استخاره در پرتو رهنمودهای پیامبر

پیوند استخاره با یکتاپرستی

پیوند استخاره با یکتاپرستی

در استخاره بزرگترین مفاهیم و والاترین معانی توحید نهفته است.

پیامبر خداصبه ما آموخته است که هیچگاه بدون پناه‌بردن به خدا، تصمیم به انجام کاری نگیریم و قبل از هر کاری بایستی با جدیت دعا کنیم، به امید آنکه خداوند به علم خویش ما را به بهترین امور و درست‌ترین کارها رهنمون شود و بدی را با قدرت خویش از ما دور سازد و ما را از لغزش‌ها برهاند.

به ما آموخته است که چگونه، همچون بنده‌ای کرنش‌گر و فروتن به خدای جلیل پناه بریم که آغاز این پناه‌بردن بایستی با نماز باشد، در نماز دروازه‌ی پادشاه و مالک الملک را بایستی پی در پی بزنیم تا باز شود و اجازه‌ی ورود داده شود.

عبدالله بن مسعودسمی‌گوید:

«إِنَّكَ مَا كُنْتَ فِي صَلاةٍ فَإِنَّكَ تَقْرَعُ بَابَ الْمَلِكِ وَمَنْ يُكْثِرُ قَرْعَ بَابِ الْمَلِكِ يُوشِكُ أَنْ يُفْتَحَ لَهُ» [۹].

«تا زمانی که در نماز هستی انگار بر دروازه‌ی پادشاه حلقه می‌زنی و هرکس که بیشتر حلقه بر در بزند، امید است که در، به روی او گشوده شود».

آنگاه به بنده اجازه‌ی سخن‌گفتن داده می‌شود، او نیز خویشتن را خاضعانه به آستانه‌ی او خواهد انداخت، در همان حال بایستی خود را از کلیه‌ی توانمندی‌هایش برهاند و به حول و قوه‌ی الهی پناه برد.

زبان حالش چنین گوید:

«يا مالك الـملك، يا عالم الغيب، يا من عودتني الكرم، وأعطيتني، واخترت لي قبل أن أسألك، لا تخذلني، وأنا أسألك، اللهم اختر لي فإني لا أحسن الاختيار، ودبر لي، فإني لا أحسن التدبير، وأهدني بعلمك إلى خيري الدنيا والآخرة يا علام الغيوب».

«ای مالک هستی، ای داننده‌ی غیب، ای کسی که مرا به کرم و بخشش خود مأنوس کردی، و هر آنچه را که از تو خواستم به من عطا کردی، و پیش از آنکه از تو طلب کنم، برایم خیر انتخاب کردی، اکنون مرا رها مکن و تنهایم مگذار، من فقط از تو می‌خواهم، بار الها! خیر را برای من برگزین، زیرا که انتخاب من خوب نیست و برای من تدبیر کن و برایم چاره‌ای ساز، چون من توان حسن تدبیر را ندارم، ای داننده‌ی غیب‌ها، با علم خود به خیر دنیا و آخرت راهنمای‌ام کن».

شاعری شیرین‌سخن سروده است:

ألا في الصلاة الخير أجمع
لأنّ بها الرقاب لله تخضع
وأول فضل في شريعة ديننا
وآخر ما يبقي إذ الدين يرفع
فمن قام للتكبير لاقته رحمة
وكان كعبدٍ بابَ مولاه يقرع
وكان لربّ العرش حين صلاته
نجياً فيا طوبى له حين يخشع

«هان! در نماز خیر کاملی نهفته است، زیرا در آن گردن‌ها در برابر خدا فروتن می‌شوند، در شریعت ما نخستین فضیلت در نماز است و وقتی که دین از میان مردم برداشته شود، نماز واپسین چیزی است که می‌ماند، و هرکس که برای تکبیر برمی‌خیزد، رحمت‌های الهی به استقبالش خواهد آمد و چنین کسی به بنده‌ای می‌ماند که دروازه‌ی مولایش را مرتب می‌زند، و هنگام نمازش با صاحب عرش به گفت و گو می‌نشیند و خوشا به حال او وقتی که در برابر خدا خاشع و فروتن می‌شود».

