با این بیان توجه خود را معطوف به دو حقیقت میکنیم:
اول: تزکیه یکی از مهمترین تلاشهای پیامبرجو نهایتی از نهایتهای رسالتش میباشد و خواهیم دانست که آن نهایت رسالت و وجود انسانی میباشد.
دوم: آن تزکیه باعث ورود به بهشت است و صفتی است که موصوف به آن از اهل بهشت میباشد.
سوال دیگری پیش میآید: چه وسیلهای برای رسیدن به این نهایت، توسط الله سبحانه و تعالی مشروع گردیده و رسولش آنرا بیان فرموده است؟ و یا به معنی دیگر: چگونه نفس را تزکیه و پاک نمائیم؟ و پیامبرجبرای رسیدن به آن چه چیزی را مهیا ساخته است؟
برای رسیدن به جواب باید تمامی شرائع اسلام بطور کامل مورد بررسی قرار دهیم، از مسائل اعتقادی تا عبادی و معاملات، و ارتباط هرکدام را با تزکیه و تطهیر بیابیم، با این جستجو و تفحص خواهیم دید که تزکیه شامل اعمال خاصی از مجموعه اعمال و عقاید در دین نمیشود، بلکه تمامی شرائع اسلام و عقاید و آداب را در بر میگیرد و نهایت و غایت اعمال اسلام در تزکیه و تطهیر میباشد.
فهمیدیم که تزکیه همان طیب و پاک بودن و دور کردن از ناپاکی میباشد، پس توحید نیز تزکیه میباشد زیرا اعتراف و اقرار به اله واحد است که ربی بجز او نمیباشد و همین اعتراف و اقرار خود تزکیه است زیرا اعتراف به حق فضیلت، و انکار و لجاجت آن رذیلت میباشد و چه رذالتی بالاتر از آن؟
(برای هر صاحب خرد و عقلی، حقی بالاتر از الله، که آشکارتر و جلیتر از او چیزی وجود ندارد، نمیباشد و انکار الله، لجاجت با وی و شرک به او بزرگترین رذیلت و ناپاکی میباشد) و از این رو است که الله میفرماید: ﴿إِنَّمَا ٱلۡمُشۡرِكُونَ نَجَسٞ﴾[التوبة: ۲۸]. «جز این نیست که مشرکان نجس هستند»، و این از برای نجاست قلبها و نفوسشان میباشد که آمیخته به شرک، لجاجت و انکار صفات الله سبحانه و تعالی است، این نجاست از بدنهای آنها نیست چه بسا که عدهی زیادی از آنها ظاهرهای پاکیزهای داشته باشند، ولی تا زمانی که به شرک و کفر گرایش دارند، نجاستی معنوی در نفس و احساس برای آنها خواهد بود.
عبادات چه مالی و یا بدنی کاری جز برای تزکیه نفس نمیباشد، توسط آنها قلب به سمت خالق سبحانه و تعالی محکم شده و پند میگیرد و این خود عامل تقوای قلب میشود، کسی که تقوا پیشه کند و از پرودگارش بترسد از محرمات دور میشود، محرماتی که پلید و ناپاک است و در مقابل آن فعل خیر قرار دارد که پاکی، نیکوکاری، بِرّ و عدل است.
از این رو نماز در راس همهی اعمال خیر میباشد، زیرا پُرسودترین وسیله برای تحصیل تزکیه است، در روز و شب چندین بار تکرار شده و یاد الله در آن صورت گرفته و با اعمال ظاهری آن قلب متوجهی حقیقی به الله میشود، الله میفرماید: ﴿إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِ﴾[العنبکوت: ۴۵]. «همانا نماز از فحشاء و افعال ناپسند نهی میکند»، و علت این امر تربیت دادن واعظ و ارث بردن تقوا میباشد.
