نگاه حرام در اسلام

نگاه به عکس بد:

نگاه به عکس بد:

مولانا در این جزوه نوشته‌اند: نگاه‌تان را حفظ نمایید، امروزه زنای چشم‌چرانی بسیار شیوع پیدا کرده است، هر زنی که چشم انسان به وی می‌افتد، بلا فاصله متوجه آن می‌شود عکس‌های مبتذل دیوارها را پوشیده و صفحه تلویزیون را نیز اشغال نموده است، شخصی گفت: این‌ها تصویر نیستند، فقط عکس می‌باشند، من گفتم نباید به عکس زن نیز نگریسته شود، گاه عکس زن خطرناکتر از خود آن است، زیرا انسان به سوی زن می‌نگرد، اما هراس و واهمه خشم و نارضایتی آن را نیز دارد، اما در تماشای عکس این واهمه وجود ندارد، امروز نگاه‌ها متعفن و فاسد شده‌اند که نحوست نگاه بد را احساس نمی‌کند، ولی کسی که نگاهش به محبوب واقعی است او با زبان حال چنین زمزمه می‌کند:

همه شهر پر ز خوبان منم خیال و ماهی
چه کنم که چشم یک بین نکند به کس نگاهی

خداوند به چشم‌ها یک نیروی خاصی عنایت کرده است که به محض این که در خطر برخورد با یک شیء واقع می‌شود، خودبخود بسته می‌شود و نیازی به بندکردن ندارد. حتی یک نوزاد اگر به سوی چشمش دست را ببرید فوراً چشمش بسته می‌شود.

پس در مورد اشیای نیز که برای قلب و روح انسان زیان آورند، باید چشم‌ها بسته می‌شدند، چون وقتی که می‌بینیم خداوند برای حفاظت چشم چنین نیروی فوق العاده‌ای به آن بخشیده است، برای حفاظت معنویات نیز همان نیرو را به آن بخشیده، اما انسان‌ها آن نیرو را در چنین مواردی استعمال نمی‌کنند، هنگامی که به زنان نامحرم برخورد می‌کنند، چشم‌ها را به زور بلند می‌کنند، باید این چشم‌ها را به یک پرشک روحانی سپرد و آن را مداوا کرد تا به بسته ‌شدن به هنگام اشیای زیان‌آور عادت نمایند.

اکنون این سؤال پیش می‌آید که راه حفاظت از نگاه بد چیست تا آن را دنبال نمائیم؟ باید بدانیم که نگاه یک مسلمان بسیار معزز است، به جز موقعی که آن را در جایی استعمال کند که موجب نارضایتی خدا است، پس باید هر مسلمان مراقب حفظ عزت و وقار نگاهش باشد و موجبات ذلت آن را فراهم نسازد. زمانی بر من گذشته است که از اینگونه اشیاء قلبم نفرت می‌کرد، احیاناً اگر با آن بزرگوار به منزل کسی می‌رفتم و تزئینات را مشاهده می‌کردم بسیار ناراحت و پریشان می‌شدم، قلبم می‌خواست در جنگل‌ها و بیابان‌ها به سر برم، اما با حضور ایشان به خود می‌گفتم، شاید این احساس درست نباشد و از خداوند همواره زوال آن را آرزو داشتم، و همواره دعایم این بود که خداوند من را در اثر صحبت بزرگان این درجه را نیز به بنده عنایت فرماید، اکنون به بازار می‌روم نگاهم به هیچ زینت و زیبائی بلند نمی‌شود.