فصل احادیث ضعیف
یکی از مطالبی که دربارۀ جایز بودن خواندن غیر خدا در هنگام سختیها علیه ما به آن استناد میکنند، این حدیث پیامبر – ج– است که [عبدالله] بن مسعود آن را روایت کرده است: «إذا انفلتت دابه أحدکم في الأرض فلاه فلیناد یا عبادالله احبسوا»: «هرگاه چهار پای یکی از شما در زمین پا به فرار گذاشت، پس باید فریاد بزند ای بندگان خدا [آن را] بگیرید» [۳۲٧]. در روایت دیگری آمده است: «إذا أعیت فلیناد یا عباد الله أعینوا» : «هرگاه [چهارپای یکی از شما] خسته و ناتوان شده پس فریاد بزند: ای بندگان خدا، کمک کنید». این امر، [استناد به این دو حدیث برای اثبات عقایدشان] نشانه جهل و گمراهی آنهاست. زیرا آنچه در این دو حدیث آمده هیچ ربطی به توسل و وسیله ندارد. زیرا وسیله به معنای آن اعمالی است که انسان را به خداوند ﻷنزدیک کند، در حالی که این [امر توصیه شده در حدیث] نزدیکی [به پروردگار] نیست.
ثانیاً: این دو حدیث هیچکدام صحیح نیستند.
طبرانی، حدیث اول را در (الکبیر) با سند منقطع از عتبه [۳۲۸]- س– روایت کرده است [۳۲٩]. نووی – /- حدیث رم کردن چهار پا را به ابن سنی نسبت داده است که در سند آن معروف بن حسان وجود دارد. ابن عدی دربارۀ او میگوید: «او منکر الحدیث است» [۳۳۰].
این دو حدیت علیرغم ضعفشان و حدیثی که قبل از آنها ذکر گردید، هیچ دلیلی بر [صحت] خواندن مردگانی، مانند عبدالقادر گیلانی از فاصله دور و حتی [از کنار قبر او] نیست و جز خدا نباید کسی - حتی از انبیا و اولیا - را خواند. نهایت این امر آن است که خداوند – عزوجل – در میان بندگانش کسانی را قرار داده است که جز او – سبحانه - کسی آنها را نمیشناسد: ﴿وَمَا يَعۡلَمُ جُنُودَ رَبِّكَ إِلَّا هُوَ﴾[المدثر: ۳۱]. «لشکرهای پروردگارت را جز او نمیداند». هرگاه کسی برای کمک خواستن، فرد مشخصی را با نام صدا بخواند، پس در حقیقت بر رسول خدا – ج– دروغ بسته است و کسی را خوانده است که به خواندن او امر نمیشود. معنای حدیث، [خواندن غیر خدا] در همۀ حرکات، سکون، نشست و برخاست نیست. بلکه با فرض صحت این حدیث، این امر زمانی برای فرد، مباح است که در حمل کالایش یا رم کردن چهارپایش [۳۳۱]به کمک نیاز داشته باشد.
ثالثاً: خداوند – تعالی – میفرماید ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳] «امروز [احکام] دین شما را برایتان کامل کردم [با عزت بخشیدن به شما و استوار داشتن گامهایتان] نعمت خود را بر شما تکمیل نمودم و اسلام را [به عنوان آئین خدا پسند] برای شما برگزیدم».
پس بعد از آنکه [خداوند] با فضل و رحمتش آن را کامل نمود، جایز نیست امری را که جزو آن نیست، در آن وارد کنیم و اموری را با آن مقایسه کنیم که امکان قیاس آنها وجود ندارد [۳۳۲].
رابعاً: اگر حدیث صحیح با اصول شریعت تناقض داشته باشد، به آن عمل نمیشود.
[علما] میگویند:حدیث صحیحی که به آن عمل میشود عبارت است از حدیثی که فرد عادل و دارای قوت حافظه و ثبت [حافظه] از فردی مانند خودش آن را روایت کرده باشد و دارای شذوذ و ضعف نباشد. پس چگونه میتوان به حدیثی که در آن امری آمده است که هیچ دلیل مطابق، تضمینی و التزامی در آن نیامده است، عمل کرد [۳۳۳]. پس این همان بهتان است.
