فصل مفهوم حدیث عثمان بن ضیف
یکی از مواردی که مخالفان به آن استناد میکنند و گمان میکنند، خواندن غیر خدا همان وسیله است، این روایت میباشد: «اللهم إني أسألك وأتوجه إلیك بنبیك محمد – ج– نبی الرحمة، یا محمد إنی أتوجه بك علی ربی في حاجتی هذه لتقضی، اللهم شفعه فیَّ»: «خدایا من به وسیلۀ فرستادهات محمد – ج– پیامبر رحمت بهسوی تو روی میآورم و از تو میخواهم. ای محمد من به وسیلۀ تو برای رفع این نیازم به خدا رو میکنم تا برآورده شود. خدایا او را شفیع من قرار بده» [۲٩۰].
ترمذی، حاکم و ابن ماجه آن را از عثمان بن حنیف [۲٩۱]روایت کردهاند.
جواب آن، یکی از موارد زیر است:
اولاً: در این امر هیچ اختلافی نیست که در این حدیث از خود پیامبر – ج– درخواست چیزی نشده است. بلکه [آن طلب، از خداوند به تنهایی است تا پیامبرش را دربارۀ او شفیع قرار دهد.] [۲٩۲][و عمل بدعت آمیز مخالفان، منکر و زشت است و دربارۀ حرام بودن آن حدیث وارد شده است.] [۲٩۳][پس این کجا و] [۲٩۴]ساختن بنا و پرده کشیدن و چراغانی کردن قبور کجا [۲٩۵], همان طور که عملاً گفتهاند، این امور، همگی جزو گناهان کبیره هستند. تاجایی که ابن حجر هیتمی و دیگران [۲٩۶]معتقدند که حد این کار [۲٩٧]مجازات به وسیلۀ لعنت، غضب یا آتش است.
دربارۀ تحریم ساختن بنا بر روی قبور در صحیحین و کتابهای حدیثی دیگر، احادیث صحیح فراوانی وجود دارد. [همچنین علاوه بر ساختن بنا، خواندن نام صاحبان آنها] [۲٩۸]و امید داشتن و پناه بردن به آنها و نذر کردن برای آنان و نوشتن رقعه برای آنان [۲٩٩]و خواندن آنها با عبارتهایی مانند «یا سیدی یا مولای افعل کذا وکذا»: «ای سرورم! ای مولایم چنین کن و چنان کن! [۳۰۰]» [این کار] [۳۰۱]همان پرستش لات و عزی است. از دیدگاه آنان [مشرکان].
بدبختی و شقاوت از آن کسی است که [بر آنان] خرده گیرد و عملشان را زشت بداند.
کسی که سنت رسول خدا – ج– دربارۀ قبور [۳۰۲][و آنچه را بدان امر یا از آن نهی کرده است] [۳۰۳]و اصحاب پیامبران به آن عمل کردهاند [باآنچه بیشتر مردم بدان معتقدند] [۳۰۴]مقایسه کند، [۳۰۵]در مییابد که [این دو] با یکدیگر تناقض و تضاد دارند [۳۰۶]شأن نزول این آیه از کلام پروردگار: ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾[البقرة: ۲۲]. آمدن یکی از کاهنان یهودی به پیش رسول خدا - ج- و مسلمانان بود. او گفت: «اگر شما برای خدا شریک قرار نمیدادید مردمان بسیار خوبی بودید. شما میگویید: اگر خدا و فلان شخص بخواهند». پیامبر ج فرمود: «بدانید که او سخن حقی گفته است». [پس از آن] خداوند آیه ﴿فَلَا تَجۡعَلُواْ لِلَّهِ أَندَادٗا وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ﴾را نازل کرد. یکی از کسانی که این حدیث را تخریج کرده است [۳۰٧]، جلالالدین سیوطی است که در تفسیرش (الدرالمنثور) آن را آورده است [۳۰۸].
