فصل مؤحد کیست؟
موحد کسی است که [۲۲٩]قلب و زبان او خالصانه بر الوهیت شایسته عبادت خداوند متفق باشند. این عبادت در امور زیر تجلی پیدا میکند، محبت خداوند، بیم، امید به او، خواندن او، طلب کمک از او، توکل بر او، خواندن او منحصراً و به تنهایی دراموری که فقط وی قادر به فراهم آوردن یا دفع آنهاست [۲۳۰]و دوستی و دشمنی به خاطر او [۲۳۱]و اموری از این قبیل با در نظر گرفتن حق [۲۳۲]خالق و مخلوقات مانند پیامبران و اولیاء و تشخیص و تمییز آن دو حق و این امر در قلب، شهادت، ذکر، شناخت، دوست داشتن، دوستی و اطاعت واجب است. این از تحقق یافتن [معنای کلمه شهاده] [۲۳۳]لا إله الا اللهاست. زیرا از نظر پیشینیان معنی کلمه (اله) آن چیزی است که قلبها، با عشقی [مانند محبت پروردگار] [۲۳۴]، تعظیم، بزرگداشت، فروتنی، [و امید بستن به آنچه فقط نزد خداست و ذبح قربانی برای او، آن] [۲۳۵]را میپرستند.
خداوند تعالی میفرماید: ﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يَتَّخِذُ مِن دُونِ ٱللَّهِ أَندَادٗا يُحِبُّونَهُمۡ كَحُبِّ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَشَدُّ حُبّٗا لِّلَّهِ﴾[البقرة: ۱۶۵]. «برخی از مردم هستند که غیر از خدا، خداگونههائی برمیگزینند و آنان را همچون خدا دوست میدارند، و کسانی که ایمان آوردهاند خدا را سخت دوست میدارند [و بالاتر از هر چیز بدو عشق میورزند]». [پس محبت خداوند غیر از محبتی است که با خداست، و به کسی که او را مانند خداوند دوست داشتند، میگفتند] [۲۳۶]: ﴿تَٱللَّهِ إِن كُنَّا لَفِي ضَلَٰلٖ مُّبِينٍ٩٧ إِذۡ نُسَوِّيكُم بِرَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ٩٨﴾[الشعراء: ٩٧-٩۸]. «به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودهایم * آن زمان که ما شما [معبودان دروغین] را با پروردگار جهانیان [در عبادت و طاعت] برابر میدانستیم».
آنها همان کسانی هستند که [مشرکان] آنها را در صفات و نه در ذات [و افعال] [۲۳٧]همسان میدانستند. همانطور که خداوند در آیات دربارۀ آنها حکایت میکند و شاهد خداوند است که جز او هیچ خدایی نیست. قلب و زبان گوینده [کلمه شهاده] الوهیت غیر او یعنی همه خلایق را نفی و الوهیت را برای کسی که شایستگی استحقاق آن را دارد که همان الله معبود حقیقی است ثابت میکند. [با این اعتقاد] از پروردگاری همه مخلوقات روی گردانی میکند و آنها را جز به آن اندازه که پروردگار امر فرموده است، تقدیس نمیکند و به عبادت پروردگار زمین و آسمانها روی میآورد و این امر شامل پیوند قلب با عبادت او، رفتار او با در نظر گرفتن خداوند، روی گردان از غیر او، میشود در علم [۲۳۸]، قصد، شهادت، اراده، معرفت و محبت میان خالق و مخلوق فرق خواهد گذاشت. به گونهای که خداشناس، اهل ذکر، خواهد بود و خدا را خواهد شناخت و اینکه او – تعالی – با مخلوقات تفاوت دارد و در عبادت، افعال و صفاتش یگانه و یکتاست خواهد دانست. پس خداوند محبوب، یاور یگانه و تنها محل توکل خواهد بود. این مقام همان چیزی است که در آیه ﴿إِيَّاكَ نَعۡبُدُ وَإِيَّاكَ نَسۡتَعِينُ٥﴾[الفاتحة: ۵] [۲۳٩]مورد نظر است و همان ویژگیهای الوهیتی است که بندگان مؤمن پروردگار به آن برای او معتقدند، همچنان که رحمت او برای بندگان، هدایت آنها