خامساً: آنها دیدگاههای [۳۳۴]خود را با ذکر [آرای] کسانی که به آنها معتقدند مستدل میکنند و این اعمال را به آنها نسبت میدهند و هر کدام از آنها تعریف میکنند که از فلان شخص [مرده] طلب یاری کردهاند و آن [مرده] به آنها کمک کرده و مشکلشان را حل کرده است.
پس اگر شخصی بگوید: «خدایی که ملکوت همه جهان در دست اوست، [از این شرک] منزه است، خدایا تو پاک و منزهی! این بهتان و افترای بزرگی است». بر او شورش نموده و او را اخراج و به بدعت گذاری متهم میکنند و میگویند اینکه اولیای خدا، نه ترسی بر آنان خواهد بود و نه غمگین میشوند، معلوم است. اگر چنین بگویند، [ما جواب میدهیم] بله اما هیچ کدام از آنها به اندازۀ یک دانه خردل، قدرت و حکومت ندارد. خداوند میفرماید: ﴿ذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمۡ لَهُ ٱلۡمُلۡكُۚ وَٱلَّذِينَ تَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ مَا يَمۡلِكُونَ مِن قِطۡمِيرٍ١٣ إِن تَدۡعُوهُمۡ لَا يَسۡمَعُواْ دُعَآءَكُمۡ وَلَوۡ سَمِعُواْ مَا ٱسۡتَجَابُواْ لَكُمۡۖ وَيَوۡمَ ٱلۡقِيَٰمَةِ يَكۡفُرُونَ بِشِرۡكِكُمۡ﴾[فاطر: ۱۳-۱۴] «آن کسی که [درازی و کوتاهی شبها و روزها، نظام نور و ظلمت و حرکات دقیق ماه و خورشید را سروسامان داده است.] الله است که خداوندگار شماست و مالکیت [جهان هستی] از آن اوست و به جز او کسانی که به فریاد میخوانید [و پرستش مینمایید] حتی مالکیت و حاکمیت پوستۀ نازک خرمائی را ندارند. اگر آنها را [برای حل مشکلات و رفع گرفتاریهای خود] به فریاد بخوانید، صدای شما را نمیشنوند. و [به فرض] اگر هم بشنوند، توانایی پاسخگویی به شما را ندارند و [علاوه بر این] در روز قیامت شرک ورزی شما را ردّ میکنند».
[از میان آنها] [۳۳۵]کسانی که ادعای علم و انصاف [۳۳۶]و [سعه صدر] [۳۳٧]دارند، میگویند این آیات دربارۀ بت پرستان [۳۳۸]نازل شده است. [اگر به او گفته شود، ود، سواع، یغوث و یعوق نام مردان پرهیزگار بوده است و این آویزان کردن پارچههای روی قبرها و خواندن مردگان همان عمل بتپرستان است، و دانشمندان معتقدند که عام فقط سبب نیست. برای مثال اینکه [چارهای بیندیشیم تا امانت را بر نگردانیم] [۳۳٩]. و اگر کسی به ما گفت: [که] [۳۴۰]امانت را بر گردانید که خداوند میفرماید: ﴿إِنَّ ٱللَّهَ يَأۡمُرُكُمۡ أَن تُؤَدُّواْ ٱلۡأَمَٰنَٰتِ إِلَىٰٓ أَهۡلِهَا﴾[النساء: ۵۸]. «بیگمان خداوند به شما [مؤمنان] دستور میدهد که امانتها را [اعم از آنچه خدا شما را در آن امین شمرده، و چه چیزهایی که مردم آنها را به دست شما سپرده و شما را در آنها امین دانستهاند] به صاحبان امانت برسانید». نمیتوان گفت این آیه [فقط] دربارۀ کلید کعبه نازل شده است و نمیتوان به طور عموم به آن استدلال کرد. همچنین نمیتوان گفت این آیه دربارۀ بتپرستان نازل شده است. در حالی که خود شما عمل آنها را مرتکب میشوید و میگویید که ما مشرک نیستیم. در احادیث قدسی از پیامبر – ج– روایت شده است که ایشان فرمودند: خداوند میفرماید: «أنا والجن والإنس في نبأ عظیم أخلق ویعبد غیری وأرزق ویشکر غیری»: «من و جن و انسانها در نباء عظیم [خبر بزرگ] هستیم. من خلق میکنم و دیگران [غیرمرا] میپرستند. من روزی میبخشم و دیگران [غیرمرا] شکر میکنند» [۳۴۱]. حاکم، ترمذی و بیهقی در (شعب الإیمان) آن را از أبی الدرداء – س– روایت کردهاند. وی در جواب این استدلالها میگوید که امت اسلامی این کار [توسل] را میکنند و همۀ امت بر گمراهی اتفاق پیدا نمیکنند و نتیجه [قبول] آن [استدلالها] گمراه و نادان دانستن پیشینیان است] [۳۴۲].