به همین دلیل امام اهل سنت احمد بن حنبل/اینگونه فتوا داده است که نماز در زمین غصبی باطل است که از مسائل بزرگ فقهی میباشد، ایشان اینگونه دیدهاند که قیام نمازگزار، نشستن و ذکر گفتنش در زمین غصبی دلیلی بر کذب، دروغگوئی، افترا، و نجاست قلبش میباشد، زیرا اگر ذاکر حقیقی الله باشد از غصب کردن زمین دیگران خودداری کرده و آن را به صاحبش بر میگرداند.
دلیلی محکمتر این است که وقتی از رسول اللهجدر مورد زنی که روزها روزه میگیرد و شبها نماز میخواند در حالی که همسایگانش را آزار میدهد، سوال شد؟ فرمود: «او از اهل جهنم است» [۲۵]حکم در اینجا آشکار است، اگر آن زن نمازگزار و روزه گیر حقیقی بود از ناپاکترین ناپاکیها که آزار همسایه میباشد دوری میکرد.
همچنین در این موردجفرموده است: «کسی که خود را از دروغ و بهتان دور نکند و به آن عمل کند الله نیازی به ترک نوشیدنی و خوراکی از او ندارد» [۲۶]، کسی که مراعات [اطاعت] الله را کرده و با ترک غذا و نوشیدنی، روزه میگیرد در حالی که از ترس الله خود را از سخن عمل و باطل دور نمیکند، ادعایش بر خوف از خدا و تقوا باطل است و عبادت و روزهی او میوه و ثمری نخواهد داشت.
بله برای ما مجاز نمیباشد که بین عبادت اسلام و میوه و ثمره و غایت آن جدائی بیاندازیم و اینگونه بپنداریم که هدف از عبادات فقط تقرب میباشد، الله سبحانه و تعالی دائما عمل و ثمرش را به هم پیوند میدهد همانگونه که ذات عزوجل او در مورد روزه میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ عَلَيۡكُمُ ٱلصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى ٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٨٣﴾[البقرة: ۱۸۳]. «روزه بر شما واجب شد همانگونه که بر نفرات قبل از شما واجب شده بود، [با عمل به آن،] باشد که از متقیان گردید»، همچنین هدف عبادت را اینگونه بیان میفرماید: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلنَّاسُ ٱعۡبُدُواْ رَبَّكُمُ ٱلَّذِي خَلَقَكُمۡ وَٱلَّذِينَ مِن قَبۡلِكُمۡ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ٢١﴾[البقرة: ۲۱]. «ای انسانها پروردگاری که شما و نفرات قبل از شما را خلق کرده است عبادت کنید، باشد که از متقیان گردید».
از این آیات فهمیده میشود که غایت و نهایت عبادت در کل تقوا میباشد و آمدن کلمهی «لَعَّلَ» دال بر سوق دادن انسان به امید میباشد و میدانیم که الله نیازی به امید ندارد و هرچه را که بخواهد انجام میدهد، از این رو مقصود از امید، امید دادن به عبادت کننده است، مطلق نبودن این امید بدین دلیل است که اداء کنندهی عبادت الزاماً شخص با اخلاصی نیست و ممکن است مانند منافقین که در باطن کافر و لجاجت کارند، این طاعات و عبادات را بطور ظاهری انجام دهد.
برداشت دیگری که از این آیات میشود کسی که عبادتش برای او تقوا حاصل نمیکند باید بداند که در عبادتش نیرنگ وجود دارد و آن عبادت باطل است.
از شؤون عابدی که متقی و خداترس و نیکوکار است، تزکیه و پاکی میباشد که عبادت نیز برای همین وضع شده است و شخصی طیب و طاهر نمیشود بجز به طاعت و عبادت، که همان تزکیه میباشند، طاعت همان بخشش، منت و نعمت الله و اولین نقش دهنده به احسان و معروفات و اعترافات انسان میباشد و از این رو است که بجز به اطاعت امر الله و دوری از مناهیاش تزکیه و پاکی صورت نمیگیرد.
و همانا در قرآن موارد زیادی با مضمون عبادت برای تحصیل تقوا ذکر شده است از جمله:
﴿وَلَكُمۡ فِي ٱلۡقِصَاصِ حَيَوٰةٞ يَٰٓأُوْلِي ٱلۡأَلۡبَٰبِ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٧٩﴾[البقرة: ۱۷۹].
