پیشگفتار
بسم الله الرحمن الرحیم
همۀ ستایشها برای خداوند، او را ستایش نموده و از او طلب یاری و مغفرت میکنیم، از نفسهای شرور و اعمال بدمان به خداوند پناه میبریم. کسی که خداوند او را هدایت کند، هرگز گمراه نمیشود و کسی که [خداوند او را] گمراه کند، هرگز هدایتگری نخواهد یافت. گواهی میدهیم که فقط الله خداست. او تنها و بیشریک است. گواهی میدهم که محمد بنده و فرستاده اوست. رسالت را ابلاغ و امانت را ادا و امت را نصیحت کرد و در راه خدا به طور شایسته به تلاش و جهاد پرداخت. صلوات و درود فراوان خداوند – تا روز قیامت – بر او و خاندان و یارانش باد.
اما بعد ...
بیتردید توحیدی که حق خداوند بر بندگان است، بزرگترین امری است که همتها بدان پرداخته و بهترین وقتها صرف آن شده است. خوشبختی مسلمان در آن و بدبختی او در نادیده گرفتن و ترک آن است. خداوند – عز و جل – بندگان را برای آن خلق کرده است و از ایشان بر آن پیمان گرفته است و پیامبران و انبیایش به آن بشارت دادهاند. شیخ سلیمان بن عبدالله میگوید: و این توحید – توحید الوهیت – اول و آخر، ظاهر و باطن دین است و اول و آخر دعوت پیامبران و معنی عبادت «لا إله إلا الله»است. بیتردید «إله» همان مورد پرستش و معبود با محبت، خوف، بزرگداشت، تعظیم و همه انواع عبادت است. برای این توحید، مخلوقات آفریده شدهاند، پیامبران و کتابهایی [از سوی خدا] فرستاده شدهاند. به وسیله آن مردم به [دو گروه] مؤمنین و کفار، افراد خوشبخت که اهل بهشت هستند و افراد بدبخت که اهل آتشند، تقسیم شدهاند.
بیتردید یکی از موارد فضل وکرم پروردگار بر این امت آن است که خود حفظ اصل دینشان را برعهده گرفته است: ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾[الحجر: ٩] [۱]. از آثار این حفظ آن است که خداوند در هر دوره [گروهی از] علما را قرار داده است که غلو کنندگان و اضافه کردن [خرافات به دین توسط] باطل کنندگان و تأویل جاهلان را از دینش دور میکنند. و [رسالت] این دین را برعهده گرفته و آن را پاک و به دور از تیرگی ابلاغ مینمایند. چه بسیار گمراهانی که آنان هدایتشان کردند و چه بسیار کسانی که ابلیس [قلب] آنها را کشته [و آنها را فریب داده] بود، اما آنها [علما] آن [کشته شدگان] را زنده [و هدایت] کردند. از جمله این پیشوایان هدایتگر شیخ امام محمد بن عبدالوهاب /(متوفی سال ۱۲۰۶ ه. ق) بود. خداوند به وسیلۀ او آنچه که از اصول شریعت پنهان و فراموش شده بود، تجدید نمود. دعوت او سرزمینها را فرا گرفت و همه کسانی که خداوند آنها را بصیرت داده بود و برای آنها نیکی اراده کرده بود و از پیروی از هوای [نفس] در امان مانده بودند، دعوت او را تأیید کردند.
یکی از کسانی که او را تأیید کردند، امام محمد بن سعود -/- (متوفی سال ۱۱٧٩ه.ق) بود که پس از او پسرانش نیز در این مسیر گام نهادند. پس از ایشان امام دانشمند، یاور سنت و از بین برندۀ بدعت عبدالعزیز بن محمد بن سعود – /– با دعوت به توحید به وسیله شمشیر، نیزه، قلم و زبانش پرچمدار [توحید] شد. وی با علما و قضات نامهنگاری میکرد و در آن نامهها عقیدۀ سلف صالح را به واضحترین تعابیر بیان مینمود.
یکی از مورخان جنوب شبه جزیرۀ عربستان میگوید: «اطاعت [از امر پروردگار] آشکار شد، جاهلان آموزش دیدند، اوضاع تغییر کرد، و به حمد خداوند، [با همدیگر] برادر و در راه حق همکار شدیم. همه این حسنات و برکات – إن شاء الله – در کارنامه شیخ محمد بن عبدالوهاب و امام عبدالعزیز – خداوند به آنان پاداش دهد – نوشته خواهد شد» [۲].
حسن بن أحمد عاکش – /– (متوفی ۱۲۰ ه. ق) میگوید: «بیتردید به وسیله دعوت آنان بدعتهای فراوانی از بین رفت و مردم از انجام اعمال منکر و ناپسند دست برداشتند. پس خداوند به آنان پاداش دهد [۳].
از جمله نوشتههای ایشان – /– نامه زیر است:
شوکانی – /- میگوید: «و در سال ۱۲۱۵ ه. ق از فرد مذکور مقیم نجد، دو جلد [کتاب] ارزشمند، [به من] رسید که آنها را برای مولایمان امام – حفظه الله – فرستاده بود. یکی از آنها مشتمل بر نامههای محمد بن عبدالوهاب بود که همۀ آنها دربارۀ ارشاد به سوی اخلاص در توحید و پرهیز از شرک افراد معتقد به [تقدیس] قبور بود که نامههای سودمند و مملو از ادلۀ کتاب و سنت بودند. جلد دیگر شامل ردی بر گروهی از فقهای صنعا و صعده بود که [در امور دین] کوتاهی میکردند و دربارۀ مسائلی پیرامون اصول دین با او مباحثه و مذاکره کرده بودند ... پس [امام محمد بن عبدالوهاب] به آنان جوابهای مکتوب محکم و ثابت شدهای داده بود که نشان میداد نگارنده از علما، محققین و آگاه به قرآن و سنت است. [او در آن نامهها] همه آنچه که بنیان نهاده بودند، نابود و همۀ آنچه تدوین کرده بودند، باطل ساخته بود» [۴].
