امام مسجدی گمان میکند که شبانه با رسول خداصکنفرانس مطبوعاتی برگزار میکند
فرد مذکور شیخی است که مجموعهای را رهبری میکند و برای هر نمازی پیش نمازشان میشود و آنان را درس و تعلیم میدهد. هرگاه از او سؤالی بپرسند، از کتاب خدا و سنت رسول خداصیا با اجتهاد عالمان و امامان به آنان فتوا نمیدهد، بلکه پاسخ را به تأخیر میاندازد و از سؤالکننده مهلت میخواهد و میگوید: پاسخ شما را فردا میدهم، وقتی که از رسول خداصسؤال کنم. فردا میگوید: رسول خداصرا در خواب دیدم و راجع به پرسش شما به من چنین و چنان فتوا داد.
من منکر دیدن رسول خداصدر خواب نیستم، بعید هم نمیدانم که ایشان برای بیننده سفارشها و نصایحی داشته باشد. اگر هم بپذیریم که رسول خداصنزد او میآید، چه لزومی دارد که آن را در هر جلسه و دیداری با مریدان خویش بدون هیچگونه فایدهای تعریف کند، چون این کار سبب ایجاد غرور و خودستایی میشود، در صورتی که خداوند از خودستایی منع میفرماید: ﴿فَلَا تُزَكُّوٓاْ أَنفُسَكُمۡ﴾[النجم: ۳۲].
شیخ مذکور در کشور مصر در غرب شهر «الـمحلة» زندگی میکند، او یکی از هواداران جمعیتی دینی است که محور کارشان محافظت بر سنت است و برای گسترش سنت و احیای آن بین مردم فعالیت میکند. نمیدانم چرا آن جمعیت تنفر خویش را از آن شیخ اعلام نمیکند و پیروانش را از انحرافات و خرافات او برحذر نمیدارد.
نقل شده است که حضرت انسسخادم رسول خداصهر شب حضرت را در خواب میدید. امام احمد از مثنی بن سعید روایت میکند که شنیدم انس بن مالک میگفت:
«قَلَّ لَيْلَةٌ تَأْتِى عَلَىَّ إِلاَّ وَأَنَا أَرَى فِيهَا خَلِيلِى».
«هیچ شبی نیست که من در آن محبوبم، رسول خدا را خواب نبینم».
انس این را بیان میکرد و اشک از چشمانش جاری میشد [۵۸].
بنابراین، خبر صحیحی به ما نرسیده است که انسسدر بارهی مسئلهای از مسایلی که صحابه در بارهی آن اختلاف کردهاند از رسول خداصاستفتاء کند و کسی را هم انس به انجام چیزی که از خواب دریافت کرده باشد، مکلف نکرده است.
آیا در بین مهاجران و انصار کسی یافت میشود که رسول خداصرا بعد از وفات او سؤال کند و ایشان به او پاسخ دهند؟
اصحاب بعد از پیامبرصدر بسیاری از مسایل اختلاف کردند، آیا او به آنان در خوابشان پاسخ داد؟ فاطمه دختر پیامبر را بنگرید؟ در بارهی میراث پدری با ابوبکرساختلاف کرد. چرا از پدرش در بارهی حل آن سؤال نکرد؟ [۵۹].
حکایت شیخ مذکور مرا به یاد زنی میاندازد که روزی اندکی پیش از نماز جمعه نزدم آمد. گمان میکرد که رسول خداصرا در خواب دیده است و حضرت به او دستور داده که پیغام مرا به امتم برسان و به آنان بگو: توبه کنند و یک ماه روزه گیرند. این زن از من خواست که این جریان را در خطبهی نماز جمعه برای مردم بیان کنم.
در پاسخ او گفتم: اما توبه را در هر درس و موعظهای ما برای مردم بیان میکنیم و آنان را به توبه تذکر میدهیم، چون خداوند ما را به آن امر میکند و بر انجام توبه تشویق میکند و قرآن، کلام الهی، شبانه روز بر ما تلاوت میشود:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ تُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ تَوۡبَةٗ نَّصُوحًا﴾[التحریم: ۸].
«ای مؤمنان! به درگاه خدا برگردید و توبهی خالصانه کنید».