«ای صاحبان خرد، قصاص را برای شما سبب زندگانی قرار دادیم، باشد که متقی گردید».
و ﴿وَأَنَّ هَٰذَا صِرَٰطِي مُسۡتَقِيمٗا فَٱتَّبِعُوهُۖ وَلَا تَتَّبِعُواْ ٱلسُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمۡ عَن سَبِيلِهِۦۚ ذَٰلِكُمۡ وَصَّىٰكُم بِهِۦ لَعَلَّكُمۡ تَتَّقُونَ ١٥٣﴾[الأنعام: ۱۵۳]. «همانا این راه مستقیم من است پس از آن تبعیت کنید و راههای [دیگر] را تبعیت نکنید که شما را از راه او جدا میکنند، [الله] اینگونه به شما پند داده است، بلکه از متقیان شوید».
بدین ترتیب متوجه معنی سوم تزکیه میشویم و آن اینگونه است که تمامی شرائع اسلام از توحید، عبادت، نماز، روزه، زکات، حج، بر به والدین، صله ارحام، دوری از فواحش و منکرات و معاملاتی که باعث عدل و احسان میباشد جز برای بوجود آمدن تزکیه به آنها عمل نمیشود، این اوامر و نواهی بعضی به ذاته سبب تزکیه شده و بعضی دیگر نتیجه و ارث تزکیه میباشند و غیر مستقیم به آن بر میگردند.
موردی که شک و شبهای باقی نگذاشته و دلیلی محکم بر این موضوع میباشد سخن الله در مورد رسولش است که میفرماید: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٖ ٤﴾[القلم: ۴]. «هر آینه تو دارای اخلاق بزرگی هستی»، که این خلق همان عمل به کتاب الله میباشد، کتابی که تزکیه نفس بطور کامل در آن بیان شده است، همانگونه که در صحیح بخاری داریم وقتی سعد بن هشام در مورد اخلاق پیامبرجاز عایشه رضی الله عنها سوال کرد، او گفت: «اخلاق او قرآن بود» [۲۷].
و پیامبرجنیز فرموده است: «من فقط برای این برانگیخته شدهام تا اخلاق صالح را کامل کنم» [۲۸]، پیامبرجبا این سخن خود کل رسالت اسلام را برای تزکیه و تطهیر نفس بیان میفرماید.
بعد از آنکه فهمیدیم که اسلام دین تزکیه و تطهیر است و پیامبرجنیز جز برای آن برانگیخته نشده است، لازم است بدانیم که اوجاین تزکیه را چه بصورت منهج و چه بصورت عمل بطور کامل به اتمام رسانده است، زیرا دین و نعمت الله بطور کامل بیان شده است، همانگونه که میفرماید: ﴿...ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا...﴾[المائدة: ۳]. «... امروز دین شما را برایتان کامل کردیم و نعمت خود را بر شما تمام کردیم و برای شما از دین اسلام راضی شدیم». و معنی آن این است که مانند شؤون تقرب، هیچگونه امر ساختگی نباید در آن رسوخ کند، و وارد شدن موارد ساختگی در دین باعث فساد و انحلال آن شده و نزد الله سبحانه و تعالی قبول و پذیرفته نمیشود.
مسلما دیدهاید که وقتی این درب [بدعت و از خود ساختن] برای مسلمین باز میشود، چگونه شر سرکش و بلای عظیم داخل دین شده، و مناهج اصلاح نفس و تربیت، تحت عنوان تصوف حول دین با انواع بلایا بدون حد و حصر جمع میشوند، در حوزهی تربیت، اخلاق و تعبد، فساد شیوع پیدا کرده و رسومی به دین اضافه شده و اعتقاد فاسد میگردد و از شرع جز نامی باقی نمیماند، باب خرافات، خزعبلات و اباطیل باز شده و در پی آن شرک و عبادت غیر الله سبحانه و تعالی، حادث میشود، در پس آن فلسفههای هلاک کننده مانند وحدت وجود، حلول و ... که از عقاید هندو و دیگر کافرین گرفته شده است، پدیدار میگردد، این مسئله ادامه یافته تا جائی که تکلیف را از خود ساقط میکنند و از اعتقاد به قدر سوء استفاده کرده و آنرا مطلق جلوه میدهند و با اعتقاد به این مطلق بودن، اطاعت کننده و نافرمان [از اوامر الهی] را بطور یکسان ارزش گذاری میکنند و چه بسا که نافرمان را بیشتر ارج نهند...، (بحمد الله بطور کامل در کتابی به نام «الفکر الصوفي في ضوء الکتاب والسنة» آنرا بطور کامل باز کردهام.
