نگاه حرام در اسلام

فواید و نکات دقیق:

فواید و نکات دقیق:

نکته یکم: اشرف علی تهانوی فرموده‌اند: اگر چنانچه نگاه انسان به جوانی که موی محاسن آن برآمده است افتاد و نفسش لطف و لذتی احساس نمود باید بلافاصله نگاهش را برگرداند، زیرا گاهی آثار حسن و زیبایی پس از برآمدن موی محاسن نیز دیده می‌شود، و بیماران حسن‌پرستی را بیمارتر می‌گرداند، لذا در چهره و یا گفتگوی هرکسی چنین احساسی به انسان دست دهد باید از آن اجتناب نماید.

نکته دوم: باید به یاد داشته باشیم که از همان جایی که خط نفس شروع می‌شود دوری از حق نیز آغاز می‌گردد، به تعبیر دیگر انسان اگر یک درصد با گناهی آلوده شود همان قدر از خداوند دور می‌شود.

نکته سوم: بزرگان و مشایخ کرام فرموده‌اند: کسی که می‌خواهد راه هدایت را بپیماید، نخست باید از همنشینی با زنان و نوجوانان بپرهیزد، زیرا این عمل بزرگ‌ترین مانع رسیدن به مسیر هدایت است، چرا که شخص متدین در اثر طاعت و عبادت و ذکر او دلش نرم می‌شود، شیطان نمی‌تواند بر قلبش تسلط حاصل نماید، اینجاست که شوق مجالست و صحبت با زنان و نوجوانان را در قلبش می‌پروراند و قلبش را از مربی و مرشد معنویش می‌گرداند، تا این که به گودال‌های بدبختی واژگون می‌شود.

نکتۀ چهارم: امام زهری (تابعی بزرگوار) می‌فرماید: اگر نوجوان به حدی کم‌سن و سال است که نگریستن به صورتش خواهش جنسی انسان را تحریک می‌کند، نباید به هیچ یک از اعضای بدن او نگریسته شود.

نکتۀ پنجم: نگاه بد در هر صورتی حرام و ناجایز است، اما شیطان توانسته است بسیاری از مردم را زیر دام فریب خود جمع نموده و آن‌ها را قانع کند که نگریستن با نگاه پاک بدون نیت بد اشکالی ندارد، تا جایی که برخی از شاعران در اشعار خود چنین ادعایی سر داده‌اند، ولی آن‌ها بدانند که اگرچه اراده فحشا و عمل زنا را ندارند، اما با نگریستن به زیبائی‌های زنان چشم‌شان زنا می‌کند، آن‌ها به علت این که پرده جهل عقل و خرد آن‌ها را پوشانیده است نگاه‌شان را پاک می‌پندارند، زیرا عمل فحشا از همین نقطه آغاز می‌شود، چون هرگاه یک دفعه این زهرکشنده در قلبش تزریق شود، به او فرصت آرام‌گرفتن را نمی‌دهد، فرضاً اگر همان زن یک شب را در تنهایی با وی بگذراند، روشن است که چه بلایی بر سرش می‌آید، آنگاه می‌بیند که نفس شیطان او را چگونه بدبخت می‌کند. شیطان در مورد رابعه عرویه و حسن بصری گفته است: اگر این دو مرد و زن با این که بزرگترین اولیای عصر خود هستند باهم در خلوت بنشینند، باز بنگرید که من چگونه تقوی آن‌ها را به هم می‌زنم، بدین خاطر خلوت‌نمودن با زن نامحرم و یا نوجوان بی‌ریش ناجایز است.

نکته ششم: مولانا تهانوی فرموده‌اند: بعضی انسان‌ها تدریجاً به عشق مجازی مبتلا می‌شوند، حتی گاه خود او هم احساس نمی‌کند تا این که کاملاً گرفتار می‌شود، گاهی هم در طول زندگی احساس نمی‌کند، ولی هنگامی که معشوقه می‌میرد آنگاه سوز و گدازی را در قلبش احساس می‌کند.

