دعای استخاره
«عَنْ جَابِرٍ سقَالَ: كَانَ النَّبِىُّ جيُعَلِّمُنَا الاِسْتِخَارَةَ فِيْ الأُمُورِ كُلِّهَا كَالسُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ يَقُولُ: «إِذَا هَمَّ بِالأَمْرِ فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ يَقُولُ: اللَّهُمَّ إِنِّى أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ وَأَسْأَلُكَ مِنْ فَضْلِكَ الْعَظِيمِ، فَإِنَّكَ تَقْدِرُ وَلاَ أَقْدِرُ وَتَعْلَمُ وَلاَ أَعْلَمُ وَأَنْتَ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ، اللَّهُمَّ إِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَيْرٌ لِى فِى دِينِى وَمَعَاشِى وَعَاقِبَةِ أَمْرِى - أَوْ قَالَ فِى عَاجِلِ أَمْرِى وَآجِلِهِ - فَاقْدُرْهُ لِى وَإِنْ كُنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّ لِى فِى دِينِى وَمَعَاشِى وَعَاقِبَةِ أَمْرِى - أَوْ قَالَ فِى عَاجِلِ أَمْرِى وَآجِلِهِ - فَاصْرِفْهُ عَنِّى وَاصْرِفْنِى عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِى الْخَيْرَ حَيْثُ كَانَ، ثُمَّ أَرْضِنِى بِهِ وَيُسَمِّى حَاجَتَهُ» [۳۶].
«حضرت جابرسمیگوید: رسول خداصاستخاره را در تمام امور همانند سورهای از قرآن به ما آموزش میداد و میفرمود: هرگاه کسی از شما تصمیم به انجام کاری گرفت، بایست دو رکعت نماز نفل (سنت) بگزارد، سپس چنین دعا کند: بار الها! من با علم تو از تو خیر طلب میکنم، و با قدرت تو از تو طلب قدرت میکنم و از لطف بزرگ تو مسئلت میکنم، چون تو توانایی و من ناتوانم و تو میدانی و من نمیدانم و تو دانندهی غیبها هستی. بار الها! اگر تو میدانی که این امر سبب خیر دین و دینا و عاقبت امرم میشود [یا بگوید: سبب خیر زود هنگام یا مایهی خیر در آینده میشود] پس آن را برایم مقدر و میسر گردان. اگر میدانی که این امر سبب ضرر و زیان در دین و زندگی و عاقبت امرم میشود [یا بگوید: اگر سبب شر در امورم در حال حاضر یا در آینده میشود] پس لطف بفرما و آن را از من دور ساز و من را از آن دور کن و خیر را هر طور که باشد، برایم میسر گردان، سپس مرا به آن خشنود گران. و [آنگاه] نیاز خویش را بیان کند».
استخاره از باب استفعال است، به معنی خواستار خیر شدن، یا از «الخِیرَةُ»گرفته شده و اسم مصدر است، مثل جمله «خار الله له أو استخار الله»یعنی از خداوند خیر خواستار شد. «خار الله له»، یعنی خداوند به او آنچه را که برایش مایهی خیر بود عطا کرد، (منظور خواستارشدن است). بحث استخاره در حدیث سعد بن ابی وقاصسنیز آمده است و آن را به صورت مرفوع روایت کرده است و میگوید: «من سَعَادَةِ [۳۷]ابْنِ آدَمَ اسْتِخَارَتُهُ اللَّهَ» [۳۸]. «از سعادت آدمیزاد این است که از خداوند برای خود خیر طلب کند».
منظور از «فی الأمور کلها= در تمام امور» چیست؟ ابن أبی جمره میگوید: این عبارت عام است و منظور از آن خاص میباشد، چرا که در انجام واجب و مستحب استخاره نمیشود و در ترکِ حرام و مکروه استخاره لازم نیست، پس مسئله منحصر به مباح میشود.
اگر دو مستحب با هم تعارض پیدا کردند که کدام یک را شروع کند و تنها به آن اکتفاء کند، در این حالت استخاره شامل آن مستحبی میشود که اختیاری باشد و زمانش نیز وسیع و گسترده باشد.
