی از مسلمین است که خشتهای الفت بین آنها بر اساس عقیده و منهج اسلام به هم آمیخته باشد، الله احکامی را در معاملات، سیاستهای کلی و صدور فرامین در دین قرار داده است، که به هیچ وجه بدون تشکیل اجتماعی ملتزم و گردن نهاده به دین الله، قابل انجام نمی‌باشند.

مسلمان به معنای حقیقی آن به آرامش، راحتی و طمانینه نمی‌رسد مگر در سایه‌ی اجتماعی از مسلمین که به شرع الله حکم کنند و حرامهای او را بزرگ شمرده و شعائرش را زنده نگه دارند.

با این وجود کفار بر سرزمینهای اسلامی چیره شده و کفر، نظام و شعائرشان را بجای شریعت و نظام اسلامی تزریق کرده‌اند، مسلمانان در تمام سرزمین‌هایشان از این بلا می‌نالند و با قلبی سرشار از شوق، سوز و گداز آرزو می‌کنند در زیر سایه‌ی نظام اسلامی صحیح قرار بگیرند، نظامی که بین رئیس و مرئوس آن محبت اشاعه پیدا کرده و ظلم و تاریکیها از بین رفته، و جان و اموال مردم در امنیت باشد، و محبت، ایثار و اخلاص به حد اعلای خود رسیده و عزت و سروری گذشته‌ی مسلمانان دوباره برگردد و بوسیله‌ی آن عزت، ظلم و بی‌عدالتی و فتنه‌هائی که در اکثر بلاد مسلمین وجود دارند، محو گردند.

ولی مناهجی که در این جهت حرکت می‌کنند انشعاب پیدا کرده و پراکنده شده‌اند و هر منهجی حرکت خود را فقط بسوی هدفی واحد قرار داده است بدون اینکه از عواقب هولناک این کار خود مطلع باشد، از این مسائل هولناک که بدون قید بند می‌باشند: ارتداد دست جمعی ملتهای مسلمان است که بعد از تزریقات خطرناکی است که عقول فرزندان مسلمین را بیمار می‌کند و از طرق فرهنگی منافی اسلام صورت می‌گیرد، عاملی که به این تزریق کمک می‌کند، در اختیار بودن وسائل ارتباط جمعی در دست غیر مسلمانان و پیروان مناهجی تعلیمی است که از استعمار خط می‌گیرند، در این مورد می‌گوئیم: پویندگان مناهج اصلاح و دعوی اسلامی قادر نخواهند بود تا در طی یک روز و یا یک شب و با کوشش صد یا دویست و یا حتی هزار و دوهزار نفر، یک مجتمع تنومند و قوی اسلامی ایجاد کنند، بلکه جهاد و صبر طولانی و صرف زمانِ سال‌های متمادی در تربیت و تعلیم و نشر اسلام واقعی و همکاری کامل بین تمامی حوزه‌های دعوت بسوی الله که بر پایه‌ی اصول اساسی دعوت سلفی مشروح در قبل هستند، احتیاج است.

عاملی که باعث تحریک نشدن به مناهج اشاره شده در قبل می‌شود: تصوری از تشکیل اجتماع و حاکمیت اسلامی است که آنها دارند بطور مثال آنها حکومت عثمانی را برای خود الگو نمی‌گیرند و حتی به حاکمیت عباسی و امویین نیز راضی نمی‌شوند و فقط خلافت راشدین مثل ابوبکر و عمر را می‌خواهند، این تصور به ذاته نیک و پسندیده است ولی آن کسانی که به بلاغت از تشکیل حاکمیت اسلامی سخن می‌گویند و به گمان خود دعوت دهنده‌ی به آن می‌باشند، به اخلاق و اعمال و علمی که آنها را از اهل آن مجتمع عظیم می‌گرداند، زیبنده نیستند، فضیلتی که توسط آن مسئول اقامه‌ی حاکمیت اسلامی می‌گردند و برعکس دارای حب نفس و شح آن، ترس، استبداد، تعصب در مقابل فکر مخالف و مجادله کردن با دلیل باطل، می‌باشند، که این امراض در عده‌ی زیادی از آنها دیده می‌شود و بزرگی این امراض بیشتر از حدی است که در این مجال بگنجد، مسئله مهم این است: آن بردبارانی که به حاکمیت اسلامی کسانی که با بلاغت درباره آن سخن می‌گویند اعتقاد دارند، به اندازه‌ی فاصله‌ی مشرق تا مغرب از هدفی که به آن دعوت می‌دهند دور می‌باشند و به علت عجله و جهل فضیح در اجرای امور حول خودشان، قوت آنها از بین رفته و کوشش عاملین همراهشان بر باد می‌گردد.

علت دور شدن این مناهج از اهدافشان نداشتن اصول صحیح در فهم و عملشان به اسلام، می‌باشد.

وجود اجتهاد فردی که هرگز بر اصول واحدی - که متضمن حیات امت اسلام است- قرار ندارد، باعث پراکندگی و گسستگی و نا امیدی می‌گردد، همانا جمعیت‌های زیادی تشکیل شده‌اند و نفرات زیادی را حول خود جمع کرده‌اند ولی به سرعت پراکنده و متلاشی شده و وحدت خود را از دست داده‌اند، زیرا اصول فهم عقیده و قانونگذاری و عمل به اسلام در بین آنها واضح و مرزبندی نبوده است.

ولی منهج سلفی تمامی این مسائل را در نظر گرفته و پایه و اساس خود را بر اصول ثابت شده از فهم کتاب و سنت و وحدت کلمه و رسیدن به حق بنا گذاشته است و افراد خود را موافق اصول اساسی بیان شده و بطوری سالم تربیت می‌کند، اصولی اساسی که بر توحید، تبعیت و تزکیه دلالت دارد در عین حال عالم اسلامی حاضر و تمام عقوبات عظیمی که در پا گرفتن کامل اسلام زیر سایه‌ی حاکمیت اسلامی کامل، وجود دارد را زیر نظر می‌گیرد، در حد استطاعت دست به اصلاح می‌زند و حرکت عاملین اسلامی را به آنچه امکان پذیر است، یکسو می‌کند، پادشاهی تمامش در دست الله می‌باشد: ﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِكَ ٱلۡمُلۡكِ تُؤۡتِي ٱلۡمُلۡكَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡكَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِيَدِكَ ٱلۡخَيۡرُۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيۡءٖ قَدِيرٞ ٢٦[آل‌عمران: ۲۶]. «بگو بار الها! [ای] مالکِ پادشاهی، پادشاهی را به هر که بخواهی می‌دهی و از هر که بخواهی باز می‌گیری و هر که را بخواهی عزت می‌دهی و هر که را بخواهی ذلیل می‌کنی، خیر به دست تو است [و] همانا بر هر کاری توانائی».