فصل حقیقت شفاعت
ما معتقدیم که مخلوقات جز الله یاور و پشتیبانی ندارند [۶۶]. سرور و بهترین شفیعان محمد – ج– است [۶٧].
افراد غیر از پیامبر دربارۀ هیچ کس جز با اذن خدا شفاعت نمیکنند [۶۸]. ﴿مَن ذَا ٱلَّذِي يَشۡفَعُ عِندَهُۥٓ إِلَّا بِإِذۡنِهِۦ﴾[البقرة: ۲۵۵]. «کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند مگر با اجازه او»؟.﴿أَفَحَسِبَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوٓاْ أَن يَتَّخِذُواْ عِبَادِي مِن دُونِيٓ أَوۡلِيَآءَ﴾[الکهف: ۱۰۲]. «آیا کافران گمان میبرند که بجز من، بندگان مرا [اگر] سرور و سرپرست خود گیرند [و معبود و مسجود خویش دانند، بدیشان سود میرسانند]»؟ [۶٩]﴿وَلَا يَشۡفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ٱرۡتَضَىٰ وَهُم مِّنۡ خَشۡيَتِهِۦ مُشۡفِقُونَ﴾[الأنبیاء: ۲۸]. [٧۰]«و آنان هرگز برای کسی شفاعت نمیکنند مگر برای آن کسی که [بدانند] خدا از او خشنود است و [اجازۀ شفاعت او را داده است. به خاطر همین معرفت و آگاهی] همیشه از خوف [مقام کبریائی] خداترسان و هراسانند» [٧۱].
اگر چنین باشد پس در حقیقت همه شفاعت ها از آن پروردگار است و در این دنیا جز از خداوند – سبحانه و تعالی – طلب نمیشود [٧۲]. و [جایز نیست پیامبرش – ج– پیش او شفیع قرار داده شود] [٧۳]. پس برای جلب [٧۴]خیر و دفع شر نمیتوان هیچ ولی و پیامبری را وسیله و واسطه میان پروردگار و مخلوقات [٧۵]قرار داد و مقداری از حق خداوند – تعالی - [٧۶]را به آنها اختصاص داد. زیرا حق الله – تعالی و تقدس – از نوع حق آنها نیست [٧٧]. حق او عبارت است از عبادت کردن او با همه انواع آن که در کتابش و از زبان پیامبرش [٧۸]آن را مقرر فرموده است. حق پیامبرانش – †– عبارت است از ایمان به آنها و آنچه [کتابی که] آوردهاند و دوستی و احترام گذاشتن به آنها و پیروی از نوری [کتابی] که با آنها نازل شده است. و تقدیم [٧٩]آنها از نظر محبت بر جان، مال، اولاد و همه مردم نشانه صداقت در این امر پیروی از هدایت آنها و ایمان به آنچه آنها از سوی پروردگارشان آوردهاند، میباشد. خداوند میفرماید: ﴿قُلۡ إِن كُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِي يُحۡبِبۡكُمُ ٱللَّهُ﴾[النساء: ۳۱] [۸۰]، همچنین از نشانههای پیروی راستین از پیامبران عبارت است از ایمان به معجزات آنها و اینکه آنها رسالتهای پروردگارشان را ابلاغ و امانت را ادا و امت را نصیحت کردهاند و محمد – ج– خاتم پیامبران و بهترین آنهاست.
و اینکه شفاعت آنها در کتاب خدا ثابت شده است [۸۱]و آن پس از اذن خداوند از میان اهل توحید برای کسانی است که خداوند [۸۲]از او راضی باشد.