ما در جواب [این شبهه] میگوییم: اما اینکه امت اسلامی این کار را میکرده است ، دروغی است که به آن نسبت داده میشود [۳۴۳]. کتب حدیث و تفسیر در دسترس [همگان] هستند. در [هیچکدام از] آنها نیامده است که خواندن غیر خدا ﻷدر اموری که جز او کسی بر انجام آنها توانا نیست، جایز و مباح است [۳۴۴]. بلکه آیات روشن قرآن، احادیث پیامبر و اقوال علما بر این امر دلالت دارند که بیتردید این امر شرک است. خداوند – تعالی – به پیامبرش میفرماید: ﴿قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا﴾[الأنعام: ۱۵۱]. «بگو بیایید چیزهایی را برایتان بیان میکنم که پروردگارتان بر شما حرام کرده است، اینکه هیچ چیزی را شریک خدا قرار ندهید». همچنین میفرماید: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ﴾[الإسراء: ۲۳]. «[ای انسان] پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید» .
و احادیث و نوشتههای علما با کتاب خدا تضاد و تناقضی ندارند.
سادساً: در اینکه [۳۴۵]آیا توسل به یکی از مخلوقات خداوند – تعالی و تقدس – مکروه یا حرام است، اختلاف وجود دارد. قول مشهورتر آن است که [این کار] حرام است. همچنان که ابومحمد [۳۴۶]عز بن عبدالسلام در (فتاوی) میگوید: «در حقیقت، توسل به مخلوقات خداوند، پیامبران و دیگران جایز نیست». در اینکه آیا توسل به پیامبر – ج– حرام یا مکروه است، علما با هم اختلاف دارند [۳۴٧]اما قول ابو حنیفه و یارانش – رحمهم الله – [مبنی بر حرمت این امر] مقدم و ارجح است [۳۴۸].
سابعاً: از کسانی که [به آنها معتقدند، میخواهند به آنها فرزندی بدهد و برای آنها زاویههایی تعیین و بنا کردهاند که در آن طبل، بیرق، دف و چکشهای آهنی برای خودزنی میگذارند [۳۴٩]. همچنین در آن افرادی هستند که خود را به آن شخص منسوب میکنند. مانند علوانیه، قادریه، و رفاعیه و نامهایی که هیچ حجتی از جانب خدا دربارۀ آنها وجود ندارد] [۳۵۰][و خودشان را به بندگی آنها نسبت میدهند مانند: بندۀ فلان و فلان] [۳۵۱]در حالیکه خداوند ما را مسلمان نامیده است. خداوند – تعالی میفرماید: ﴿هُوَ سَمَّىٰكُمُ ٱلۡمُسۡلِمِينَ مِن قَبۡلُ وَفِي هَٰذَا﴾[الحج: ٧۸]. «او [خدا] شما را قبلاً [در کتابهای پیشین] و در این [واپسین کتاب] مسلمین نامیده است». [خداوند در کتابهای نازل شده مانند تورات، انجیل و در این قرآن آنها را مسلمان نامیده است.] پس آنچه را که بهتر بود به آنچه که پستتر بود، تبدیل کردند. اگر فرد معتقد به این شخص بیمار شد، خانوادۀ او برایش نذر میکنند و پیوسته از آن شخص شفای [۳۵۲]او از بیماری و دفع مصیبت را میخواهند. این اعتقادات در میان علما و مردم [مکه بیشتر] [۳۵۳]رواج پیدا کرده است. در حقیقت عادتها بر آنان غلبه پیدا کرده و عقلهای آنان را از درک مقصود و هدف کتاب خدا [قرآن]، سنت و کلام علمای [۳۵۴]دین باز داشته است. [این امر را