این افراد، کسانی را که به [ولایت] آنها اعتقاد دارند، بیش از خداوند دوست دارند. حتی اگر گمان یا ادعا کنند که چنین نیست. زیرا شواهد خلاف این امر را ثابت میکند. پس او در حقیقت قبر را بیش از [کعبه] بیتالله بزرگ میدارد و تعظیم میکند و به دروغ به خداوند – و نه آن کسی که بدان معتقد است – سوگند میخورد. میان آنچه علیه ما، بدان استدلال میکنند و آنچه آنها را از آن نهی کردیم، هیچ اشتراکی وجود ندارد.
ثانیاً: این حدیث برای ما دلیلی است مبنی بر اینکه غیر خداوند – عزوجلّ – نباید مورد درخواست و دعا قرارگیرد. در ابتدای آن آمده است [۳۰٩]: «اللهم أنی أسألک [۳۱۰]و أتوجه إلیک» [۳۱۱]«خدایا از تو میخواهم و به سوی تو رو میکنم»این درخواست [۳۱۲]از خداست [تا پیامبر را به عنوان شفیع و واسطه او قرار دهد: (ای محبوب ما ای محمد! ما به وسیلۀ تو به خدایت متوسل میشویم، پس برای ما شفاعت کن) این گونه خطاب در [بیشتر اقوال] [۳۱۳]او وجود دارد. مثلاً ما در نماز میگوییم: «السلام علیك أیها النبی ورحمة وبرکاته» [۳۱۴]یعنی: «ای پیامبر! درود، رحمت و برکات خداوند بر تو باد»! یا اینکه دوست داران یا دشمنان ایشان را به یاد آورده و زبان آنها را آنگونه که او دوست دارد او را مورد خطاب قرار میدهد و معنای آن] [۳۱۵]این عبارت است: «[خدایا] من با دعای پیامبرت به سوی تو رو میکنم». شفاعت در این دنیا به معنای دعاست. به همین دلیل در پایان حدیث میگوید: «اللهم شفِّعه في»: «خدایا او را دربارۀ من شفیع بگردان». یعنی دعای او را مستجاب کن. جایز بودن این امر، مورد اتفاق [همگان] است. از انسان زنده همۀ آن چیزی که بر انجام آن تواناست، درخواست میشود. اما از فرد غایب یا مرده [۳۱۶] کمک یا چیزی که بیش از توان اوست، طلب نمیشود. خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِنَّ ٱلۡأَمۡرَ كُلَّهُۥ لِلَّهِ﴾[آل عمران: ۱۵۴]. «بگو: همه کارها [اعم از پیروزی و شکست در دست خداست». حداکثر این امر طلب دعا از فرد زنده و قبول شدن شفاعت او نزد پروردگار ﻷاست. در حالی که به اقرار نص کتاب و سنت پیامبر – ج– به سرای باقی شتافته است.
به همین دلیل اصحاب ایشان در خشکسالی به عموی پیامبر،عباس بن عبدالمطلب – که زنده بود – متوسل شدند و از او خواستند جهت بارش باران، برای آنها دعا کند. [۳۱٧]بخاری به روایت از انس به مالک – س– آن را آورده است که یاران پیامبر به پیش قبر ایشان نیامدند و در کنار آن نایستادند با وجود اینکه ایشان – ج– در حیات برزخی به سر میبرند.
دعا عبادتی است که اساس آن بر پیروی و اتباع است. اگر این کار جزو عبادات بود. بیتردید پیامبر – ج– آن را سنت قرار میداد. یارانش [از دیگران] به این امر داناتر بودند و بیش از دیگران از سنت او پیروی میکردند. به همین دلیل هیچکدام از اصحاب و تابعین علیرغم نیاز شدید و مشکلات فراوانشان اقدام به این کار [توسل به پیامبر و قبر او] نکردند. در حالی که آنان [از دیگران] به معنای کتاب خدا و سنت رسولش داناتر و از ملتهای دیگر در پیروی از آن حریصتر بودند [۳۱۸]. آنها نه تنها این کار را نمیکردند، بلکه از انجام آن و همچنین ایستادن کنار قبر ایشان برای دعا نهی میکردند. در حالی که آنان [جزو] [۳۱٩]بهترین قرن بودند که پیامبر دربارۀ آنها میفرماید: «خیرکم قرنی ثم الذین یلونهم ثم الذین یلونهم»: «بهترین شما [امت من] قرن [و مردمان دورۀ] من هستند، سپس کسانی که بعد از آنها میآیند, سپس کسانی که بعد از آنها میآیند».