﴿وَتُوبُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ﴾[النور: ۳۱]. «ای مؤمنان! همگی به سوی خدا برگردید تا رستگار شوید».
اما در بارهی روزه جایز نیست که ما بر مردم روزهی ماهی را فرض کنیم، جز همان ماهی که خداوند خودش روزهی آن را بر آنان فرض کرده است. چنین حکمی جز از راه وحی ثابت نمیشود و بعد از وفات رسول اکرمصوحی نازل نمیشود.
رؤیاها و خوابها نمیتوانند مبنای اثبات شریعت و احکام باشند. علماء و اندیشمندان اسلامی چنین معتقدند. ابن حزم در کتاب المحلی میگوید: حضرت عمرسمیگوید: رسول خداصرا در خواب دیدم که به من نگاه نمیکند. عرض کردم: ای رسول خدا، گناه من چیست که به من نگاه نمیکنی؟ فرمود: گناه تو این است که در حالت روزه زنت را میبوسی. ابن حزم میگوید: احکام شرعی از راه خواب ثابت نمیشود، در صورتی که رسول خداصبه عمر در زمان حیات خودش فتوا داده بود که بوسهزدن در حالت روزه مباح است. غیر ممکن است این حکم در خواب بعد از وفات منسوخ شود (پناه به خدا). ابن حجر در فتح الباری میگوید: گفتار رسول خداصدر خواب باید با سنتهایش مقایسه شود، اگر با آن موافق بود، حق است و اگر مخالف بود، حمل بر شنیدن نادرست بینندهی خواب خواهد شد [۶۰].
خداوند دین را در بیداری، کامل کرده است. میفرماید: ﴿ٱلۡيَوۡمَ أَكۡمَلۡتُ لَكُمۡ دِينَكُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَيۡكُمۡ نِعۡمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِينٗا﴾[المائدة: ۳].
«امروز دین شما را برایتان تکمیل کرم و نعمت خویش را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برگزیده بر شما پسندیدم».
بعد از تکمیل دین، بینیاز از آن خواهیم بود که از طریق خواب و الهام چیزهایی به آن بیفزاییم، در این باره اگر چنین راهی را بگشایم حتماً کسانی خواهند آمد و به ما خواهند گفت که بر پنج نماز، بنمازی دیگر افزوده شده است و افراد بخیل و کودن گمان خواهند کرد که رسول خداصتکالیف بدنی و مالی را از عهدهی آنان ساقط کرده است، این چنین انسانهای افراطی و تندرو، چیزهایی بر دین خواهند افزود و انسانهای تنبل و سست از تکالیف دین خواهند کاست، تا جایی که نشانههای دین و شعبههای ایمان محو و نابود شوند.
برخی از آنان به این حدیث صحیح رسول خداصاستدلال میکنند که میفرماید:
«وَمَنْ رَآنِى فِى الْمَنَامِ فَقَدْ رَآنِى، فَإِنَّ الشَّيْطَانَ لاَ يَتَمَثَّلُ بي».
«هرکس مرا در خواب بیند بیشک خودم را دیده است، چون شیطان نمیتواند خودش را به شکل من درآورد» [۶۱].
اما میتواند با قیافهها و شکلهای دیگر ظاهر شود و خود را به جای رسول خداصمعرفی کند و حتی میتواند ادعا کند که خداست. این وضعیت برای یکی از علماء رخ داده است. شیطان در برابر او چنان ظاهر شده که انگار نوری است و خطاب به آن عالم گفت: من پروردگارت هستم و من حرام را برایت حلال کردم. آن عالم در پاسخ گفت: بتو مرگ ای ملعون! و از شر او به خدا پناه برد.
شیطان به او گفت: چگونه مرا شناختی؟ گفت: خداوند با این چشمان قابل رؤیت نیست، این بینایی توانِ درک الله را ندارد و او میتواند دیدهها و بیناییها را درک کند، در صورتی که من تو را با دیده خویش دریافتم. تو حرام را برایم حلال کردی، چون خداوند آنچه را که بر محمد حرام کرده است هیچ وقت آن را بر من حلال نمیکند. شیطان به او گفت: تو با علم خودت از دست من نجات یافتی. با این روش من پیش از تو هفتاد عابد را فریفتهام.