اما کسانی که قلبهایشان لبریز از خشم و کینه و فتنه و دوستی با دشمنان این دعوت سلفی بود، با هر آنچه در توان داشتند، علیه آن قیام کردند، شبهههای [فراوانی] را مطرح کردند و بسیار تلاش کردند با اباطیل نحس و قلمهای مسمومشان مردم را از آن دور کنند که نه تنها کسی که بهره کمی در علم توحید داشته باشد، بلکه اگر هر انسان عاقل با انصافی در نوشتههای آنان نظری بیفکند، در مییابد که بیتردید باطل است.
نویسندۀ نامهای که در دست دارید، همانند رهبر دعوت، شیخ محمد بن عبدالوهاب – /– و پیروانش مورد ایراد و عیبجویی واقع شده است و اتهامهای باطل و دروغهای رنگینی به او نسبت داده شده است.
شیخ سلیمان بن سحمان (متوفی ۱۳۴٩ ه. ق) میگوید: «در این نامه نیامده است که همۀ اهل مشرق و مغرب در نظر او و پیروانش مشرک هستند. بیتردید این ادعا دروغ است» [۵].
سهسوانی هندی (متوفی ۱۳۲۶ ه. ق) میگوید: «شیخ و پیروانش هیچ مسلمانی را تکفیر نکردهاند و معتقد نیستند که فقط خودشان مسلمان و مخالفان آنها مشرک هستند. آنان خون اهل سنت و به اسیر گرفتن زنانشان را حلال نشمردهاند ... من بیتردید با تعدادی از علمای پیرو شیخ دیدار کردهام، بسیاری از کتابهایشان را خواندهام. اما برای این امور اصل و اثری نیافتهام. بلکه اینها بهتان و افتراست» [۶]. حسن بن أحمد عاکش الضمدی میگوید: «از گروهی از علمای معاصر شنیدهام که تصریح میکنند و میگویند که مذهب آنان [پیروان امام محمد بن عبدالوهاب] مذهب خوارج است ... اما این [سخن] به دور از انصاف و نشانۀ تندروی و تعصب است. بلکه بیتردید عموم آنچه آنان بدان معتقدند، همان دعوت به توحید و ترک کردن تقلید و پیروی از آباء و اجداد و ویران کردن آن چیزی است که شرع به ویرانی آن امر نموده است... . و کلام کسانی که [این چنین] سخن میگویند، فقط براساس تعصب و عدم اطلاع و فهم دقیق از موارد ادلّه شرعی است» [٧].
شیخ ابن باز – /- میفرماید: «این نامه را ... امام عبدالعزیز – /– خطاب به علما و قضات حرمین، شام، مصر، عراق و علمای دیگر مشرق و مغرب نوشته است که در آن دعوت شیخ محمد بن عبدالوهاب بن سلیمان التمیمی حنبلی – /– را بیان کرده است ... و وی – /– [در آن به] اموری که مردم بر صاحبان این دعوت مبارک زشت میپندارند پرداخته و دلایل آن را روشن نموده است و شبهههایی را که پرستش کنندگان انبیاء و اولیاء برمیانگیزند، کشف کرده و به حمد خدا به صورت نامهای کافی و مفید دربارۀ بیان توحیدی که پیامبران [مردم را] به سوی آن فرا میخواندند، درآمده است ... و بنا به جایگاه رفیع و فوائد فراوان این نامه...» [۸].
و با توجه به اهمیت این نامه و اینکه – تا جایی که اطلاع دارم – این نامه به صورت علمی مورد تحقیق واقع نشده بود، علاقهمند بودم منتشر شود و مورد استفاده و توجه قرار گیرد. از خداوند میخواهم که برای همه مسلمانان سودمند واقع گردد و به نویسنده آن به سبب کمک به دین خدا، تلاش در راه آن و دفاع از عقیده سلف اجر فراوان عطا بفرماید.
و از او – سبحانه - میخواهم که ما را از مدافعان دینش و پیروان نیکوکار و مصلح سنت پیامبرش – ج– قرار دهد. او ولی این کار و بر آن تواناست.
و صلی الله وسلّم علی نبینا محمد وعلی آله وصحبه أجمعین.
[۱] ما خود قرآن را فرستادهایم و خود ما پاسدار آن میباشیم [و تا روز رستاخیز آن را از دستبرد دشمنان و از هر گونه تغییر و تبدیل زمان محفوظ و مصون میداریم]. [۲] اثر الدعوة فی جنوب الجزیرة العربیة لعبدالله أبوداهش (۱/۳۴۳.) [۳] همان منبع (۱/۲۵۱.) [۴] البدر الطالع (۲/٧) ط. الأولی. [۵] الاسنه الحداد (ص ۲۴). [۶] صیانة الإنسان (ص ۴۸۵.) [٧] اثر الدعوة فی جنوب جزیرة العربیة لعبد الله أبوداهش (۱/ ۲۵۱.) [۸] قسمتی از مقدمه شیخ ابن باز – /– بر این رساله (چاپ ۱۴۰٧ ه. ق.)