اما مقام محمودی که خداوند در کتابش از آن به بزرگی و عظمت [۸۳]یاد کرده است؛ از آن پیامبر [۸۴]، محمد - ج- است [۸۵]. همچنین حق اولیاتش دوست داشتن آنها و خشنودی از آنها و ایمان آوردن به کرامات آنهاست. نه اینکه آنها را بخوانند تا برای کسانی که آنها را میخوانند چیزی را برسانند که جز خداوند - تبارک [۸۶]و تعالی – قادر به انجام آن نیست. یا از آنها بدیهایی را دور کنند که جز او – عزّ و جل – کسی قادر به دفع آن نیست [۸٧]. زیرا این امر عبادتی است که مخصوص جلال خداوند – تعالی و تقدس - میباشد. این زمانی است که ولایت فردی تحقق پیدا کند [۸۸]یا امید وجود آن برای فرد معینی وجود داشته باشد، همانند مشخص بودن پیروی از سنت [۸٩]و عمل به تقوی در همه حالات و اقوالش، ولی در این زمان کسی ولی خواهد بود که تسبیحش طولانی، آستین گشاد، شلوارش کوتاه باشد و دستش را برای بوسیدن [آن توسط مردم] دراز کند و لباس مخصوصی بپوشد و طبلها و پرچمها گردآورد و اموال بندگان خدا را از روی ظلم و ادعا بخورد. و از سنت رسول خدا – ج– و احکام شرع او روی گردانی کند.
[۶۶] در نسخه محقق چنین آمده است: (لیس للخلق من دون الله [من] ولی ولانصیر). لفظ [من] از روی نسخههای (الف) و (ب) به متن اضافه شده است.
[۶٧] درنسخه محقق چنین آمده است: (وسائر الشفعاء محمد جسیدهم وأفضلهم) اما در نسخه (ج) این عبارت بدین گونه نوشته شده است: (وجمیع الشفعاء سیدهم وأفضلهم محمد ص).
[۶۸] در نسخه محقق آمده است: «فمن دونه لایشفعون في أحد إلّا بإذنه» اما در نسخه (ب) و (ج) به صورت «لأحد إلّا بإذنه» آمده است.
[۶٩] در متن عربی کتاب به جای سوره کهف، سوره بقره درج شده است. (مترجم)
[٧۰] در نسخه (ج) دو آیه دیگر نیز ذکر شدهاند: ﴿قُل لِّلَّهِ ٱلشَّفَٰعَةُ جَمِيعٗا﴾[الزمر: ۴۴] «بگو: هرگونه میانجیگری از آن خداست» و ﴿وَكَم مِّن مَّلَكٖ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ لَا تُغۡنِي شَفَٰعَتُهُمۡ شَيًۡٔا﴾[النجم: ۲۶] «چه بسیار فرشتگانی که در آسمانها هستند [با وجود عظمت و بزرگواریشان] شفاعت ایشان سود نمیبخشد و کاری نمیسازد». نجم آیه ۲۶.
[٧۱] در متن عربی کتاب به جای انبیاء، سوره بقره درج شده است. (مترجم)
[٧۲] در نسخه محقق عبارت (فلاتسأل في هذه الدار إلامنة) آمده است. اما در نسخه (ب) به جای منه، عبارت (من الله) ذکر شده است.
[٧۳] در نسخه (ج) عبارت بین دو کروشه ذکر نشده است.
[٧۴] در متن محقق آمده است: (في جلب الخیر ...) اما در نسخه (ج) به صورت (لجلب ...) آمده است.
[٧۵] شیخ الاسلام ابن تیمیه – /– میفرماید: «هر کسی که بین خود و خدا واسطههایی قرار دهد که بر آنها توکل میکند، آنها را میخواند و از آنها طلب میکند، بنا به اجماع [مسلمانان] کفر ورزیده است». ابن مفلح در الفروع (۶/۱۶۵) و المرداوی در الانصاف (۱۰/۳۲٧) از او نقل کردهاند. نگا: مجموع الفتاوی: (۱/۱۲۴.)
[٧۶] لفظ (تعالی) در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) وجود ندارد.
