اصول علمی در حرکت دعوت اسلام راستین

۱- تحقق توحيد:

۱- تحقق توحيد:

از حقایق اساسی فهم دین این است، درک شود، نهایت دین و هدف نهائی آن یگانه دانستن خداوند سبحانه و تعالی می‌باشد و در واقع توحید نهایت و غایت دین است:

اگر به ارکان ایمان رجوع کنیم، دیده می‌شود که اصل آن «لا اله الا الله» می‌باشد و بعد از آن ایمان به ملائکه، پیامبران، کتب آسمانی، روز قیامت و قضا و قدر از ارکان ایمان می‌باشد و هر پنج رکن نامبرده به رکن اول یعنی «لا إله إلا الله» بر می‌گردند، ملائکه سربازان آن اله واحد می‌باشند، کسانی که او را عبادت و اطاعت کرده و [در همه ی مسائل] یگانه‌اش می‌دانند، پیامبران دعوت دهندگان بسوی آن اله واحد می‌باشند، کتابهای آسمانی شامل: امر و نهی آن اله، پند دادن، بیان صفاتش و جزاء و پاداشی است که آن اله واحد در قبال اهل طاعت و اهل سرپیچی به انجام خواهد رساند، و روز قیامت زمانی است که اله واحد تعیین کرده است تا در آن حساب خلقش را یکسره فرماید [۳۲]، قضا و قدر نیز فعل و قدرت ذاتش می‌باشد، همچنین هر چیزی که به این پنج رکن در مسائل عقیده بر می‌گردد به نوعی به آن اله واحد مربوط می‌شوند: بهشت سرزمین اولیائش است و جهنم مکان دشمنانش به سبب دشمنی آنها، به همین ترتیب مسائل داخل قبر و حساب و کتاب روز قیامت و ...، تمامی این مسائل از امور غیبی هستند که مخلوق به تدبیر او و به جریان انداختن و مشیت ذات سبحانش می‌باشند، و همه ی مسائل عقیده و کلیه شعب ایمان به چیز واحدی بر می‌گردند که همان ایمان به اله واحد سبحانه و تعالی می‌باشد.

تمامی این مسائل در باب عقیده قرار داشت و اما عمل: که آن نیز نهایش برای توحید است: برترین اعمالی که عبادت محسوب شده و بعد از توحید بالاترین منزلت را در ارکان اسلام دارد، همان نماز می‌باشد و ...، هر عبادتی که نام برده شود وسیله‌ای برای تقرب به آن اله واحد است.

برترین تقرب جستن با اقامه‌ی نماز صورت می‌گیرد زیرا آن مناجاتی بین بنده و پروردگار می‌باشد و توسط آن عبودیت به شکر جلی و ظاهری آشکار می‌شود، مخصوصا هنگام سجود که کمال ذلت مخلوق را در برابر پروردگار و خالق و مولایش سبحانه و تعالی، بیان می‌دارد و این همان سخن پیامبرجمی‌باشد که فرمود: «نزدیک‌ترین حالت بنده به پروردگار هنگامی است که او در سجده است» [۳۳]، و وقتی بنده خود را مقابل الله ذلیل می‌کند توسط آن به پروردگارش تقرب می‌یابد و الله او را دوست داشته و به درجه‌ی «اواه» می‌رساندش، در مورد دیگر ارکان نیز همین گونه است، روزه: یاد آور شدن الله و آموزش تقواست، زکات: محبت و کمک به فقیر برای کسب رضای الله است و حج: هدفی در آن وجود ندارد جز ابراز تعظیم و بزرگی و یگانه شمردن خالق سبحانه و تعالی.