نکته هفتم: در دوران پیری غریزه جنسی کاهش می‌یابد، اما حرص آن همچنان در حال طراوت خود باقی است، و انسان پیر با نیروی مقاومت فرسوده خود نمی‌تواند با آن مقابله نماید، بدین جهت بزرگان فرموده‌اند: انسان باید در دوران پیری احتیاط بیشتری داشته باشد و مردم نیز باید توجه داشته باشند تا زنان و دختران‌شان با افراد پیر و کهنسال نیز خلوت نداشته باشند، بسیاری از عوام دختران و زنان خود را به مجلس پیران فرستاده و می‌گویند: این دختر توست، در صورتی که رابطه شیطان با اینگونه افراد گرمتر و صمیمی‌تر است، اگرچه آن‌ها ادعا دارند که نفس ما مرده است، پیامبر گرامی ما جبه همسران پاک خود دستور داد تا در مورد مرد نابینا نیز از حجاب استفاده نمایند. خود آنحضرت با زنان نامحرم از پشت پرده گفتگو می‌کرد، هرگاه می‌خواست از آن‌ها بیعت بگیرد چادر را با دست می‌گرفت و به واسطه آن از آن‌ها بیعت می‌گرفت، آیا نفس این پیران جاهل از نفس پیامبر جو صحابه گرام و همسران پیامبر پاکتر است؟! این ادعا جز گمراهی و ضلالت نیست.

نکته هشتم: کسانی که طبیعت و مزاج عشقی دارند، در صحبت بزرگانی باید بنشینند و از آن‌ها کسب فیض نمایند که آن‌ها عاشقانه در ذکر و عبادت مشغولند. در حدیث وارد شده است که «سَبَقَ المُفْرِّدُون» صحابه کرام عرض نمودند: مفردون چه کسانی هستند؟ فرمودند: کسانی هستند که خدا را یاد می‌کنند [۱۹].

کسی که از لذت‌های حرام اجتناب می‌ورزد، شاید مردم او را محروم از لذت‌ها گمان کنند، اما خود او در اثر ارتباط خاصش با خدای بزرگ و مهربان، آرامش عجیبی در قلبش مشاهده می‌کند. کسی که به عشق مجازی مبتلا بوده است و بعد از آن توسط یکی از بزرگان در راه اصلاح و تزکیه قدم برمی‌دارد، چون قلبش دردآشناست بسیار زود می‌تواند راه سلوک و تزکیه را بپیماید و قلب و نگاه خود را کنترل نماید.

نکته نهم: اگر احیاناً در میان راه نگاه به زن نامحرمی بیفتد شاید تنها موجب زوال نور از قلب بشود، اما اگر جایی است که به صورت مکرر نگاه انسان به همان زن یا نوجوان زیبا می‌افتد، اندیشه مبتلاشدن به عشق در نتیجه به عمل بد می‌شود، لذا باید هرچه زودتر از چنین مکانی منتقل شود تا از فتنه آن در امان باشد.

نکته دهم: یکی از دانشمندان دینی گفته است: خلوت‌نمودن با زنان یا بچه‌های زیبا با وجود رعایت تقوی نیز حرام است، زیرا اگر او بتواند از فتنه آن مصون بماند نمی‌تواند از شر بدگویان در امان باشد.

وإن سلم الإنسان من سوء نفسه
فمن سوء ظن المدعي المدعي ليس يسلم

ترجمه: اگر انسان از شر نفس خود در امان باشد، نمی‌تواند از سؤظن مردم مصون بماند، بدین خاطر گفته‌اند: از مواضعی که امکان اهام در آن وجود دارد بپرهیزید. آورده‌اند که امام ابوحنیفه امام محمد را به علت این که صورتش زیبا بود و ریش در نیاورده بود در کلاس درس در پشت خود می‌نشاند، پس از مدتی که ایشان ریش درآوردند و سایۀ آن در روشنی فانوس مشاهده شد، اجازه‌نشستن در جلوش را دادند، بنگریم به بزرگان چگونه از فتنه‌های نفس می‌پرهیزند.