آفرینش آسمانها و زمین و آیاتی که در آنهاست جزو ویژگیهای ربوبیت او به حساب میآیند که مؤمنان، کافران، نیکوکاران و گناهکاران در مورد آن اتفاق دارند. حتی ابلیس (علیه اللعنه) [نیز] آن را پذیرفته است. ﴿قَالَ رَبِّ فَأَنظِرۡنِيٓ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ٧٩﴾[ص: ٧٩]. «گفت: پروردگارا! [حال که چنین است پس تا روزی مرا مهلت بده و ممیران که مردمان دوباره زنده میگردند [و رستاخیز شروع میشود]». همچنین: ﴿بِمَآ أَغۡوَيۡتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِيَنَّهُمۡ أَجۡمَعِينَ﴾[الحجر: ۳٩]. «گفت: پروردگارا! به سبب اینکه [به خاطر این انسان] مرا گمراه ساختی [معاصی و اعمال زشت را] در زمین برایشان میآرایم و جملگی آنان را گمراه مینمایم». و دو آیه قبل و این گونه خطابها که در آن اعتراف میکند که [الله] پروردگار، خالق ومالک اوست و حکومت هر چیزی در دست اوست – تعالی و تقدس – اما [ابلیس] به سبب عناد و تکبر نسبت به حق و خرده گرفتن بر آن و این گمان که حقیقت در آن چیزی است که او ادعا میکند و میگوید، کفر ورزید. همچنین مشرکان اولیه ربوبیت خداوند – تعالی – را میدانستند و به آن اذعان میکردند. خداوند میفرماید: ﴿قُل لِّمَنِ ٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِيهَآ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٤ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ﴾[المؤمنون: ۸۴-۸۵]. «بگو: زمین و کسانی که در زمین هستند از آن کیستند، اگر دانا و فرزانهاید! * [براساس ندای فطرت، بداهت عقل] خواهند گفت: [همۀ کائنات، و از جمله زمین و ساکنان آن] از آن خدایند» [۲۴۰]، ﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ لَيَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾[العنکبوت: ۶۱] «هرگاه از آنان [که کسانی و یا بتهائی را شریک خدا میدانند] بپرسی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، و خورشید وماه را [برای منافع شما انسانها روان و] مسخر کرده است؟ قطعاً خواهند گفت: خدا»!، ﴿فَإِذَا رَكِبُواْ فِي ٱلۡفُلۡكِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ يُشۡرِكُونَ٦٥﴾[العنکبوت: ۶۵]. «هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی میشوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست میدهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد میخوانند [و غیر او را فراموش میگردانند]. سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک میورزند [و به شریکهائی برای خدا معتقد میشوند]». ، [کسی که غیرخدا را بخواند مخلص نیست] [۲۴۱]خداوند همچنین میفرماید: ﴿قُلۡ مَنۢ بِيَدِهِۦ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيۡءٖ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيۡهِ إِن كُنتُمۡ تَعۡلَمُونَ٨٨ سَيَقُولُونَ لِلَّهِ﴾[المؤمنون: ۸۸-۸٩]. «بگو: آیا چه کسی فرماندهی بزرگ همه چیز را در دست دارد [و ملک فراخ کائنات و حکومت مطلقه بر موجودات، از آن او است؟] و او کسی است که پناه میدهد [هر که را بخواهد] و کسی را [نمیتوان] از [عذاب] او پناه داد، اگر فهمیده و آگاهید؟ * خواهند گفت: از آن خدا است». ﴿وَٱتۡلُ عَلَيۡهِمۡ نَبَأَ إِبۡرَٰهِيمَ٦٩ إِذۡ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوۡمِهِۦ مَا تَعۡبُدُونَ٧٠ قَالُواْ نَعۡبُدُ أَصۡنَامٗا فَنَظَلُّ لَهَا عَٰكِفِينَ٧١ قَالَ هَلۡ يَسۡمَعُونَكُمۡ إِذۡ تَدۡعُونَ٧٢ أَوۡ يَنفَعُونَكُمۡ أَوۡ يَضُرُّونَ٧٣ قَالُواْ بَلۡ وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا كَذَٰلِكَ يَفۡعَلُونَ٧٤﴾[الشعراء: ۶٩-٧۴] «[ای پیغمبر]! سرگذشت ابراهیم را برای کافران بیان دار * هنگامی که به پدرش [آزر] و قوم [بت پرست] خود گفت: چه چیز را پرستش میکنید؟ [چیزهائی را که میپرستید، کی شایسته پرستش میباشند؟] * [مفتخرانه پاسخ دادند و] گفتند: بتهای بزرگی را میپرستیم و دائماً [به پرستش آنها میپردازیم و] بر عبادتشان ماندگار میمانیم * گفت: آیا هنگامی که آنها را به کمک میخوانید، صدای شما را میشنوند و نیازتان را برآورده میکنند؟ * یا سودی به شما میرسانند [اگر از آنها اطاعت کنید؟] و یا زیانی متوجه شما میسازند [اگر از آنها سرپیچی نمائید؟] * میگویند: [چیزی از این کارها را نمیتوانند بکنند] فقط ما پدران و نیاکان خود را دیدهایم که این چنین میکردند [و بتان را بگونه ما پرستش مینمودند و ما هم از کارشان تقلید میکنیم و بس. مگر میشود پدران و نیاکان ما در اشتباه بوده باشند]»؟ [۲۴۲]و در این باره در قرآن آیات بسیار فراوانی وجوددارد.
امام احمد در مسندش و ترمذی از حدیث حصین بن منذر [۲۴۳]روایت میکنند که رسول خدا – ج– فرمود: «ای حصین چند [خدا را] میپرستی؟» حصین جواب داد: هفت تا که شش تای آنها در زمین و یکی در آسمان است؛ پیامبر فرمود: (پس چه کسی به رغبت تو جواب میدهد؟) گفت: خدایی که در آسمان است. پیامبر – ج– به او گفت: (اسلام بیاور تا به تو کلماتی را یاد دهم که خداوند به وسیله آن به تو سود برساند). [او] اسلام آورد. سپس [پیامبر] فرمود: «قل اللهم ألهمنی رشدی وقنی شر نفسی». «بگو خدایا رشد را به من الهام و مرا از شر خودم حفظ کن» [۲۴۴]پس صرف شناخت ربوبیت پروردگار و اعتراف آنها به آن به آنها سودی نرساند و آنها را داخل در اسلام ننمود درحالیکه آنها برای خدا، خدایان دیگر به عنوان شریک قرار میدادند [۲۴۵]که به سبب نزدیکی آنها به پروردگار و شفاعت برای آنان نزد او آنها را میخواندند. و بدین سبب در عبادت پروردگار و تعامل با او مشرک بودند به همین دلیل در تلبیهشان میگفتند: «لبیك [۲۴۶]لا شریك لک إلّا شریکاً هو لك تملکه وما ملك [۲۴٧]». [۲۴۸]«فرمانبردار توأم، هیچ شریکی نداری جز یک شریک له از آن توست تو مالک او و همۀ ما یملک او هستی».
دعا مغز عبادت [۲۴٩]و (اله) اسم معبود است. نعمان بن بشیر – س– روایت میکند که پیامبر – ج– فرمود: «إن الدعاء هو العبادة». دعا همان عبادت است [۲۵۰]. در روایت دیگری آمده است: «[الدعاء] مخ العبادة» [۲۵۱]دعا مغز عبادت است. سپس پیامبر – ج– این آیه را خواند: ﴿وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدۡعُونِيٓ أَسۡتَجِبۡ لَكُمۡ﴾[غافر: ۶۰]. «پروردگار شما میگوید: مرا به فریاد خوانید تا بپذیرم».
ابوداود و ترمذی این حدیث را روایت کردهاند که [ترمذی] گفته است: ([این] حدیث حسن و صحیح است) همچنین نسائی، ابن ماجه، امام احمد وابن ابی شیبه این حدیث را با این لفظ روایت کردهاند.