در هیچکدام از کتابهای اصول و فروع نیافتهاند. خداوند آنها را از این لکه ننگ حفظ کند، آنچه در صفحات پیشین بدان استدلال کردند، دلیلی بر توسل به مردگان معلوم الحال نیست. زیرا آنان در بالاترین قسمتهای بهشت هستند. پس چگونه [سخن] افرادی غیر از آنان [علما] که وضعیت خود در آخرت و عاقبت را نمیدانند که کجا یا چگونه [۳۵۵]خواهد بود، میتوانند دلیلی بر خواندن غیر خدا در سختیها و نامیدن آنها به وسیله و استدلال به آنان باشد. خداوند پاک و منزه است. این بهتان، افترایی بزرگ و تحریف کلام از جایگاه آن است] [۳۵۶].
[۳۲٧] طبرانی در الکبیر (۱۰/۲۶٧) و أبویعلی در مسند (٩/۱٧٧) آن را تخریج کردهاند. هیثمی در مجمع الزوائد (۱۰/۱۳۲) میگوید: « در سلسله راویان آن، معروف بن حسان وجود دارد که ضعیف است. [۳۲۸] در نسخه (ج) این اسم، «عقبه» ذکر شده است که از روی نسخه اصل و معجم کبیر طبرانی تصحیح گردید. [۳۲٩] امام -/- لفظ حدیث را ذکر نکرده است و آن چنین است: «إذا أضل أحدکم شیئاً أو أراد أحدکم عوناً وهو بأرض لیس بها أنیس، فلیقل: یا عبادالله أعینونی! فأن لله عباداً لا نراهم». «هرگاه یکی از شما چیزی را گم کرد، یا در سرزمینی که هیچ آشنایی در آن نیست به کمک نیاز داشت، پس بگوید: ای بندگان خدا به من کمک کنید! بیتردید خداوند بندگانی دارد. که ما آنها را نمیبینیم». طبرانی در الکبیر (۱٧-۱۱٧/۱۱۸) آن را تخریج کرده است. این حدیث به علت انقطاع بین عتبه و راوی قبل از آن یعنی زید بن علی بن الحسین ضعیف است. [۳۳۰] نگا: الکامل لابن عدی (۵/۳۲۵) [۳۳۱] کمله داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۳۳۲] در نسخه محقق آمده است: (ونفیص ما لا یقاس علیه) اما همین عبارت در نسخه ج چنین آمده است: (ونقیس ما لا قیاس علیه). [۳۳۳] متن عربی آن چنین است: «فکیف العمل بالحدیث الـمتکلم فیه بما لایدل علیه دلاله مطابقه، ولاتضمن، ولاالتزام، فهذا هو البهتان». [۳۳۴] این عبارت درنسخه محقق از روی نسخههای اصل و (الف) تصحیح شده است، چنین آمده است: (أنهم عمروا مواقفهم ...) همین عبارت در نسخه (ب) به صورت (....عمروا مواقعهم ... ) و در نسخه (ج): (دعموا إجابتهم) و ر الهدیه السنیه به صورت (زعموا موافقتهم) آمده است. [۳۳۵] این عبارت از روی نسخههای (الف) و (ب) به نسخه محقق اضافه شده است. [۳۳۶] در نسخه محقق آمده است: (فإن [منهم] من یدعی العلم والانصاف ...) اما در نسخه (ج) این عبارت چنین آمده است: (ویکون جواب من یدعی العلم ... .). [۳۳٧] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۳۳۸] در نسخه محقق که از روی نسخه (ب) تصحیح شده است، این کلمه (عباد الأصنام) آورده شده است که صحیحتر به نظر میرسد اما در نسخه اصل «عبادة الأصنام» آمده است. [۳۳٩] عبارت داخل کروشه در نسخه محقق که از روی نسخه (الف) و (ب) تصحیح شده است چنین آورده شده