عمران بن حصین میگوید: نمیدانم آیا بعد از روزگار خودش، دو قرن (دوره) یا سه قرن (دوره) را نام برد. بخاری این حدیث را در صحیح خود آورده است [۳۲۰].
ثالثاً: آنها گمان کردند که [این حدیث] دلیلی بر توسل به خدا به وسیلۀ فردی غیر پیامبر – ج– است و از مسأله مورد نزاع به مسألۀ دیگری منتقل شدند که توسل به غیر پیامبر خدا – ج– بود که برای – صحت – آن هیچ دلیلی وجود ندارد، زیرا آنها تصریح کردند که نمیتوان قیاس مع الفارق کرد [۳۲۱].
پس برای ما جایز نیست که بگوییم: خدایا ما به وسیلۀ پیامبرت نوح از تو مسألت میکنیم و به تو رو میکنیم ای پیامبر خدا! ای نوح! یا این که بگوییم: [خدایا] ما از تو طلب میکنیم و به وسیلۀ پیامبرت، ابراهیم خلیلالله یا موسی کلیم الله یا عیسی روح الله به سوی تو روی میآوریم. علیرغم اینکه وجه مشترک میان همۀ آنها پیامبری است. علاوه بر آن در حضرت ابراهیم – ÷– صفت دوستی، در حضرت موسی – ÷– صحبت کردن [با خدا] و در حضرت عیسی – ÷– روح خدا و کلمۀ او بودن است. پس ما حق نداریم که چنین بگوییم زیرا این امر [در قرآن و سنت] نیامده است و ما به چیزی که در آنها نیامده باشد، نیازی نداریم. قیاس فقط برای کسی جایز است که در مورد امری که دربارۀ آن نصی وجود ندارد به حکم نیاز دارد [۳۲۲]. پس کسی که قیاس میکند، هرگاه [نص مورد نظر] را یافت، دیگر قیاس کردن در آن امر برای او حلال نیست و ما به قول ساختگی که به شرک میانجامد، نیازی نداریم. به ویژه اینکه دربارۀ آن احادیثی به ما رسیده است و اینکه [شرک] در میان این امت پوشیدهتر از راه رفتن مورچه است [۳۲۳]و این امت به هفتاد و سه فرقه تقسیم شده است که جز یکی [از آنها] همگی در آتشند [۳۲۴]. آن فرقه ناحیه کسانی هستند که به آنچه پیامبر – ج– و یارانش بدان معتقد بودند، ایمان دارند [و بدان عمل میکنند].
رابعاً: وسیله این نیست که بنده، غیر خدا را بخواند و نیاز خود را – که جز خداوند تبارک و تعالی کسی قادر به برآورده کردن آن نیست – از کسی که قادر به وجود آوردن نفع، ضرر، مرگ، حیات و ... نیست [۳۲۵]، طلب کند: ﴿إِن يَسۡلُبۡهُمُ ٱلذُّبَابُ شَيۡٔٗا لَّا يَسۡتَنقِذُوهُ مِنۡهُ﴾[الحج: ٧۳]. «حتی اگر هم مگس چیزی را از آنان بستاند و برگیرد، نمیتوانند آن را از او باز پس گیرند و برهانند».