علامه شوکانی/میگوید: این سخن حضرت جابرسکه میگوید: «فی الأمور کلها»بر «عموم» دلالت میکند، چرا که انسان مسلمان امری را به خاطر کوچکبودن و کماهمیتبودنش، کم ارزش حساب نمیکند و استخارهکردن در بارهی آن را رها نمیکند، چه بسا امری کم ارزش است و به چشم نمیآید، اما ممکن است در انجام آن زیانهای بزرگی نهفته است.
چون پیامبر اکرمصفرموده است: «لِيَسْأَلْ أَحَدُكُمْ رَبَّهُ حَتَّى يَسْأَلَ شِسْعَ نَعْلِهِ»حتی بند کفشتان را از پروردگارتان مسئلت کنید، حضرت جابرسنقل میکند: «كَالسُّورَةِ مِنَ الْقُرْآنِ»پیامبر همانند سورهای از قرآن، استخاره را به ما آموزش میداد. طیبی میگوید: در این جمله اشاره است که به دعا و نماز توجه کامل و تمام شود. ابن أبی جمره میگوید: منظور از تشبیه استخاره به قرآن این است که حروف و ترتیب کلمات آن مراعات شود و نیز افزودن به آن و کاستن از آن ممنوع است و در محافظت آن بایستی توجه شود.
احتمال دارد تشبیه آن به قرآن، بدین خاطر باشد که هر دوی آنها از طریق وحی به دست آمده اند. «إذا هَمَّ» این جمله اشاره به این نکته دارد که نخستین چیزی که به قلب انسان وارد میشود، لازم است در بارهاش استخاره شود، چرا که به برکت نماز و دعا، جنبهی خیر آن برایش نمایان میشود، برخلاف مسئلهای که نزد او قوت گرفته و عزم او هم در بارهی آن جزم شده است، زیرا دوستی و علاقهی او به آن کار بیشتر میشود و ممکن است به خاطر میل و علاقهی قلبی به آن، جنبهی خیریت در آن مخفی مانده باشد.
احتمال دارد که منظور از «همّ» عزیمت باشد، زیرا آنچه در دل میگذرد (خاطر) پایدار نمیماند، تنها چیزی ثابت و پایدار میماند که عزم بر انجامش جزم شده باشد، اگر چنین نبود، در ایجاد هر خاطری [بیارزش] استخاره خواهد کرد و بدینگونه وقت خویش را تلف خواهد کرد، چنان که در حدیث عبدالله بن مسعودسآمده است: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَمْرًا فَلْيَقُلِ»«هرگاه یکی از شما تصمیم انجام کاری را گرفت باید بگوید».
«فَلْيَرْكَعْ رَكْعَتَيْنِ»این جملهی مطلق، حدیث ابوایوب را مقید میکند، در حدیث ابوایوب آمده: «وَصَلِّ مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكَ»«هراندازه خدا برایت میسر کرده است نماز بگزار»اگر از دو رکعت بیشتر خواند، جایز است. در ضمن دو رکعت دو رکعت بگزارد و بعد از دو رکعت سلام دهد. ابن ابی جمره میگوید: حکمت تقدیم نماز بر دعا این است که فلسفهی استخاره، بدستآوردن خیر دنیا و آخرت است و این امر، مستلزم توسل به درگاه پروردگار است و در این خصوص چیزی مفیدتر و کامرواتر از نماز نیست. افزون بر آن، خود نماز بهترین جایگاه دعاست، بخصوص سجده و تشهد، دو جایگاه بسیار پسندیده برای قبولیت دعا هستند.
[۳۶] صحیح بخاری: به نقل از: ابن حجر، فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۸۷، شماره ۶۳۸۲. [۳۷] صحیح بخاری به نقل از: ابن حجر، فتح الباری: ج ۱۱، ص ۱۸۷، شماره ۶۳۸۲. [۳۸] امام احمد: سندش حسن است.