است؛ (نتحیل ألاّنؤدی الأمانه) اما در نسخه اصل این عبارت چنین آورده شده است: (لایحل إلا نؤدی). [۳۴۰] عبارت داخل کروشه، (أن) از روی نسخه (الف) به متن افزوده شده است. [۳۴۱] بیهقی در شعب الایمان (شماره ۴۵۶۳)، طبرانی در مسند الشامیین (۲/٩۳) شماره ٩٧۵ و حاکم وترمذی در نوادر الأصول (۲/۳۰۱) آن را تخریج کردهاند. سیوطی در الدر المنثور (٧/۶۲۵) دربارۀ آن میگوید: «طبرانی در مسند الشامیین، حاکم در التاریخ و بیهقی در شعب الإیمان آن را تخریج کردهاند». [۳۴۲] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) یافت نشد به جای آن، این متن آمده است: (فیقال له: «العبره بعموم اللفظ لابخصوص السبب» ومن الـمکابره أن یعمل شخص کعمل الـمشرکین أو أشد ثم یقول أنا لست بمشرك، فلم یبق لهذا الزاعم ما یتشبث به إلاّ قوله بأن الأمه مطبقه علی هذا، والأمه لا تجمع علی ضلالة فیلزم تضلیل الأمة وتسفیه الآباء.). [۳۴۳] در نسخه محقق آمده است: (وجوابه: أما أن الأمه مطبقة علی هذا فکذب علیها) اما این عبارت در نسخه (ج) به این صورت آمده است: (و جوابه: أن هذا کذب علی الأمه). [۳۴۴] در نسخه محقق این عبارت چنین آمده است: (هذا کتب الحدیث و التفسیر لیس فیها یجوز أن یُدعَی غیرُ الله ﻷبما لایقدر علیه إلاّ هو -تعالی - ...) اما در نسخه (ج) این عبارت این گونه آورده شده است: (وهذه کتب الحدیث والتفسیر کلها تنص علی أن لایجوز أن یدعی غیر الله ﻷبما لایقدر علیه إلاّ هو - تعالی -...). [۳۴۵] در نسخۀ محقق آمده است: (... أنه قد اختلفوا في ...) اما در نسخه (ج) همین عبارت به صورت (وأنهم ...) آمده است. [۳۴۶] در نسخه محقق آمده است: (العزبن عبدالسلام) اما در نسخه اصل و نسخه (الف) (عبدالعزیزبن ...) آمده است. [۳۴٧] نگا: قاعده جلیله فی التوسل و الوسیله لابن تیمیه (ص ۲۸۵) تحقیق / ربیع المدخلی. [۳۴۸] نگا: فصل (نهی از سوگند دادن خداوند به مخلوق) از همین کتاب. [۳۴٩] در نسخه محقق آمده است: (ویفعلون) اما در نسخه (الف) چنین آمده است: (ویجعلون) [۳۵۰] در نسخه (ج) آمده است: «یعتقدون فیه السر والبركة ویعبدونهم ویبنون لهم الزوایا ویعمرونها بآلات الطرب واللهو ومطارق الحدید یضربون بها أنفسهم ومن أولئك جماعه یعرفون بالعلوانیة والقادریة والرفاعیة وأشباههم وهذه أسماء ما أنزل الله بها من سلطان». [۳۵۱] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۳۵۲] عبارت داخل کروشه: «في الکتب الـمنزلة کالتوراة والإنجیل وفي هذا القرآن» در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۳۵۳] در نسخه محقق عبارت: (أن یشفی) و در نسخه (الف) (أن یشفی) آمده است. [۳۵۴] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۳۵۵] در نسخه محقق عبارت (... أم کیف ...) و در نسخه (ب) (... و کیف ...) آمده است. [۳۵۶] از اول کروشه تا اینجا در نسخه ج وجود ندارد.