نکته یازدهم: سعدی در یکی از اشعارش می‌فرماید:

این دیده شوخ می‌برد دل بکمند
خواهی به کسی دل ندهی دیده بیند

در جای دیگر نیز فرموده‌اند:

که سعدی راه و رسم عشق‌بازی
چنان داند که در بغداد تازی
اگر مجنون و لیلی زنده گشتی
حدیث عشق از این دفتر نوشتی
دلآرامی که دارای در و بند
دگر چشم از همه عالم فروبند

نکتۀ دوازدهم: نباید کسی به پاکدامنی و عفت خود افتخار نماید و مطمئین باشد که به سبب کمال عفتش در این بیماری مبتلا نمی‌شود، در حالی که یوسف÷نیز اعتراف نمودند: ﴿إِنَّ ٱلنَّفۡسَ لَأَمَّارَةُۢ بِٱلسُّوٓءِ[یوسف:۵۳].

حاج امداد الله مهاجر مکی می‌فرمایند: من در دنیا از هیچکس هراس ندارم به جز از نفس خود، پس ما چگونه می‌توانیم بر عفت خود بنازیم.

نکتۀ سیزدهم: نفس و شیطان همواره برای مبارزه با انسان آماده هستند، لذا هر پیشنهادی که از سوی نفس یا شیطان ارایه می‌شود، آن را نباید اجرا نمود، اگر چنانجه شیطان و نفس به نگریستن به زنان و نوجوانان وادار نمایند، در مقابل‌شان ایستادگی نمایید، اگر چند مرتبه مرتباً مقاومت کنید، آن‌ها عقب‌نشینی خواهند کرد، صاحب قصیدۀ بُرده فرموده‌اند:

النفس كالطفل أن تهمله شب علي
حب الرضاع وأن تفطمه ينفطم

ترجمه: نفس انسان مانند یک بچه است که به شیر مادر عادت کرده است، این بچه اگر بزرگ هم بشود تا مادرش او را از شیر باز ندارد عادش را ترک نخواهد کرد، همیشه باید مراقب نفس و شیطان باشیم، در هر عمل نخست باید بنگریم آیا مطابق تقاضای نفس و شیطان است یا خیر؟ در صورت اول باید از آن دوری نماییم، و به درگاه الهی نیایش کنیم تا از شر این دو دشمن حفظ نماید، اگر خداوند پناه ندهد پناه‌گاه دیگری وجود ندارد.