این صفت [۲۵۲]به معنای محصور بودن دعا در عبادت است و جز آن نیست زیرا یکی از صفات ضروری میباشد که مفهومی جز آنچه ذکر شد ندارد [۲۵۳]. همچنانکه خداوند میفرماید: ﴿وَمَن يَدۡعُ مَعَ ٱللَّهِ إِلَٰهًا ءَاخَرَ لَا بُرۡهَٰنَ لَهُۥ بِهِۦ﴾[المؤمنون: ۱۱٧]. «هر کس که با خدا، معبود دیگری را به فریاد خواند مسلماً هیچ دلیلی بر حقانیت آن نخواهد داشت». هر چیزی که خوانده میشود خداست و فرد دعا کننده چنین قصد کرده است که آنکه او را میخواند خدا باشد یا نه مشرکان اولیه آن را [خدا] میدانستهاند. پس خواندن خدای دیگر دلیلی ندارد [۲۵۴].
[۲۲٩] در نسخه محقق که از روی نسخههای (الف)، (ب) و (ج) تصحیح شده است چنین آمده است: (الـموحد من ...)، اما در نسخه اصل چنین آمده است: (الـموحد إلّا من...) به عقیده محقق شاید کلمه (لیس) در نسخه اصل از قلم افتاده است. نگا: الدرر السنیه لابن القاسم (۲/۸۲). [۲۳۰] این عبارت درنسخه محقق که از روی نسخههای (ب) و (ج) تصحیح شده است چنین آمده است: (وحصر الدعاء بما لایقدر علی جلبه أو دفعه إلا الله وحده ...) اما در نسخه اصل این عبارت به این صورت آمده است: (... علیه وحده). [۲۳۱] از ابن عباس – س– روایت شده است: «من أحب في الله وأبغض في الله ووالی في الله، وعادی في الله فإنّما تنال ولایة الله بذلك، ولن یجد عبد طعم الإیمان وإن کثرت صلاته وصومه، حتی یکون کذلك، وقد صارت عامه مؤاخاه الناس علی أمر الدنیا، وذلك لایجدی علی أهله شیئاً». هر کسی که به خاطر خداوند دوست بدارد، به خاطر او خشمگین شود، به خاطر او دوستی و دشمنی کند، بیتردید با این امر به دوستی و ولایت پروردگار نائل میشود، بنده اگرچه نماز و روزهاش فراوان باشد اما تا زمانی که چنین نباشد طعم ایمان را نخواهند چشید. بیشتر [دوستی و] برادری مردم به خاطر امور دنیوی است که [این امور] به صاحبان آن هیچ سودی نمیرساند] شیخ عبدالرحمن بن حسن در حاشیه آخرین عبارت سخن ابن عباس مینویسد: (اگر در دوران ابن عباس که بهترین دوران بوده است، بلایا در این باره فراوان شده بودند، پس بعد از آن [دوران] بر شدت آن [بلایا] افزوده شده است و دوستی براساس شرک، بدعت، گناه و نافرمانی انجام میگرفته است) و آنچه را که پیامبر – ج– از آن خبر داده بود، روی داده است. پیامبر فرموده است: «بدأ الاسلام غریباً وسیعود کما بداً» «اسلام غریبانه ظهور کرد، دوباره غریبانه باز خواهد گشت» نگا: فتح المجید شرح کتاب التوحید (۲/۵۶٧ – ۵٩۶) تحقیق/ الولید آل فرمان. [۲۳۲] کلمه حق در نسخه (ب) از قلم افتاده است. [۲۳۳] عبارت داخل کروشه در نسخههای (ب) و (ج) وجود ندارد. در نسخه اصل این عبارت در حاشیه آورده شده است. [۲۳۴] عبارت داخل کروشه در نسخه (ج) وجود ندارد. [۲۳۵] در نسخه (ج) عبارت داخل کروشه وجود ندارد، به جای آن چنین آمده است. «ونحو ذلك مما