بعد از عبادات وقتی به حدود اسلام می‌رسیم می‌بینیم که حدود همان شرع الله است، و مرزی است که توسط آن اعمال مجاز و غیر مجاز از هم جدا می‌شوند آنها جزائی هستند که برای اهل معصیت در دنیا قرار داده شده است‌، از این رو است که حدود مسئله‌ای توحیدی و یا مربوط به آن است که عبادت اله واحد محسوب می‌شود‌، در مورد دیگر معاملات نیز که در حدود و شرع الله سبحان می‌باشند، مسائلی است که الله برای خلقش به آنها راضی شده است، و هر کس در مسئله‌ای اختلاف کرده و یا از امر الله سرپیچی کند این آیه در مورد او مصداق پیدا می‌کند: ﴿إِنِ ٱلۡحُكۡمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ[یوسف: ۴۰]. «آیا فرمانروائی برای [کسی] جز الله وجود دارد؟ امر کرده است تا بجز او را عبادت نکنیم»، همچنین اخلاق زمانی اخلاق صالح محسوب می‌شود که موافق شرع الله باشد‌، و کسی که به اخلاق نیک آراسته است ثوابی نخواهد برد مگر اینکه آنرا برای رضای الله انجام دهد، نیکی کردن به پدر و مادر، فامیل، همسران، همسایگان، دوستان صمیمی و غیر صمیمی و عادل بودن در برابر مردم، مهربانی و توجه به فقیر و مسکین، راستگوئی و شجاعت همگی از اخلاق پاک می‌باشند و پاک بودن آن اعمال در گرو باقی ماندن در حدود امر الله است، در نیکی به پدر و مادر شرع حدودی را بیان کرده است و این نیکی‌، نیکی نخواهد بود بجز زمانی که موافق شرع و حدود الله باشد و عمل به این نیکی ثواب نخواهد داشت مگر وقتی که این کار برای رضای الله صورت گیرد، همانگونه که الله جل و علا می‌فرماید: ﴿لَّا خَيۡرَ فِي كَثِيرٖ مِّن نَّجۡوَىٰهُمۡ إِلَّا مَنۡ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوۡ مَعۡرُوفٍ أَوۡ إِصۡلَٰحِۢ بَيۡنَ ٱلنَّاسِۚ وَمَن يَفۡعَلۡ ذَٰلِكَ ٱبۡتِغَآءَ مَرۡضَاتِ ٱللَّهِ فَسَوۡفَ نُؤۡتِيهِ أَجۡرًا عَظِيمٗا ١١٤[النساء: ۱۱۴]. «در نجوای بسیار خیری وجود ندارد بجز [آنکه] کسی به صدقه یا کار شایسته یا اصلاحی بین مردم فرمان دهد، و هر کس این کار را برای بدست آوردن خشنودی الله انجام دهد، پاداش بزرگی به او خواهیم داد».

الله سبحانه و تعالی بیان می‌فرماید که صدقه و امر به معروف و اصلاح روابط بین انسانها از خیریات می‌باشد، و بعد از این مطلب، بیان می‌دارد که به ثواب این خیر نمی‌رسید بجز آنکه آن را برای کسب رضای الله انجام دهید.

با یک نگاه سریع به کلیه‌ی عقاید، عبادات، معاملات و اخلاق در اسلام برای ما روشن می‌شود که هدف و نهایتی در پشت همه‌ی آن اعمال وجود دارد که همان توحید الله سبحانه و تعالی می‌باشد، این بدین معناست که توحید بزرگترین مسئله‌ی دین است و واجب است به شکلی سالم و کامل شناخته و یاد گرفته شود‌، مسئله‌ای که تمامی فروع دین از کوچک و بزرگ به آن مربوط می‌شود.

چه بسا که همگی پیامبران صلوات الله علیهم مبعوث نشده‌اند جز برای توحید، همانگونه که الله تعالی می‌فرماید: ﴿وَلَقَدۡ بَعَثۡنَا فِي كُلِّ أُمَّةٖ رَّسُولًا أَنِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَٱجۡتَنِبُواْ ٱلطَّٰغُوتَ[النحل: ۳۶]. «همانا در بین هر مردمی، رسولی برانگیختیم [تا] که الله را عبادت کنند و از طاغوت اجتناب ورزند»، و همچنین می‌فرماید: ﴿قُلۡ إِنَّمَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّ أَنَّمَآ إِلَٰهُكُمۡ إِلَٰهٞ وَٰحِدٞ[الأنبياء: ١٠٨]. «بگو: جز این نیست که به من وحی می‌شود که معبودتان، فقط معبودی است یگانه».

می بینیم الله تاکید را با صیغه‌ی حصر(منحصر کردن) بیان می‌دارد و بدین معنی است که: وحی نشده است بجز برای این مسئله و از این رو دعوت رسولجهدفی ندارد جز توحید زیرا وحی‌ای بر او صورت نگرفته مگر برای توحید.