[همچنین آنان [مردگان] قادر به دفع دزدی که تابوت یا آنچه بر روی قبر میگذارند از قبیل: تخم شتر مرغ و ... را میدزدد، نیستند] [۳۲۶].
[۲٩۰] امام احمد در المسند (۴/۱۳۸) نسائی در (الیوم واللیلة) شمارههای (۶٩، ۶۶۰ و ۶۶۴) و ابن ماجه (شماره ۱۳۸۵) آن را تخریج کردهاند. ترمذی درباره آن میگوید: [این حدیث] حسن، صحیح و غریب است». کلام شیخ الإسلام ابن تیمیه درباره این حدیث را در (التوسل والوسیلة) ص (۱۸۵-۱٩۸) بخوانید. البانی در صحیح جامع الصغیر (شماره ۱۲٩۰) آن را تصحیح کرده است. [۲٩۱] عبارت (عثمان بن حنیف) از روی نسخۀ (ج) به متن محقق افزوده شد. در نسخههای اصل و (الف) به جای (عثمان بن حنیف) نام (عمران بن حصین) آورده شده است. [۲٩۲] عبارت داخل کروشه که از روی نسخههای (الف) و (ج) تصحیح شده است چنین میباشد: (هو سؤال الله وحده أن یشفع فیه نبیه) اما در نسخه اصل به جای این عبارت چنین آمده است: (هو رسول الله – ج– و إن شفعه فیه نبیه) اما در نسخه (ب) این عبارت به این صورت آورده شده است: (سأل الله أن یشفع فیه نبیه). [۲٩۳] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۲٩۴] عبارت داخل کروشه در نسخه محقق که از روی نسخه (ب) و (ج) تصحیح شده است، چنین است: (فأین هذا من ...) اما در نسخۀ اصل و (الف) این عبارت به صورت (وهی) آمده است. [۲٩۵] در نسخه (ج) پس از این جمله عباراتی آمده است که در هیچکدام از نسخههای اصل، (الف) و (ب) یافت نشد. این عبارت چنین است: «والذی وردت النصوص الصریحة الصحیحة في تحریه کما في السنن أنه – ج- لعن زائرات القبور والـمتخذین علیها الـمساجد والسرج». [۲٩۶] در حاشیه نسخه (الف) آمده است: (هنا سقط بین). [۲٩٧] در نسخه محقق آمده است: (أن حدها کلّها ...) اما این عبارت در نسخه (ج) چنین آورده شده است: (حدودها بأنها ما ... .) [۲٩۸] عبارت بین دو کروشه که در نسخه (ج) از قلم افتاده است، چنین است: (ویضاف إلی عمارتها دعاء أصحابها)، در نسخه (ج) به جای این جلمه عبارتی آورده شده است که در هیچکدام از نسخههای اصل، (الف) و (ب) یافت نشد: (وارتکاب الکبائر والبناء علی القبور ونحوه جنی علی الأمة أعظم البلاء من دعاء أصحابها). [۲٩٩] در نسخه محقق آمده است: (وکتب الرقاع فیها) اما در نسخه (ج) آمده است: (وکتب الرقاع لهم). [۳۰۰] در نسخه محقق چنین آمده است: (افعل کذا و کذا [و بهذا] ... .). [۳۰۱] در نسخه (ج) پس از این کلمه عبارت: (یقتضیها السیاق) به متن افزوده شده است. [۳۰۲] در نسخه (ج) پس از این عبارت، کلمه (و زیارتها) افزوده شده است. [۳۰۳] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) یافت نشدکه در کلام ابن القیم /آمده است: «وما أمر به ونهی عنه». [۳۰۴] عبارت داخل کروشه از نسخه (ج) به متن افزوده شده است که با متن سازگاری دارد. این عبارت در کلام ابن القیم – /– نیز وجود