لایکون إلّا الله». [۲۳۶] عبارت بین دو کروشه در نسخه (ج) از قلم افتاده است. [۲۳٧] عبارت داخل کروشه در نسخه (ب) یافت نشد. [۲۳۸] در نسخه (ج) به جای کلمه (علمه) لفظ (عمله) آمده است. [۲۳٩] (تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میطلبیم) – (سوره فاتحه آیه ۵.) [۲۴۰] در متن عربی کتاب شماره آیات (۸۳ – ۸۴) ذکر شده است، که در قرآن با خط عثمان طه شماره ایات (۸۴ – ۸۵) میباشد. (مترجم.) [۲۴۱] در نسخه محقق که از روی نسخه (ب) تصحیح شده است و معنی آن واضح تر است چنین آمده است «فمن دعا غیرالله تعالی لم یکن مخلصاً»، در نسخه (الف) در پاورقی و با لفظ (لعلّ) آمده است. در نسخه اصل این عبارت بدینگونه آورده شده است: «فمن ادعی دیناً وصرفه له اخلاصاً». [۲۴۲] در متن عربی کتاب شماره آیات (٧۴ – ۸٧) ذکر شده است، که در قرآن با خط عثمان طه شماره آیات (۶٩ – ٧۴) میباشد. (مترجم.) [۲۴۳] در نسخه (ج) به جای (منذر) کلمه (عبید) آمده است. [۲۴۴] ترمذی (۳۴۸۳)، احمد (۴/۴۴۴)، صحیح ابن حبان (۸٩٩)، حاکم (۱٩۲۳) حاکم دربارۀ این حدیث گفته است: به شرط صحیحین، صحیح است، اما آن را تخریج نکرده است. البانی آن را ضعیف دانسته است. نگا: ضعیف سنن ترمذی ۶٩۰. [۲۴۵] در نسخه محقق چنین آمده است: (... مع جعلهم ...) اما در نسخه (ج) آمده است: (... لـمـا جعلوا ... .). [۲۴۶] این کلمه در نسخه (الف) و (ج) از قلم افتاده است. [۲۴٧] درنسخه (ب) به جای (ما ملک) (مالک) آمده است. [۲۴۸] مسلم این روایت را به نقل از عبارت ابن عباس آورده است. [شماره ۱۱۸۵] [۲۴٩] در نسخه محقق آمده است: «الدعاء مخ العبادة کما أن الإله اسم الـمعبود ...» اما در نسخه (ج) چنین آمده است: «والـمقصود من الأدلة السابقه ومما یأت أن یفهم القاری أن الدعاء هو العبادة». [۲۵۰] احمد در مسندش (۱۸۵۴۲)، أبو داوود (۱۴٧٩)، ترمذی (۳۳٧۲)، نسائی (۱۱۴۶۴) ابن ماجه (۳۸۲٧)، حاکم (۱۸۴۵) ابن حبان در صحیحش (۸٩۰) و ابن أبی شیبه (٩۲۱۶)، آن را روایت کردهاند. ترمذی میگوید: این حدیث حسن و صحیح است. [۲۵۱] ترمذی (۳۳٧۱) و طبرانی در الأوسط (۳۱٩۶) آن را آوردهاند. [طبرانی] میگوید: فقط عبیدالله این حدیث را از ابان روایت کرده است که ابن لهیعه نیز به تنهایی آن را از عبیدالله نقل کرده است. البانی در ضعیف سنن ترمذی (۶۶٩) آن را ضعیف دانسته است. [۲۵۲] در نسخه (ج) به جای کلمه (الصفة) لفظ (الصیغة) ذکر شده است. [۲۵۳] در نسخه محقق که از روی نسخه اصل تصحیح شده است چنین آمده است: (لیس لها مفهوم یخاف الـمنطوق ...) اما در نسخه (الف) و (ب) به جای کلمة (المنطوق) لفظ (المظهر) و درنسخه (ج) (الظاهر) آمده است. [۲۵۴] این عبارت در نسخه محقق چنین آمده است: (و لیس ثم دعاء الها آخر [لابرهان].) اما در نسخه (ب) به جای عبارت داخل کروشه،این عبارت آمده است: (لابرهان له)