از این جهت، دعوت سلفی معاصر و گذشته، عاملین و پرچم دارانش را به حرکت نیانداخته‌اند – و برای آنها هم جایز نمی‌باشد – بجز برای خالص کردن دین برای الله و باز کردن مسئله‌ی توحید و فهماندنش به شکلی صحیح و ... و به عبارت کلی، توحید به تمام معنای آن.

شناخت الله بر اساس آنچه خودش و رسولش او را توصیف کرده‌اند، اصل و آغاز توحید می‌باشد، گریزی جز راه شناخت صحیح وجود ندارد و این راه شناخت صحیح بجز با کتاب الله و سنت رسولش قابل پیمودن نمی‌باشد، آیا می‌شود کسی به پروردگار ایمان بیاورد در حالی که وی را نمی‌شناسد و چگونه این شخص آنچنان که شایسته ی ذات الله می‌باشد او را به وحدانیت قبول کند؟ بله باید به الله چنان گواهی و شهادت داد که ذات سبحانش خود را به آن صفات عظیم معرفی فرموده است، صفاتی مثل: رحمت، علم، شنیدن، دیدن، برتری بر مخلوقاتش و محبتش بر اطاعت کنندگان و بغضش بر نافرمانان کافر، قرار گرفتنش بر عرش که بالای همه‌ی مخلوقاتش می‌باشد، سخن گفتنش با پیامبران و همچنین روئتش توسط مؤمنین در بهشت و انجام گرفتن خواست او در [جزا و پاداش] برای کسانیکه دوستش دارند و یا با او دشمنی می‌ورزند و ... و دیگر صفات عظیم و بزرگی که خود را با آنان توصیف فرموده است، ذات او سبحان است و چگونه می‌توانیم همانگونه که خودش را وصف و ثنا فرموده است، او را توصیف و ستایش کنیم؟!.

بعد از این اصل توحید، اصول دیگر توحید قرار می‌گیرد، مثل دوست داشتن آن معبود و تقرب به سمت ذات واحدش و کنار گذاشتن تمامی شرکیات مثل طلب دعا از غیر الله و احساس نیاز به غیر او و ترسیدن از دشمنانش و همچنین ترک خرافات و وَهمیات، از اصول توحید نسبت دادن بخشش به الله و دانستن تمامی خیر از او و بدانیم ضرری دفع نمی‌شود بجز به خواست او.

بعد از این اصول توحید پیاده کردن حکم شرع بر زمین و رجوع کردن به قرآن و سنت، مطرح می‌شود، مرحله‌ی بعد در اصول توحید، خالص کردن نیات در طاعات و امید به پاداش و ترس از عقوبت و اعمالی است که انسان توسط آنها تقرب می‌جوید و... و این مراحل تا اصول فرعی بسیاری ادامه می‌یابد و هر کسی باید بدنبال آنها رفته و آنان را یاد بگیرد و به مقتضای آن عمل کند، الله را به حق شناخته و به اندازه [حق انسانی] برای او بندگی کند.

دعوت سلفی همه‌ی این موارد را مورد توجه خود قرار می‌دهد بطوری که ابتدا به کلیت توحید الله دعوت می‌دهد سپس به شرح و تفصیل فرعیات و شاخه‌های آن می‌پردازد، روزی برای کسی که خود را سلف می‌نامد گذران نمی‌شود بجز اینکه در درجه‌ای از توحید رشد یابد و مسئله‌ای از مسائل توحید بر او افزوده شود و هر روزی که برای او سپری می‌شود به حول و قوت و توفیق الهی، الله را مورد ستایش قرار داده و به شکلی خالص و توحیدی بر دینش می‌افزاید.