نکتۀ چهاردهم: به طالب علم و به ویژۀ برای طلب دین توصیه می‌شود که در اثر گناهان و بالاخص مسایل جنسی، کلیۀ اعضای بدن و بالخصوص قلب و اعصاب بسیار ضعیف و نحیف می‌شود، حسن و زیبایی از چهره مضمحل می‌شود، قلب به علت هراس و سراسیمگی و اعصاب هم به علت کمبود مواد معنوی ضعیف و ناتوان می‌شود، چرا که سرمایۀ صحت و آرامش و نیروی جسمی همان مادۀ معنوی است، در اثر کمبود این ماده حافظۀ انسان نیز دچار ضعف می‌شود، در صورتی که هر دانش‌آموز و دانشجو به این نیرو نیاز مبرم دارد، در صورت نبود یا کمبود آن‌ها توانایی ادامۀ تحصیل نخواهد داشت، باید همواره مواظب این باشد که اگر خود را به گناه آلوده کند، از علم و دانش محروم می‌شود و صحت و سلامت خود را نیز از دست خواهد داد، و اگر خدا گناهش را آشکار نماید، عزت و آبرویش نیز از بین رفته و در میان مردم خوار و ذلیل خواهد شد، باید در نظر داشته باشد، مرگ و بیماری و حوادث روزگار وقت معینی ندارد، هنگام بیماری و مرگ گناه‌ها انسان را ترک می‌کنند، بهتر است هنگام صحت و پیش از فرارسیدن مرگ گناهان را ترک کنیم، تا تارک گناه باشیم و نه متروک آن، در واقع تارک گناه قابل ستایش است نه متروک گناه. باید با عزم راسخ تصمیم بگیریم که دیگر دنباله‌رو شهوت نباشیم، نه به زنان و نوجوانان بنگریم و نه با آنان گفتگو کنیم، اگر یک طالب علم نیز به مذاکره و تکرار درس با یکی از بچه‌های بی‌ریش را داشته باشد، باید به حداقل آن اکتفا نماید، اگر گرایش و کششی در قلب خود احساس نمود باید فوراً جلسه را ترک نماید، اگر در این امر از ملاحظۀ و چشم‌پوشی استفاده کند، رابطۀ نامشروع پایه‌هایش محکمتر شده و منجر به عمل بد خواهد شد، حتی پس از این که عنایت الهی شامل حالش بشود و توبه نماید، شاید مدت‌ها خیالات و افکارش آلودۀ همین بیماری باشد و در اثر خیالات و وسوسه‌ها در نماز و درسهایش اختلال ایجاد شود، اما اگر به محض پدیدآمدن علایم بیماری کاملاً پرهیز را شروع کند، از چنین فتنه‌هایی در امان خواهد ماند، در واقع بیرون‌راندن محبت و ارتباط الهی از قلب و جایگزین‌کردن محبت زنان در آن بسیار ناسپاسی است. ترک‌کردن جمال به مثال الهی و عشق‌ورزیدن به صورت‌های فانی بسیار کار نا بخردانه‌ای است.

نکتۀ پانزدهم: اشرف‌علی تهانوی فرموده است: شخصی در طول زندگی گرایشی به زن نداشته است، اما هنگام وفات او رنج و پریشانی در قلبش محسوس شود و خیالش در ذهن تردد کند، باید بداند که نوعی ارتباط قلبی وجود داشته است اگرچه به مقدار کمی بوده، لذا باید بلا فاصله نادم شده و استغفار نماید.

نکتۀ شانزدهم: هرچند تقاضای نفس برای چشم‌چرانی شدیدتر بشود و انسان همواره مقاومت کند، نوری که در اثر مقاومت با نفس ایجاد شده است در قلبش درخشان‌تر می‌شود. (در واقع پیمودن طریق سلوک به وسیلۀ همین مجاهدات است، و الا خداوند از رگ‌های گردن انسان قریب‌تر است، نیاز به پیمودن راهی برای نزدیک‌شدن بوی وجود ندارد). بزرگان گفته‌اند: پیمودن راه خدا و رسیدن به قرب الهی با همین مجاهدت‌ها و مقاومت‌ها در برابر حملات نفس و غرایز جنسی و جسمی امکان‌پذیر است، هراندازه انسان خواهش نفسانی را زیر پا گذاشته و آن را تابع احکام الهی بگرداند، به خدا نزدیکتر خواهد شد.

نکتۀ هفدهم: گاه انسان از نگریستن به صورت زن اجتناب کند، اما لباس یا عضو دیگری را می‌نگرد و از آن لذت می‌برد، باید از لباس و تمامی اعضای زن نامحرم اجتناب شود.

نکتۀ هیجدهم: گاه انسان در حین گفتگو با زنان نامحرم صدایش را باریک و نرم نموده تا با این طریق آن‌ها را مأنوس کند، این عمل خالی از گناه نیست.

نکتۀ نوزدهم: هرگاه انسان فقط با گوشۀ چشم نگاه می‌کند، اما این عمل نیز قلب را تیره نموده و نور آن را سلب می‌کند.

