اصول علمی در حرکت دعوت اسلام راستین

دوم: اختلافات علمی:

دوم: اختلافات علمی:

این اختلافات شامل اختلاف در عبادات، معاملات و نظایر آنها می‌باشد، و گرچه که ضرر آنها از ضرر اختلاف در عقیده کمتر است ولی گاهی باعث جدائی و تفرقه می‌شود، رسول اللهجاز اختلاف حتی در امور علمی و فقهی نیز کراهت داشتند، عمرسدر مسئله‌ای اختلاف کرد و گفت: آیا در مجامعت با نزول [منی] غسل واجب می‌شود یا همانکه ختنتین به یکدیگر برسند غسل واجب است و در پی آن دستور داد تا از عایشهلبپرسند، هنگامیکه [در جواب] حدیث پیامبرجبه او رسید که: «هرگاه دو محل ختنه [مرد و زن] به یکدیگر برسند غسل واجب است» [۴۰]، گفت: اگر شنیدی که عمر به چیزی بجز آن حکم کند و فتوا دهد بدان که عذاب را برای خود خریده است.

درست است که اجتماع باید به رای واحدی در مسائل فرعی علمی برسد و الله نیز امر به رجوع به کتاب و سنت در حل اختلافات کرده است، ولی باید در نظر داشت که به این هم امر فرموده است که برای یکدیگر در رسیدن به رای واحد عذر بیاوریم، این مسئله منهج امامان صحابه و نفرات بعدی آنها بود، گاهی با یکدیگر اختلاف می‌ورزیدند و در عین حال برای هم عذر می‌آوردند، بر قولشان تعصب نداشتند و برای حل اختلاف به کلام الله و سنت رسولش رجوع می‌کردند. زندگی ائمه‌ی اسلام که می‌توان از ائمه اربعه یاد کرد و همچنین اندرز دهنگان و فقهای اسلامی در تمامی دوره‌های زمانی بر این امر قرار داشت، بدون تعصب فتوا می‌دادند و شاگردانشان را نیز از تعصب در مقابل دلیل صحیح نهی می‌کردند، که این وسیله‌ای شد که امت، وحدتِ قانونگذاری دینی در فقه را تا زمان زیادی با خود حمل کرد.

ولی بعد از آن اجتهاد بر مسلمانان و رجوع به کتاب و سنت و دلیل آوردن، با پندار اینکه کسی فهم از دلیل و حجت ندارد، حرام شد و عمل به فتاوی بجز فتاوای امامان چهارگانه بر مردم ممنوع گردید، و این بدعت پرقدرت در زمان ضعف امت انتشار پیدا کرد، زمانی که با زوال پادشاهان عباسی و چیرگی پادشاهان غیر عرب و بدون شناخت بر زبان عربی و دین شروع شد، تقلید و تعصب ریشه گرفت و مقلدان منهدم کننده‌ی دین، دور و اطراف آن پادشاهان جاهل را گرفتند و آنها را به جنگ با اهل سنت و داعیان سلفی وادار کردند، داعیانی که دعوت به اجتهاد و دوری از تعصب و تقلید می‌کردند و اهل دعوت سلفیت از شر آن انسانهای بدبین راحت نماندند.

و آن مقلدینی که اطراف سلاطین را گرفته بودند‌، مردم را به گمراهی می‌انداختند و برای مردم اینگونه وانمود می‌کردند که اگر کسی برای امری دلیل و حجت بخواهد و به اجتهاد امر کند، علم امامان اربعه را نپذیرفته و از آنها تنفر دارد و آنان را خوار کرده است، از پس اینکه حب امامان اربعه در دل مردم جای داشت و به آنها احترام می‌گذاشتند و در عین حال نمی‌توانستند بین دعوت به تقلید و دعوت به اجتهاد فرق بگذارند‌، آن داعیان سفیه بر مردم چیره می‌شدند و دعوت سلفی از این بلاء، دچار مشکلات بزرگی می‌شد، سلاطین غیر عرب زبان بی‌علم، بلای علمای بد طینتی که منهدم کننده‌ی دین و دارای ولاء با طاغوت بودند و بلای دیگر عدم توانائی مردم در تشخیص فرق بین اجتهاد و تقلید، از بلایای داعیان سلفی بود و این امر تا انهدام خلافت عثمانی ادامه یافت و بعد از آن اروپائیان بر سرزمین‌های اسلامی چیره شدند و مسلمانان خود را در انتهای ملتها دیدند و در نتیجه‌ی آن، بانگ سرداده و بازگشت به قرآن و سنت را خواستار شدند.

با وجود این هوشیاری و ندای رجوع به قرآن و سنت در معاملات و تنگ شدن زندگی با فکر جمود و تقلید، هنوز هم سرکشی در مقابل اجتهاد وجود دارد، به این پندار که فقط اقوالی در دین که در قبل به آنها اجازه داده شده است، باید در نظر گرفته شود، و اما ای کسی که اجتهاد را باطل می‌دانی و اینگونه فکر می‌کنی که دین فقط بین آنچه که امامان اربعه گفته‌اند، محصور شده است، داعیان سلفی را به دشمنی با آن ائمه متهم می‌کنی و واجب می‌دانی که هر مسلمانی باید از یکی از آن امامان تبعیت کند و [اینگونه جلوه می‌دهی] که هر کس به قرآن و سنت رجوع کند و از آنها دلیل بخواهد، باطل کننده‌ی دین و بدعت گذار است، این را بدان که از مسلمان [اینچنین بودن] بعید است و مردم را به این موارد دعوت دادن، هرگز در عمل یک مسلمان نمی‌گنجد.

