استخاره در پرتو رهنمودهای پیامبر

الهام و القا در قلب

الهام و القا در قلب

دمیدن در درون از دیگر موارد دریافت است، مگر نه آن است که به گفته‌ی قرآن خداوند در مورد موسی به مادر او وحی کرد! گفته شده که: آنچه به مادر موسی رسید نوعی الهام بود، الهام نیز از گونه‌های وحی به شمار می‌رود، رسول خداصمی‌فرماید:

«إن روح القدس نفث في روعي أن نفساً لن تموت حتى تستوفي رزقها وأجلها» [۵۵].

«بی‌شک روح القدس [جبرئیل] در قلبم الهام کرده است که هیچ جانداری نخواهد مرد تا زمانی که روزی‌اش به او به کمال و تمام نرسد و تا زمانی که اجلش فرا نرسیده باشد».

حافظ ابن حجر/از حلیمی نقل می‌کند که گاهی فرشته در قلب برخی انسان‌های صالح الهام می‌کند و بدینگونه او را در به دست‌آوردن پیروزی بر دشمن امیدوار می‌کند، در انجام کاری امیدوار و از نزدیک‌شدن به چیزی بیمناک می‌کند و بدین وسیله وسوسه‌ی شیطان با حضور فرشته از او دور می‌شود و این نصیحت نمی‌تواند با علم احکام وعد و وعید ربطی داشته باشد، چرا که این از ویژگی‌های نبوت است [۵۶]. باز در فتح الباری از ابومظفر سمعانی نقل شده که الهام همان است که قلب را برای به دست‌آوردن علمی تحریک کرده که انسان را بدون استدلال به عمل وا دارد. رأی جمهور این است که عمل به آن تنها زمانی جایز است که هیچ دلیلی نباشد و آن مورد هم از موارد مباح باشد.

امام شاطبی/در الموافقات می‌گوید: تمام چیزهایی که رسول خداصاز آن با خواب یا کشف و الهام یا القا در قلب خبر داده است، مثل این است که فرشته از سوی خداوند به او القا کرده است. به نسبت امت بدیهی است که هیچکدام از آنان معصوم نیست و اشتباه و خطا و نسیان در حق آنان جایز است. نیز احتمال دارد که خواب یک فرد، خیال و وهم و کشف او فاقد پشتوانه‌ای از واقعیت باشد، حتی اگر درست‌بودن آن آشکار شود، بازهم احتمال اشتباه و توهم باقی است و هرکس که وضعیتش چنین باشد نمی‌تواند به آن حکم قطعی بدهد [۵۷].

حکایتی دیگر از پیرزنی است که گمان می‌کند صاحب فلان ضریح یا صاحب فلان گنبد و... دو سال در خوابش ظاهر می‌شود و از او می‌خواهد که جشن مولود یا همایش بزرگداشت برایش برگزار کند، [می‌توانی بگویی که مراسم رقص و آوازخوانی] می‌دانیم که برگزاری جشن مولود خوانی، بدعتی ناپسند است و به شکلی که اکنون برگزار می‌شود در بسیاری از آن مراسم، زشت‌ترین منکرات را مرتکب می‌شوند و بزرگترین معصیت‌ها در آن انجام می‌گیرد. آیا جز شیطان کسی دیگر به منکر و بدعت دستور می‌دهد، گرچه در شکل و لباس وحی باشد؟!.

برخی از پیروان طرق صوفیه بر این باورند که آنچه از رقص و آوازخوانی و شطحات و... انجام می‌دهند، ذکر خداوند است و برای این کارِ باطل‌شان به پاره‌ای از احادیث مجعول یا دروغین استناد می‌کنند، یا برخی از آیات قرآن را به نادرست توجیه و تفسیر می‌کنند، و از آن برداشتی غلط می‌کنند، مثلاً استدلال می‌کنند که جوانان کهف کارهایی مانند کارهای آنان انجام می‌داده اند و مانند آنان می‌رقصیده اند و خداوند از آنان خبر داده و این کارشان را ستوده است.

﴿وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤[الکهف: ۱۴].

«ما به دل‌هایشان قدرت و شهامت دادیم، آنگاه به پا خاستند و (برای تجدید میعاد با آفریدگار خود، در میان مردم فریاد برآوردند و) گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمین است، ما هرگز غیر از او معبودی را نمی‌پرستم. (اگر چنین بگوییم و کسی را جز او، معبود بدانیم) در این صورت سخن گزاف و دور از حق گفته‌ایم».

به گمان این گروه، اصحاب کهف مانند اینان برخاستند، خود را راست و کج کردند، رقصیدند، فریاد زدند، عربده کشیدند و بر کف پایشان چرخیدند و پای‌کوبی کردند. در آیات فوق، هرگز چنین چیزی که آنان ادعا می‌کنند، نیست و هیچ مفسری هم آنطور که آنان می‌پندارند، آیات را تفسیر نکرده است، بلکه آنان آیات خدا را تحریف می‌کنند و بر خدا دروغ برمی‌بندند.

[۵۵] حاکم، ابن حبان، ابونعیم در الحلیة و ابن ماجه. سندش صحیح است. [۵۶] فتح الباری: ج ۱۲، ص ۳۸۳. [۵۷] شاطبی، الـموافقات: ج ۴، ص ۴۵.