در برابر این فکر صوفی، جمود فقهی وجود دارد، کسانیکه هدف از سخن را نص آن دانسته و فقط به ظواهر بسنده کرده و معنائی در وراء آن نمیبینند، و در نتیجه ی آن احکام قرآن و سنت در قالبهای ساخته شده بدست بشر قرار گرفته و مانند قانوگذاری بشری با آن برخورد میشود اینگونه افراد با منبع اصیل قرآن و سنت مانند قالبهای کلامی بشری از سر تعامل درآمده و احساس روحانی و تقدس را نسبت به آنها از دست میدهند،آنگونه که شایستهی تعامل با کلام الله و کلام رسولشجمیباشد، رفتار نمیکنند، در نتیجهی دید در آن قالبها، گرفتار حیله شرعی (کلاه شرعی) شده و در معاملات خیلی موارد [حرام را] حلال میکنند، ظاهر قراردادها شرعی ولی باطنش حرام میباشد که از این قبیل میتوان به این موارد اشاره کرد: تجارت «عينة»، گرفتن «محلل»، ربا خوردن به اسم تجارت و زنا با کسی بدون اجازه ولی و شهادت گرفتن از دیگران تحت عنوان «هبة».
در بین مردم تبعیت از نظرهای شخصی انتشار یافته و هر سخنی به مجرد اینکه از فلان عالم یا فلان شیخ صادر شده، حجتی در دین میشود، بدین وسیله موانع برداشته و ارکان اخلاق و تزکیهای که دین اسلام برای آن آمده ویران میشود.
منهج سلفی در دید کلی بین دو منهج شرح داده قبلی (تصوف و فقه ظاهری) میباشد، منهج سلفی، تزکیه را فقط با دین الله سبحانه و تعالی و غایتی برای فرد مسلمان میداند و بسوی آن حرکت میکند و وسایل آن را فقط آنگونه که قرآن و سنت بیان فرموده، بکار میگیرد، روش تزکیهای بجز آنچه در آن دو آمده وجود ندارد و تزکیه فقط توسط آن دو امکان پذیر است، به همین دلیل منهج سلفی، تمامی اجتهادات عبادی و سیر و سلوکی را که بصورت بدعت در تصوف وجود دارد، باطل میداند، اعمال باطلی مثل: عزلت جستن در خانقاه و مقابر، سر کردن با روزی باری به هر جهت، گوشهگیری در زمانهای معین، ترک نظافت و پاکیزگی، صحبت نکردن با دیگران، نشستن زیر نور خورشید و همچنین آزار رساندن به نفس بدون امر شرع، خواندن اذکار ساختگی، رقص و غنا و سماع شیطانی که همه از ملزومات طریقت صوفی میباشد.
منهج سلفی سعی و کوشش آنها را هر چند که نامش را فتوح و کشوف نام گذارند، باطل میداند که چیزی جز وسوسههای شیطانی و افکار فلسفی الحادی نمیباشد، در کتابی که پیش از این نام بردیم تمامی این مسائل عجیب را باز کردهایم که در صورت تمایل میتوانید به آن رجوع کنید.
منهج سلفی همچنین ظاهریون و قشریون را نیز باطل میداند کسانی که در نص گرفتار شدهاند و اهداف و غایات مسائل را فراموش کردهاند، فقه نادرستی دارند که هر قول و سخنی را در دین هر چند که دلیلی هم برای آن وجود نداشته باشد حجت میدانند، نتیجه این دید حلال شدن محرمات، فساد مناهج اصلاحی، تاریکی قلب و درون و از بین رفتن نور آسمانی – کتاب الله و سنت رسولشج-، میباشد.