کاملا معلوم است که برای امامان اربعه در یک مسئله‌ی فقهی یک تا چهار رای وجود دارد و حتی می‌گوئیم: قول قدیم امام شافعی در مقابل قول جدید وی، در بسیاری از مسائل عملی دیگر نیز اختلافات واضح است و در عین حال می‌دانیم که قوانین عملی باید یکی شود، و قوانین ازدواج و طلاق، خرید و فروش، حدود و معاملات باید یکسان باشد، نکته این است با این اختلافاتی که بین فقهاء وجود دارد، چگونه وحدت قانونگذاری ممکن می‌شود؟

اگر بگوئیم: همه ی آنها را از امام واحدی انتخاب می‌کنیم این سخن از روی تعصب است، چگونه می‌شود از فتاوای امامی واحدی که معصوم نمی‌باشد در تمامی معاملات استفاده کرد؟

اگر بگوئیم: از تمامی اقوال استفاده می‌کنیم به تناقض و اختلاف در بین اقوال می‌رسیم، چگونه ممکن است یک قاضی اجازه‌ی ازدواج بدون اذن ولی دختر را بدهد؟ در حالی که در بعضی مذاهب این کار مجاز می‌باشد و عقد قابل جاری شدن است ولی در بعضی دیگر عقد بدون اجازه‌ی ولی باطل است و چه قبل از دخول و چه بعد از آن باعث فسخ ازدواج می‌شود.

اگر بگوئیم: بین فتاوی قول ارجح را انتخاب می‌کنیم، چگونه این انتخاب را عملی کنیم؟

اگر انتخاب از روی هوا باشد، هواء از دین نیست ولی اگر انتخاب قول ارجح با خواستن دلیل و حجت باشد، این همان سلفیت است و حق همان انتخاب قول ارجح بین اقوال متضاد ائمه و نزدیک‌ترین آن فتاوای به حقیقت در نظر ما، می‌باشد، همواره در جستجوی دلیل بودن، ترازوئی است که وحدت امت را در امور قانونگذاری متضمن می‌شود.

این مسئله قسمتی از دعوت سلفی می‌باشد، دعوت بسوی یکی شدن در قانونگذاری امور عملی که همراه با حب ائمه‌ی اربعه و نگاه یکسان به آنها می‌باشد و انتخاب قولی که دلیل آن به دید ما درست است و بدون تعصب در مقابل یکی از آنها همراهِ با اعتراف به فضل، علم و جهاد همه‌ی آنها و مانند شاگردی در کتابها و دروس منهجشان در فقه جستجو کرده و آن اقوال آنها که بر خلاف قرآن و سنت نباشد، اخذ کرده و به آن عمل می‌کنیم، این همان چیزی است که آنها به امر کرده‌اند و به آن دعوت داده‌اند، و این یک راه عملی برای جلوگیری از پراکنده شدن امت در قانونگذاری می‌باشد و بدان معناست که لازم است در بین امت اسلامی علمائی مجتهد و دانا به کتاب و سنت ظهور کنند‌، کسانی که مراحل درسی را بطور کامل طی کرده و آگاه به وضع مسلمانان حاضر در سیاست، اقتصاد، مسائل اجتماعی و تربیتی و اخلاقی باشند، و با توجه به این مسائل و احوال مسلمین و با رجوع به کتاب و سنت بین مردم قانونگذاری کنند، در حالی که به هیچ کدام از ائمه اربعه تعصب ندارند و از آنها کسب فیض کرده و از روی حق آنها را دوست داشته و تمسک آنها با دلیل [از قرآن و سنت] صورت گیرد، آنها حق را بخواهند و نه شخصیتها و حق را از روی دلیلش بشناسند نه از گوینده‌ی آن. این بارزترین مسئله در دعوت سلفیت است و کاملا آشکار و واضح می‌باشد .سلفیون طالب حق هستند و آنرا همراه دلیل می‌خواهند و این کار را نیز در کنار قدردانی و احترام نسبت به اهل علم و فضلت انجام می‌دهند و هرگز سخنی از آن اهل علم که مخالف دلیل درست باشد، از آنها قبول نمی‌کنند.

وقتی حق واحد است مسلماً تعدد در آن راه ندارد و اهل منهج سلف نیز تابع حق بوده و نه عباد شخصیتها و همین تبعیت است که باعث حفظ امت توسط آنها می‌شود، شخصیتهائی که مورد تبعیت قرار می‌گیرند، زیاد هستند و اگر از هر کدام از آنها جماعتی خاص تبعیت کند بر اثر اختلاف شخصیتها جماعات نیز دچار اختلاف شده که خود سببی بر پراکندگی و متلاشی شدن امت می‌باشد، ولی اگر التزام به حق و از روی حق باشد، آن شخصیتها از روی حق و بدون تعصب مقایسه می‌شوند و در نتیجه‌ی آن جمعیت واحدی تشکیل شده که همان جمعیت حق است و احترام و پاک دانستن و عمل به اوامر آن شخصیتها نیز به اندازه تبعیت و پاک بودن. انتخاب آنها از حق می‌باشد. از این رو می‌گوئیم: دعوت سلفی، دعوت بسوی وحدت و یکپارچگی امت در نظام قونگذاری عملی می‌باشد و این کار باید با استناد به کتاب و سنت و اقوال ائمه و به دور از هرگونه تعصب بر یکی از آنها، صورت گیرد، ای امت اسلام! آیا بر این دعوت می‌توان خورده‌ای گرفت؟

[۴۰] السلسلة الصحيحة، شیخ آلبانی ۱۲۶۱ و ۲۰۶۳. (مترجم)