[٧٧] شوکانی – /– میگوید: «کسی که معتقد باشد که [انسان] مرده یا زندهای به صورت مستقل یا به همراه خدا به او زیان یا نفع میرساند، یا او را بخواند یا به سوی او رو کند، یا در یکی از اموری که مخلوقات قادر به آن نیستند از آن کمک بخواهد، بیتردید، در توحید برای خدا خالص نبوده و او به تنهایی عادت نکرده است». نگا: الدر النضید فی إخلاص کلمه التوحید (ص ۶٩) ط: دار ابن خزیمه.
[٧۸] ابن القیم /میفرماید:
حق الإله عباده بالأمر لا
بهوی النفوس فذاك للشیطان
من غیر إشراك به شیئا هما
سبب النجاه فحبذا السببان
لم ینج من غضب الإله وناره
إلّا الذی قامت به الأصلان
والناس بعد فمشرك بإلهه
أو ذو ابتداع أو له الوصفان
[٧٩] لفظ (تقدیم) از نسخه (ج) به متن افزوده شده است.
[۸۰] «بگو: اگر خدا رادوست میدارید، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد».
[۸۱] در متن نسخه محقق آمده است: (وإثبات شفاعتهم التی أثبت الله في کتابه) اما در نسخه (ج) به جای لفظ أثبت، أثبتها آمده است.
[۸۲] در این عبارت از نسخه محقق که از روی نسخه (ب) تصحیح شده است لفظ (الله) وارد شده است. اما در نسخههای (الف) و (ج)، لفظ (الله) وجود ندارد.
[۸۳] در نسخه محقق چنین آمده است: (و اما الـمقام الـمحمود الذی ذکر الله في کتابة مذکر بعظم شأنه ...)، اما در نسخه (الف)، (ب) و (ج) این عبارت چنین آمده است: (الذی ذکر الله في کتابه وعظّم ... .).
[۸۴] در نسخه محقق چنین آمده است: (... الذی ذکر الله في کتابه مذکراً بعظم شأنه [فهو] لنبینا محمد ج)، اما در نسخه اصل لفظ [فهو] وجود ندارد.
[۸۵] میگویم که علما بر آنند که شفاعت عظمی همان مقام محمود است. نگا: تفسر ابن جریر طبری، (۱۶/۱۴۳)، التوحید لابن خزیمه (۲/٧۲۴) و شرح اصول اهل السنة لللالکلائی (۶/۱۱۲.)
[۸۶] در نسخههای (الف)، (ب) و (ج) لفظ (تبارک) وجود ندارد.
[۸٧] شیخ عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب /میگوید: «ولا ننکر کرامات الأولیاء ونعترف أنهم لهم بالحق وأنهم علی هدی من ربهم مهما ساروا علی الطریقة الشرعیة والقوانین الـمرعیة، إلّا أنهم لایستحقون شیئاً من أنواع العبادات لابعد الحیاة ولا حال الـممـات بل یطلب من أحدهم الدعاء فی حال حیاته، بل ومن کل مسلم». انظر الدرر السنیه. (۱/۱۲۸).
«کرامات اولیاء را انکار نمیکنیم و به حق برای آنها اعتراف میکنیم و هرگاه آنها را در راه شرعی و قوانین مراعت شده حرکت کردهاند آنها بر [طریق] هدایت از سوی پروردگارشان بودهاند. اما آنها چه در زمان حیات و چه پس از مرگ استحقاق تخصیص هیچ عبادتی را ندارند بلکه، [میتوان] از آنها در زمان حیاتشان طلب دعا کرد. این طلب نه تنها از آنها بلکه از هر مسلمانی رواست».
[۸۸] در نسخه محقق آمده است که (إذا تحققت الولایة أو رجیت شخص معین ...) اما در نسخه (ج) لفظ (أو) از این عبارت حذف شده است.
[۸٩] در نسخه محقق آمده است که (رجیت لشخص معین کظهور اتباع سنه) اما در نسخه (ب): به جای (کظهور) لفظ (لظهور) ذکر شده است.