این کار را وقتی که در بیداری انجام میدهد، در خواب بیشتر میتواند انسان را بفریبد؟ این امر مستلزم آن است که انسان بیننده نسبت به شخصیت و صفات رسول خداصآگاه باشد و ویژگیهای اخلاقی و جسمی او را بررسی کند. از ابین رو علماء میتوانند او را بشناسند و تشخیص دهند، چون آنان صفات و ویژگیهای اخلاقی پیامبر را فرا گرفتهاند و میدانند، اما نمیتوان آن را امری مسلم تلقی کرد، چون کسانی که او را قبل از وفات مشاهده نکرده اند، تشخیص برای آنان آسان نخواهد بود، اما کسانی که او را قبل از وفات دیده اند در خواب دیدن آن حضرت برای آنان ساده است: کسی که بخواند و بشنود، همانند کسی نیست که ببیند و مشاهده کند.
یادم است که فردی روستایی نزدم آمد و تعریف کرد که رسول خداصرا در خواب دیده است و او را به چیزهایی امر کرده است. به او گفتم: کسی که در خواب دیدهای چه شکلی بود؟ شروع کرد به تعریف شخصیتی که ما او را نمیشناسیم و غیر از آن شخصیتی بود که ما خوانده و شنیده بودیم. از جمله صفاتی که برایش ذکر کرد این بود که رنگ او سیاه است و لباس سیاه میپوشد. با لحنی تحقیرآمیز به او گفتم تو حتماً فلانی را دیدهای و نام یکی از رهبران آفریقا را برایش ذکر کردم.
زید بن ایوب میگوید: اگر کسی نزد محمد بن سیرین میآمد و مدعی میشد که رسول خداصرا در خواب دیده است، به او میگفت: کسی که در خواب دیدهای چه شکلی بود؟ اگر صفتی ذکر میکرد که این سیرین آن را نمیشناخت، به او میگفت: تو رسول خداصرا ندیدهای. حافظ ابن حجر میگوید: سند این روایت صحیح است و برای تأیید آن روایت صحیحی از عاصم بن قلیب آورده است. قلیب میگوید: پدرم برایم حدیث بیان کرده و گفت: به ابن عباسبگفتم که رسول خداصرا در خواب دیدم. گفت: فرمود آنچه دیدی برایم تعریف کن. میگوید: شمایل حسن بن علی را برایش تعریف کردم و او را به آن کسی که دیده بودم تشبیه کردم گفت: درست است رسول خداصرا دیدهای [۶۲].
باز ابن حجر در [فتح الباری: ج ۱۲، ص: ۳-۴] بیان میکند که عادت بر این است که اگر فردی بیسواد مدعی شد که رسول خداصرا در خواب دیده است بایست سؤال کرد. اگر با صفاتی که در روایات آمده است موافق بود قبول است و اگر موافق نبود از او پذیرفته نمیشود.
در وصف پیامبرصچنین آمده است:
«وكان أبيض كأنما صيغ من فضة رجل الشعر».
«پیامبر اکرمصسفید بود، گویی از نقره ساخته شده و دارای موهای صاف بود».
حضرت انسسمیگوید:
«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ جأَزْهَرَ اللَّوْنِ كَأَنَّ عَرَقَهُ اللُّؤْلُؤُ» [۶۳].
«پیامبر اکرمصدارای رنگ روشن بود، عرق آن حضرت انگار مروارید بود».
حضرت ابوهریرهسمیگوید: چیزی زیباتر از رسول خداصندیدهام. انگار خورشید بر گرد چهرهاش در حال حرکت است [۶۴].