نکتۀ بیستم: بسیاری از مردان نگاه‌شان را حفظ می‌کنند، اما زیبائی‌های زنان را در قلب‌شان تصور می‌کنند و از این طریق لذت می‌برند، اما باید قلب نیز مانند نگاه حفظ شود، و با ذکر الهی همواره مشغول بشود.

نکتۀ بیست و یکم: بسیاری از بزازان و سوداگران با مشتریان زن برخورد نموده و با آن‌ها چشم‌چرانی می‌کنند، آن‌ها را با نام‌های مادر، خواهر، و... خطاب نموده و از زیبائی‌های آن‌ها لذت می‌برند، در حالی که با این خطاب‌ها زنان نامحرم مادر یا خواهر نمی‌شوند، اما زنان ساده از اینگونه خطاب‌ها در دام فریب آن‌ها می‌افتد.

نکتۀ بیست و دوم: برخی از مردم به سوی زنان بدحجاب و بی‌حجابی با چشم باز می‌نگرند، سپس «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلا باللهِ» هم می‌خوانند و از تعفن و فساد جامعه اظهار نارضایتی می‌کنند، باید به آن‌ها بگویید: نخست نگاه‌شان را در آن‌ها حفظ نماید، سپس لا حول بخوانند، اما نگریستن به آن‌ها و خواندن لا حول با زبان در واقع نوعی عیاری و فریب‌بازی است، این عمل نمی‌تواند دلیل تنفر باشد.

نکتۀ بیست و سوم: با یک نگاه بد چشم‌ها عادت نموده، و با هر زنی که برخورد شود بی‌درنگ به او می‌نگرد، زیرا یک معصیت سبب می‌شود برای گناهان بعدی همانگونه که یک عمل نیک سبب می‌شود برای اعمال دیگر، شیخ الحدیث مولانا زکریا فرموده‌اند: یک نیکی هرچند کوچک باشد نیکی‌های دیگر را به سوی خود می‌کشد، و یک عمل بد بدی‌های دیگر را به سوی خود جذب می‌کند، لذا با یک مرتبه نگاه‌کردن نیروی مقاومت ضعیف‌تر می‌شود، سپس در طول شبانه روز در گناه‌ها آلوده می‌شود.

نکتۀ بیست و چهارم: گاه انسان نگاه خود را حفظ می‌کند، اما شیطان حربۀ دیگری را استعمال می‌کند، و آن این که گناهان قبلی را برایش مجسم نموده، در این هنگام قلبش به خیانت مبتلا می‌شود، و در نتیجۀ اینگونه تصورات ظلمت و تیرگی قلبش را فرا می‌گیرد، و در اثر آن تمامی اعضای او فاسد می‌شوند، زیرا قلب در واقع به منزلۀ پادشاه است، و سایر اعضاء رعیت او هستند. (در حدیث وارد شده است که در وجود انسان یک تکه گوشتی است که اگر آن سالم و تندرست باشد تمامی اعضاء سالم هستند، اما اگر آن فاسد و متعفن بشود و سایر اعضاء فاسد خواهند شد، و آن تکۀ گوشت قلب است. بدین خاطر نخست شیطان وسوسه‌ها و تصور است نامشروع را در قلب انسان می‌پروراند، تا این که قلب فاسد می‌شود، و آنگاه برای به دست‌آوردن آرمان‌هایش همۀ اعضا را گسیل می‌کند، چشم و قلب باهم رابطۀ بسیار نزدیکی دارند، گوئی دو چرخ یک خودرو هستند، فساد قلب موجب فساد چشم و فساد چشم موجب فساد قلب می‌شود، گاه نخست چشم به یک زن نامحرم می‌نگرد، سپس قلب شروع به تصور زیبائی‌هایش می‌کند، و گاه قلب نخست تصور می‌کند، سپس چشم‌ها در پی یافتن و تماشانمودن آن می‌افتد، بدین خاطر قرآنکریم در آیۀ ذیل هردو را تحت تعقیب قرار داد: ﴿يَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡيُنِ وَمَا تُخۡفِي ٱلصُّدُورُ ١٩[غافر: ۱۹]. «[او] چشم‌هایی را که به خیانت [به نامحرمان] می‌نگرد و آنچه را سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند».