به این شکل دعوت سلفی از کلیه داعیان دیگر که خود را به اسلام نسبت می‌دهند جدا شده است، منهجهایی دعوی که از جزئیات دین شروع می‌کنند، بطور مثال اول سعی می‌کنند تا حاکمیت و سیاست را اصلاح کنند در حالیکه این کار جزئی از جزئیات اسلام می‌باشد، وقتی در این راه قدم بر می‌دارند نیاز می‌بینند که از بین مردم برای خود یار بگیرند و آن مردم از آنها بیزاری نداشته باشند، برای بدست آوردن دل مردم راهی وجود ندارد بجز سکوت در بر عقاید غلط آنها، از این رو در جمعیت و گروه آن داعیان کسانی همراه می‌شوند که راه را بر اساس نیات [شوم] خود می‌بینند، و آن افراد دارای سوء نیت، از این قبیل افراد هستند: مشرکین و کسانی که طلب دعا از غیر الله می‌کنند و همچنین تابعین هوای نفس مثل ریاست طلبان و ...، همچنین در راستای جمع کردن مردم در بسیاری از بدعتهای اعتقادی و خرافی سکوت کرده تا اینکه نکند مردم از آنها فرار کنند و اسمی برای این کار خود اختراع کرده‌اند و آن کار را «مصلحت دعوت» می‌نامند، بسیاری از حرامها را حلال و بسیاری از طاعات را حرام می‌کنند و این رفتار آنها را تنها به یک حزب سیاسی تبدیل می‌کند که فقط مصلحت حاکمیت و سیاست خود را می‌بیند، ولی در اسلام مصلحت دعوت اساسش توحید کامل است و ریاست، حاکمیت و سیاست را تنها قسمتی از دین می‌داند و هرگز اصل دین نمی‌باشد، در مورد این افرادی که بر منهج قرار گرفتن اصل بر حاکمیت و سیاست حرکت می‌کنند می‌گوئیم: بر اساس نص کتابهایشان آنچه را عمل نیک معرفی می‌کنند مثل احسان، زیارت، عبادات، و ساخت مسجد و ... برای چیزی نیست جز همان هدفشان که حاکمیت و سیاست است و مسلماً بین کسی که این اعمال نیک را برای توحید و الله انجام می‌دهد با کسی که هدفش حاکمیت است، فرق وجود دارد، هر چند که این کار به نام اسلام صورت گیرد، درست است که در دعوت سلفی در جهت اصلاح حاکمیت و سیاست حرکت صورت می‌گیرد ولی اعتقاد بر این است که آن قسمتی از مسائل دین می‌باشد و هر چیزی باید در منزلت و مقام خود بصورت عادلانه قرار گیرد، تلاش به اصلاح باید به اندازه و تناسب داعیان و کوشش کنندگان این راه باشد، که همان دعوت فرمانروایان خیر خواه مردم، به سمت الله می‌باشد و تمامی حاکمانی که حکم خدا را تا آنجا که به آنها نعمت داده، در مورد خودشان اجرا می‌کنند، بسوی این مسئله، دعوت داده شوند، و افراد این مناهج اصلاح اجتماعی هستند که در مورد حاکمان مسلمان اینگونه شایعه می‌سازند که آنها به بخشی از اسلام عمل کرده و در قسمت دیگری کوتاهی می‌کنند و ای کار را برای این انجام می‌دهند که بین حاکم و اسلام جدائی بیاندازند و در نتیجه‌ی آن، دعوت خود را که همان حاکمیت طلبی است مثبت جلوه داده و استمرار آن را حفظ کنند و دید آنها اینگونه است که غایت احکام اسلام برای [حفظ] وجود آنها می‌باشد ولی خود به آن متوجه نبوده و در حالی که عده‌ی زیادی از آنها بر این مسئله واقف نیستند‌، توسط علمشان دشمنی می‌ورزند، همچنین نگرش آنها باعث تعصبشان در دعوت شده و حب چیرگی بر بقیه و سوق دادنشان به این امر که خیر رساندن به مردم فقط از راه آنها امکان پذیر است، می‌شود و در نتیجه با برادرنشان در امر دعوی دشمنی می‌کنند و از اینکه دیگران به هدفشان برسند ناراحت می‌شوند، درست مانند دشمنی احزاب سیاسی با یکدیگر، هرچند که آن دیگران مسلمانی مثل آنها و حتی بهتر از آنها باشند ویا اصلاح کننده‌ی آنها در حکم خودشان باشند.