از این دسته خرافات، اوراق و نوشتههایی است که در دست دانشآموزان و دانشجویان مسلمان هر سال قبل از برگزاری امتحانات میبینیم. نویسنده یا ناشر آن گمان میکند که طی آن وصیت رسول خداصبرای امت بیان شده که اکنون از طریق شیخ احمد، خادم حرم، به آنان میرسد. او مدعی است که رسول خداصدر خواب نزد او آمده است و او را به نوشتن این وصیتنامه سفارش کرده است و هرکسی آن را و باور کند و تعدادی از آن را یک بار بنویسد یا چاپ کند، مال و سرمایهاش زیاد و در امتحانات نیز قبول شده و در کارهایش موفق میشود، اگر بیمار باشد شفا مییابد، اگر کسی آن را تأیید نکند و مضمون آن را باور نکند، در امتحانات مردود میشود، فرزندانش میمیرند و به بلاهای دیگری گرفتار میشود. اینان با پخش این دروغها و خرافات، دانشجویان را از مطالعه و درسخواندن دور و پریشان میکنند. از این رو، به رونویسی تعداد بیشتری از اوراقی که باور کرده اند که موفقیت فقط از سوی آن به سراغشان میآید، میپردازند. اگر بعد از تلاش بسیار در امتحان مردود شوند در دین شک میکنند و دینداران را خوار میشمارند، در صورتی که دینداران از این بدعتها و خرافهها بیزار هستند.
کوتاه سخن آنکه توصیهی ما به کسی که کارش مشکل شد و برای رسیدن به خیر، راه یافته نشد، این است که در دعا و زاری و تضرع بکوشد و فقر و ناتوانی و بیچارگی خویش را در پیشگاه پروردگار اظهار کند و عبادت فروتنانهی خویش را به پروردگارش عرضه کند و امیدوار باشد که پروردگار او را به بهترین و هدایتیافتهترین راه، رهنمون خواهد شد.
از شیخ الإسلام ابن تیمیه/نقل میکنند که هرگاه حکم مسئلهای بر او پوشیده میماند و درست و نادرست آن برایش مشخص نمیشد، به پروردگار پناه میبرد و او را التماس و زاری میکرد. گاهی به بعضی از مساجد قدیمی در بیابان پناه میبرد و خود را به زمین میانداخت و پیشانی بر خاک میسایید و زبونی و فروتنی و خاکساری خویش را به پیشگاه پروردگار یکتا عرضه میکرد و میگفت:
«يا معلم إبراهيم علمني، يا مفهم سليمان فهمني».
«ای معلم ابراهیم به من تعلیم ده. ای فهمانندهی سلیمان به من بفهمان».
همینطور ادامه میداد تا خداوند مشکل او را حل میکرد و دری در برابرش میگشود، چرا که خداوند بسیار گشایشگر مشکلها و بس داناست. میگفت: گاهی ذهنم در برابر مسئلهای یا چیزی یا حالتی که بر من مشکل بود، قفل میشد و حالت ایستایی پیدا میکرد، پس هزار بار یا بیشتر و کمتر از خداوند طلب مغفرت میکردم تا زمانی که خداوند به من شرح صدر میداد و ابهام آنچه که بر من پیش آمده بود، رفع میشد.
رسول خداصمیفرماید:
«أعجز الناس من عجز عن الدعاء وأبخل الناس من بخل بالسلام» [۶۵].
«ناتوانترین انسان کسی است که از دعا ناتوان شود و بخیلترین انسان کسی است که از سلامدادن دریغ کند».
نیز رسول خداصفرموده است:
«مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَسْتَجِيبَ اللَّهُ تَعَالَى لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَالْكُرَبِ فَلْيُكْثِرِ الدُّعَاءَ فِى الرَّخَاءِ» [۶۶].
«هرکسی دوست دارد که خداوند به هنگام سختیها و مصیبتها دعایش را اجابت کند، باید به هنگام خوشی به کثرت دعا کند».
[۵۸] مجمع الزوائد: ج ۱، ص ۱۸۲. رجال سندش صحیح است. [۵۹] ابن تیمیه، مجموع الفتاوی: ج ۱۰، ص ۴۰۷. [۶۰] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۴۰۴. [۶۱] رک: بخاری: شماره (۱۹۹۴). [۶۲] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۴۰۰، سندش جید است. [۶۳] مسلم: ۱۳۳۰. [۶۴] روایت ابن حبان، شماره (۶۳۰۹) محقق کتاب میگوید: بنا بر شرط مسلم صحیح است. [۶۵] آلبانی، سلسلة الأحادیث الصحیحة: ۶۰۱. [۶۶] همان، شماره (۵۹۳).