نکتۀ بیست و پنجم: گاه انسان در حین همبستری با همبسترش زیبائی‌های زنان دیگر را تصور می‌کند، این تصور در واقع در اثر چشم‌چرانی‌های مداوم در قلب او جای گرفته است، در صورتی که اینگونه تصور نیز ناجایز است.

نکتۀ بیست و ششم: بسیاری از بچه‌های بی‌ریش یا زنان نامحرم یک بار بدین منظور می‌نگرند که حسن و جمالش را تشخیص بدهند، تا اگر دارای حسن باشد نگاه‌شان را حفظ و در غیر این صورت نیازی به مجاهده و مقاومت باقی نمی‌ماند، ولی این هم یکی از حربه‌های دقیق شیطان می‌باشد، چون قبل از نگاه اول نیز مقاومت آسان است، ولی پس از نگاه اول اگر آن فرد دارای حسن و جمال باشد، قلب این بیچاره در دام حسنش افتاده و دیگر نیروی مقاومتش به سستی می‌گراید، لذا کار عاقلانه این نیست که راه عافیت را گذاشته و در باتلاق خطرناک قدم بگذاریم.

نکتۀ بیست و هفتم: برخی پس از فوت همسر در تنهایی شب او را با نیت شهوت تصور نموده و مقاربت و همبستری پیشین را در ذهن‌شان مجسم می‌کنند، در حالی که همسر نیز پس از فوت‌کردن حکم نامحرم را دارد، اگر قصد او را تصور نموده و تشنگی غریزۀ جنسی خود را اشباع کند جایز نیست، اما اگر بدون قصد وارد خیالش را در ذهن خطور کند اشکالی ندارد، چون عمری را با وی به سر برده است.

نکتۀ بیست و هشتم: برای حفظ عفت تنها نگاه‌ کردن کافی نیست، بلکه ارادۀ آن را هم نباید داشته باشد، زیرا صرفاً با عدم نگاه نمی‌تواند از فتنۀ در امان باشد تا این که تصمیم جدی برای حفظ نگاه نگرفته است.

نکتۀ بیست و نهم: معنی معاف‌بودن نگاه اولی و یا نگاه غیر اختیاری اینست که انسان از جائی می‌گذرد که احتمال وجود زن را ندارد، اتفاقاً نگاهش به زنی می‌افتد، اما این به معنی آن نیست که در مواضع تجمع زنان حضور یافته و هریکی را یک مرتبه بنگرد، چنانچه در ایستگاه‌های تاکسی، و یا بازارها، اکثریت را زنان تشکیل می‌دهند، لذا باید از شیادی‌های نفس و شیطان آگاه باشیم.

نکتۀ سی‌ام: اگر همسر یک انسان دارای حسن و جمال کافی نباشد، باید صبر نموده و نان خشک خود را از پلو دیگران لذیذتر بداند، زیرا لذت‌های حرام انسان را در دنیا و آخرت بدبخت و شرمساز می‌گرداند، اکثر مارها بسیار زیبا و خوش‌نقش هستند، اما هیچکسی حاضر نیست به آن‌ها نزدیک شود، همچنان زنان نامحرم اگر دارای حسن و جمال هستند، اندیشۀ سلب دین و ایمان نیز در آن‌ها وجود دارد. و موجب نارضایتی الله نیز می‌شوند، اگر یک افسر پلیس و یا حاکم شهری از انسان ناراضی باشد، آرامش و سکون انسان سلب می‌شود، پس باید دانست کجا غضب و نارضایتی خداوند علیم و خبیر چه خواهد کرد. سعدی/چه خوش گفته است:

عزیزی که هرکس از درش سربتافت
به هر در که شد هیچ عزت نیافت

انسان چند روزی مجاهده بکند یا برای همیشه رستگار باشد، درست مانند مسافری که در سفر رژیم غذایی اش به هم می‌خورد، اما او با این نیت که هرگاه به منزل برسد هم کاستی‌ها را جبران می‌کند، همه مشکلات سفر را متحمل می‌شود، همچنان انسان باید اعتقاد کامل داشته باشد که در بهشت حوران خوبصورت به وی می‌رسد، و این همسران از آن‌ها نیز بسیار زیباتر خواهند شد.

نکتۀ سی و یکم: کسانی که به چشم‌چرانی مبتلا شده‌اند، آن‌ها هم غیر از تلاوت قرآن و ذکر نام او در تنهایی ننشینند، زیرا به محض این که انسان در خلوت می‌نشیند، شیطان دریایی از خیالات زشت و ناروا را در ذهن مجسم می‌کند، اینجاست که می‌بینیم جوانانی که دارای شغل هستند بهتر می‌توانند از گناه محفوظ شوند.

اولیای جوانان و نوجوانان باید آن‌ها را در ابتدای جوانی به کار و اشتغال مشغول نمایند.

نکتۀ سی و دوم: طبیعت برخی از مردم به زودی اصلاح نمی‌شود و نیاز به مجاهدت‌های درازمدت دارد نباید زود ناامید شود، زیرا خداوند به خاطر طبیعت بد و تقاضای نفسانی مؤاخذه نمی‌کند، بلکه در مقابل مجاهدت‌های مداوم اجر و پاداش بیشتری نصیب او می‌شود، و به شرط این که مطابق خواهش نفس رفتار نکند، شاید گاه نیاز به مقاومت در طول زندگی وجود داشته باشد، گرچه نفس انسانی از مجاهده شانه‌خالی می‌کند ولی باید آرزوی نفس را کنار گذاشته و حکم الهی را به جا آورد، آورده‌اند که شاه محمود غزنوی روزی یک مروارید بسیار باابزرشی را به دست ارکان دولت سپرد تا آن را بشکنند، همه آن‌ها از این عمل سرباز زدند که حیف است چنین مروارید باارزشی شکسته شود، سپس «ایاز» دستور داد، او را بلافاصله ریز ریز کرد، هنگامی که دلیلش را پرسیدند، گفت:

گفت ای مهتران نامور
امر شاه بهتر به قیمت یا گُهر [۲۰]

در این حکایت مولانا رومی به ما می‌آموزد که در شکستن آرزوی صورت‌های زیبا درنگ ننمایید، این‌ها در برابر حکم الهی ارزشی ندارند، نگاه‌تان را از زیبائی آن‌ها حفظ نمایید آنگاه حلاوت و لذت قرب الهی را در قلب خود احساس می‌کنید.

نکته سی و سوم: بچه شیرخوار اگر از آغوش مادر درآورده شود بسیار بی‌آرام و پریشان می‌شود، اگر از آغوش دیگری به آغوش مادر آورده شود آنگاه آرام گرفته و خرسند می‌شود، قلب انسان نیز اگر از رهگذر چشم، زیبایی زنی در آن جایگزین؟ الهی بشود، و به عشق مجازی مبتلا شود آرامش و سکون خود را از دست می‌دهد، از خواب محروم می‌شود، بسیاری از جوانان دست به خودکشی زده‌اند، اما هرگاه قلب انسان توسط صحبت اهل الله با خدا مرتبط شود، چنان در سکون و آرامش به سر می‌برد که بچه در آغوش مادر حتی آغوش مادر با آغوش رحمت الهی قابل مقایسه نیست.

[۱۹] فضایل ذکر. [۲۰] مثنوی مولوی.