فصل نهی از قسم دادن خداوند به مخلوق
اما قسم دادن خداوند به وسیله مخلوق، به اتفاق علما از آن نهی شده است. اما در اینکه نهی از آن تنزیهی است یا تحریمی میان علما اختلاف است. که درستتر آن است که نهی از آن تحریمی است، عز بن عبدالسلام در فتاوی خود، این رأی را برگزیده است. بشر بن ولید میگوید: از ابو یوسف شنیدم که میگفت: ابوحنیفه – رحمهما الله –گفت: جایز نیست کسی خدا را جز به وسیله خودش بخواند و اینکه بگوید: به وسیله گرههای عزت عرشت [یا به حق آفرینشت تو را میخوانم. این سخن ابویوسف است. ابویوسف گفت: به گرههای عزت عرش] [۲۸۲]همان خداست پس این امر را زشت نمیدانم. اما خواندن خداوند [به حق] [۲۸۳]پیامبران و فرستادگانت و به حق خانه و مشعر الحرام را ناپسند میدانم. القدوری [۲۸۴]- /- میگوید: جایز نیست از خدا به وسیله حق مخلوق طلب شود. به همین دلیل نباید گفته شود: تو را به حق فلان، ملائکه، پیامبران و امثال آنها میخوانم، زیرا مخلوق هیچ حقی بر خالق ندارد. پایان کلام [۲۸۵].
اما روایتی که در آن عبارت (وبحق السائلین علیك) [۲۸۶]آمده است. یکی از راویان آن، عطیه عوفی است که دارای ضعف میباشد [۲۸٧]. اگر هم صحیح باشد معنای آن [توسل] به وسیله اعمال صالح آنهاست. زیرا حق خداوند – تعالی – بر آنها اطاعت از او و حق آنها بر خداوند ثواب و اجابت [دعای آنان] است. خداوند – تعالی – [وعده داده است] [۲۸۸]که دعای مؤمنانی که عمل صالح انجام میدهند را اجابت نماید و از فضل خود به آنها فزونی ببخشد. زمانی که بنده، فقط خدایش را به عنوان ولی [سرپرست] بگیرد، خداوند یکی از اولیایش را از میان شفیعان برای او شفیع قرار میدهد. این دوستی میان پروردگار و بندگانش است. پس آنان به خاطر خدا با او دوست میشوند. برخلاف کسی که مخلوقی را در مقابل خدا یا به همراه او میپرستد این یک گونه است و آن یکی نوع دیگر. همچنانکه شفاعت شرک آمیز باطل است و شفاعت حقیقی [و شرعی] که [فقط] [۲۸٩]با توحید به دست میآید، ثابت است.
[۲۸۲] عبارت داخل کروشه از روی نسخه (ج) به متن محقق افزوده شد. این عبارت در نسخههای اصل، (الف) و (ب) یافت نشد. [۲۸۳] عبارت داخل کروشه در نسخه (ب) از قلم افتاده است. [۲۸۴] او احمد بن محمد بن حمدان ابوحسین بغدادی قدوری میباشد که رهبری حنفیهای عراق را عهدهدار شد، در سال ۴۲۸ ه.ق. در گذشت. نگا: تذکره الحفاظ. (۳/۱۰۸۶) [۲۸۵] نگا: مجموع الفتاوی لابن تیمیه. (۱/۲۰۲ – ۲۰۳) [۲۸۶] ابن ماجه (شماره ٧٧۸)، امام احمد در مسند (۳/۲۲)، نسائی در الیوم واللیلة (۸۴ و ۸۵) آن را آوردهاند. بوصیری در زوائد ابن ماجه (۱/٩۸) میگوید: این اسناد دارای سلسلهای از ضعیفان است. عطیه همان عوفی است. و فضیل بن مرزوق و فضل بن موفقه همه ضعیف هستند. ابن تیمیه نیز آن را ضعیف دانسته است. نگا: قاعده فی التوسل و الوسیله (ص ۲۱۵) تحقیق / ربیع الـمدخلی، البانی در سلسلة الاحادیث الضعیفة (شماره ۲۴) آن را ضعیف دانسته است. [۲۸٧] عطیه بن سعد العوفی؛ ابن حجر درباره او میگوید: (بسیار راستگوست که بسیار خطا میکند. و شیعه مدلسی است.) نگا: التقریب، (شماره ۴۶۱۶) تحقیق محمد عولمه. [۲۸۸] لفظ (وعد) از روی نسخه (الف) به متن اضافه شده است. این کلمه در نسخه اصل از قلم افتاده است. [۲۸٩] کلمه [انما] در نسخه (ج) یافت نشد.