دارد. [۳۰۵] در نسخه محقق که از روی نسخۀ اصل و کلام ابن القیم – /– تصصیح شده است، لفظ (جمع) و در نسخه (ج) کلمه (قارن) ذکر شده است. [۳۰۶] نگا: إغاثة اللهفان لابن القیم (۱/۱٩۵)نشر دارالمعرفه. [۳۰٧] احمد در مسند (۶/۳٧۱ – ۳٧۲) و حاکم، شماره (٧۸۸۵) و بیهقی (۳/۲۱۶) آن را تخریج کردهاند. حاکم گفته است: اسناد آن صحیح است. البانی در السلسلة الصحیحة (شماره ۱۳۶) آن را صحیح دانسته است. [۳۰۸] نگا: الدر المنثور: (۱/٧۶) [۳۰٩] در نسخه محقق آمده است: (فإن مستهله ...) اما در نسخه (ج) آمده است: (... قوله...). [۳۱۰] این کلمه در نسخههای (الف) و (ب) از قلم افتاده است. [۳۱۱] در نسخه (ج) پس از این جمله، عبارت زیر نیز افزوده شده است: (بنبیک محمد – ج– نبی الرحمه.) [۳۱۲] در نسخه محقق آمده است: (فسؤال ...) اما در نسخههای (الف) و (ب)، به جای آن کلمة (فسأل) آمده است. [۳۱۳] در نسخه محقق آمده است: (... خطاب [معاشر قوله] ...) اما در نسخههای (الف) و (ب) به جای عبارت داخل کروشه کلمة (الحاضر) که تفسیر کلمه معاشر میباشد، آمده است. [۳۱۴] نگا: سنن ترمذی (شماره ٩۶۸ و ٩۶٩.) [۳۱۵] عبارت داخل کروشه در نسخه ج از قلم افتاده است و به جای آن چنین آمده است: «لا للمخلوق وتوجه إلیه بدعاء نبیه بدلیل مایأتی بعد، وقوله: یا محمد إنی أتوجه بك إلی ربی في حاجتی هذه لتقضی اللهم شفعه فی». [۳۱۶] در نسخه محقق آمده است: «وأما الغائب أو الـمیت» اما در نسخه ج آمده است: «أما الغائب والـمیت». [۳۱٧] در نسخه محقق آمده است: «وأن یدعو لهم في الاستسقاء ...» اما در نسخه (ج) آمده است: «... وطلبوا منه أن یدعو لهم». [۳۱۸] در نسخه محقق آمده است: «وأحرص اتباعاً لـملته» اما در نسخه (ج) چنین آمده است: «... علی اتباع ملته ... .». [۳۱٩] کلمۀ (من) در نسخه (ج) از قلم افتاده است. محقق معتقد است که بهتر و واضحتر آن است بگوییم: «وهم خیر القرون». [۳۲۰] صحیح بخاری حدیث شماره (۳۶۵۰)، صحیح مسلم حدیث شماره (۲۵۳۵) [۳۲۱] در نسخه محقق لفظ (فارق) بدون (الف) و لام آورده شده است. اما این کلمه در نسخه (ج) دارای (الف) و لام است. [۳۲۲] در نسخه محقق که از روی نسخههای (الف)، و (ب) و (ج) تصحیح شده است، چنین آمده است: «... في حکم لایوجد فیه نص ... .». [۳۲۳] ابویعلی در مسندش (شماره ۵۸)، نسائی در عمل الیوم و اللیله (شماره ۲۸۶)، ابن المنذر و ابن أبی حاتم آن را تخریج کردهاند. چنانکه در الدر المنثور (۴/۵۴) آمده است. [۳۲۴] ابو داود (شماره ۴۵٩٧) و احمد (۴/۱۰۲) آن را تخریج کردهاند. البانی در السلسله الصحیحة شماره (۲۴۰) آن را (حسن) دانسته است. [۳۲۵] این عبارت در نسخه محقق که از روی نسخه اصل و نسخه (ج) تصحیح شده است، چنین آمده است: «لایقدر علی وجودها» اما در نسخه (ب) آمده است: (ایجادها) [۳۲۶] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است.