منهج سلفی برای اصلاح، تربیت، سلوک و تزکیه کسی را اسوهی برتر نمیداند بجز رسول اللهج، زیرا او دارای پاکترین نفس بشری و بالاترین مقام انسانی و بهترین مردم در اخلاق بود و سلیم ترین راه و منهج نیز در اختیار وی بود وجمیفرماید: «آگاه ترین شما به الله و با تقواترین شما در برابر الله، من میباشم» [۲۹]، به همین دلیل است که منهج سلفی سنت و خُلق رسول اللهجرا بعد از کلام الله، اساس تزکیه، تطهیر و تبعیت قرار میدهد.
بعد از پیامبرج، صحابه و رجال صدر اسلام که قرآن و سنت آنها را در قول، عمل، خلق و اسوهای برای تزکیه تعریف میکند به عنوان سر لوحه انتخاب میکنند، کسانیکه مثالی برای زنده کردن تزکیه نفس و پاکی بودند، هیچ قومی با آنها قابل مقایسه نیست و آنها خیر القرون و پر برکت ترین امت برای اسلام بودند، بعد از صحابه کسانی بودند که از صحابه به نیکی تبعیت میکردند که همان تابعین بودند و بعد از آنها اسوه، علمای عاملِ هر زمان هستند که منهج سلفی شرح داده شده در قبل، توسط همگی آنها به ثمر نشست، علمائی که بعد از صحابه و تابعین منهج کتاب و سنت را در توحید، اتباع و تزکیه تبعیت کرده و هیچگاه گرفتار شرک جلی و تاویل باطل و گمراهی سلوکی و اباطیل تصوف نشدهاند.
قید و بند تزکیه در منهج سلفی بدین ترتیب است: یک مثال حقیقی و نه صرفاً ظاهری از کلام الله و رسولش میباشد، مثال حقیقی به این معنی که هم باطنی و هم ظاهری، واقعی و غیر ساختگی است، ایمانی و بدون نفاق میباشد، همراه پاکی و طهارت است و از خبائث و ناپاکیها دوری میکند و طیب باید باشد به شکلی که ملائکه به شخصی که بر این منهج حرکت میکنند، روز قیامت بگویند: ﴿طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِينَ﴾[الزمر: ۷۳]. «پاک بوده اید، در آن جاودانه گردید»، از الله میخواهیم که مارا در کنار آن نیکان صالح قرار دهد.
[۲۵] شماره ۱۹۰ از الأحاديث الصحيحة شیخ آلبانی، بخاری در الأدب الـمفرد، صحیح ابن حبان و حاکم و مسند الامام احمد(مترجم). [۲۶] صحیح بخاری ۱۸۸۲ و ۵۹۱۸، سنن الترمذی ۷۰۲ سنن ابیداود ۲۳۶۳، صحیح ابن خریمة ۱۹۹۴، صحیح ابن حبان ۳۴۳۸، سنن ابن ماجه ۱۷۴۰ (مترجم). [۲۷] صحیح مسلم ۱۶۸۹، سنن ابی داود ۱۳۴۲، صحیح ابن خریمة ۱۱۲۷، صحیح ابن حبان ۲۵۲۶، مسند الامام احمد ۲۳۸۷۶ و ۲۴۲۰۸ و ۲۴۹۰۴ و ۲۵۴۱۶ (مترجم) [۲۸] شماره ۴۵ از الاحاديث الصحيحة شیخ آلبانی، بخاری در الادب المفرد، سعد در الطبقات، حاکم و احمد و ابن عساکر. [۲۹] این احادیث نیز در تائید این مسئله میباشند: صحیح بخاری ۷۲۰۲، صحیح مسلم ۲۸۹۶، مسند الامام احمد ۲۳۲۹۷ و ۳۴۹۶. (مترجم)