این بیان کسانی است که در امر دعوت جزئی از جزئیات اسلام را برگزیده‌اند و آن را هدف و غایت کارشان می‌دانند، از دیگر این افراد مناهج اصلاح اجتمائی می‌توان کسانی را نام برد که بطور مثال با نوشیدن شراب و یا اختلاط زن و مرد و نهایتا فسق و جور را دشمن دانسته و آنرا نهایت دعوت می‌دانند، از جمله این افراد نیز داعیان به نیکی و احسان و توجه به فقراء و یتیمان را می‌توان نام برد، همه‌ی این جمعیتهای دعوی در جزئی از جزئیات دین توقف کرده و با این [توقف] عمل و سعی خود را باطل می‌کنند و به چیزی نمی‌رسند بجز نتایج کوچکی و تلؤلؤ آنها در دایره کوچکی از علم و عمل قرار می‌گیرد، پراکنده شده و متلاشی می‌گردند و کسانی که در بین آنها نیات پلید و حب جاه و مقام دارند، جای آنها را می‌گیرند، این امور از اجزاء اسلام می‌باشد و اگر کسی آنها را برگزیند باید در چهارچوب کلی دعوت اسلامی کامل قرار دهد و آن اجزاء را در قالب توحید و خالص کردن دین برای خداوند سبحانه و تعالی پیگیری کند.

پویای راه سلفی اول باید در خالص کردن دین برای الله و محقق شدن توحید گام همت گمارد، سپس هر کدام از تکالیف دین اسلام را در جای خود بجا آورد، مثل: حاکمیت، سیاست، قضاوت و اقامه‌ی حدود، پاک کردن اجتماعات از فساد و تربیت مردان و زنان بر اساس دین حق در عبادات و معاملات و اخلاق، به عقیده من، این پوینده سلفی، پوینده‌ی راه صحیح و بی‌عیب است که همان راه دعوت پیامبرانی می‌باشد که در رأس آنها محمد بن عبداللهجقرار دارد، کسی که در دعوت، اول به توحید می‌پرداخت سپس هر عملی را بجای خودش دعوت می‌فرمود، کما آنکه خوراکیها در مکه حرام شدند در زمانی که رها شدن از آنها برای مسلمین ممکن بود و ... این امر بر نماز و اخلاق و دعوت و صبر بر آزار و اذیت و بعضی معملات که در جامعه ی مکی ممکن بود، نیز واقع شد، سپس در جامعه‌ی مدینه قتال و زکات و حج و ... کما فی سابق مورد تشریع قرار گرفت.

ما می‌دانیم دین در زمان زندگی پیامبرجکامل شد و هیچ فرضی از فرضیات و واجبات دین را نمی‌توان حذف کرد، ولی این امر وجود دارد که اهل دعوت و جهاد که آن دو اوامری از دین می‌باشند باید در حد وسعشان این دو کار را انجام داده و خود را با این امر الله مطابقت دهند: ﴿فَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ مَا ٱسۡتَطَعۡتُمۡ[التغابن: ۱۶]. «از الله تقوا پیشه کنید تا آنجا که می‌توانید»، و این امر [دعوت] باید بر اساس منهج و موافق سنت پیامبرجو در راس قرار دادن تحقق توحید باشد سپس بعد از آن، دعوت به عمل صالح با توجه به قدرت، توانائی، اولویت بندی و تناسب محیطی، صورت‌ گیرد و همچنین باید سیاستی برای مسلمین در نظر گرفته شود که در طی آن، دین به شکل کامل در تمام جزئیاتش از جمله: سیاست، اقتصاد، وسایل اتباط جمعی و اخلاق پیاده شود و البته باید در نظر داشت تمامی این موارد باید در چهارچوب توحید که غایت و هدف عمل اسلامی است، گنجانده شود.

این بزرگترین امتیاز منهج سلفی است که آنرا از دیگر مناهج جدا می‌کند، و اگر به اختصار بخواهیم دعوت سلفی را بشناسیم می‌گوئیم: آن همان دعوت به توحید است، و توحید یعنی فهم کاملی از دین که در قبل آنرا شرح دادیم.

... و مهربانی و کمک به فقیر برای جلب رضای الله و رفتن به حج که نیتی جز بزرگ شمردن و تعظیم و توحید خالق سبحانه و تعالی، در آن وجود ندارد.

[۳۲] ایمان به آن روز تصدیق وعده‌ی الله است که تمامی پیامبران به آن خبر داده‌اند. (مترجم) [۳۳] صحیح مسلم ۱۰۳۵، سنن ابی داود ۸۷۴، صحیح ابن حبان ۱۵۸۸، سنن النسائی ۱۱۳۵(مترجم)