در ضمنِ استخاره و انس‌گرفتن با آن، بنده یقین خواهد کرد که پروردگاری دارد که هرگاه از او بخواهد، به او عطا می‌کند، چون ذاتی است که هرکس او را فرا خواند، پاسخش می‌دهد و هرکس از او طلب یاری کند، کمکش می‌کند و هرکس بدو پناه برد، پناهش می‌دهد.

هیچ چیز در زمین و آسمان از پروردگار تو نهان نمی‌ماند، چه ذره‌ای باشد و چه کوچک‌تر و یا بزرگ‌تر از آن، همه‌ی این‌ها در کتاب واضح و روشنی در نزد پروردگارتان به نام لوح محفوظ ثبت و ضبط می‌شود.

خداوند از زبان لقمان که فرزندش را موعظه می‌کند، می‌فرماید:

﴿يَٰبُنَيَّ إِنَّهَآ إِن تَكُ مِثۡقَالَ حَبَّةٖ مِّنۡ خَرۡدَلٖ فَتَكُن فِي صَخۡرَةٍ أَوۡ فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ أَوۡ فِي ٱلۡأَرۡضِ يَأۡتِ بِهَا ٱللَّهُۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٞ ١٦[لقمان: ۱۶].

«پسر عزیزم! اگر به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی (عمل نیک یا بد انجام گرفته) باشد و در دل سنگی، یا در آسمان‌ها و یا اینکه در میان زمین باشد، خدا آن را حاضر می‌آورد (و به حساب و کتاب آن رسیدگی خواهد کرد) چرا که خداوند بس دقیقِ و آگاه است».

استخاره‌کننده می‌داند که خداوند دارای علم و قدرتی است که بر تمام اشیاء چیره است و هیچ چیزی آن را مغلوب نخواهد کرد.

خداوند می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلۡقَاهِرُ فَوۡقَ عِبَادِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡحَكِيمُ ٱلۡخَبِيرُ ١٨[الأنعام: ۱۸].

«او بر سر بندگان خود مسلط است و او حکیم است (و کارهایش را از روی حکمت انجام می‌دهد و از احوال و اوضاع) بس‌آگاه است».

لذا بنده بر خدا توکل می‌کند و خود را بدون توجه و اعتماد به کسی دیگر، به او می‌سپارد.

خداوند می‌فرماید:

﴿فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ[آل‌عمران: ۱۵۹].

«و هنگامی که تصمیم به انجام کاری گرفتی (پس از شور و تبادل آراء، قاطعانه دست به کار شو) و بر خدا توکل کن».

﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ[الطلاق: ۳] [۱۰].

«هرکس بر خدا توکل کند (و کار خود را بدو واگذارد) خداوند او را بسنده است».

شاعر می‌گوید:

توكل على الرحمن في كل حاجة
أردت فإن الله يقضي ويقدر
إذا ما يُرد ذو العرش أمراً بعينه
ج
يصبه، وما للعبد ما يتخير
وقد يهلك الإنسان من وجه حذره
وينجو بحمد الله من حيث يحذر

«بر خدای رحمان برای برآوردن هر نیازی که اراده کردی توکل کن، زیرا قضاء و قدر به دست اوست، خداوند هرگاه انجام امر معینی را اراده کند آن را انجام خواهد داد، ولی بدون اذن و ارادۀ خداوند بنده نمی‌تواند برای خود چیزی را انتخاب کند، گاهی انسان از ناحیه‌ای بیم دارد و ممکن است هلاک شود، اما به لطف الهی از آن ناحیه‌ای که هراس دارد نجات می‌یابد».

دیگری می‌گوید:

العبد ذو ضجر والرب ذو قدرٍ
والدهر ذو دولٍ والرزق مقسوم
والخير أجمع فيما اختار خالقنا
وفي اختيار سواه اللوم والشوم

«بنده دارای غم و اندوه و آه و ناله است و خدا صاحب تقدیر است، و زمانه هم در حال گذر است و روزی نیز تقسیم شده است، و خیر و برکت کامل همان است که آفریدگار ما برای ما انتخاب کرده است، و در انتخاب دیگران، سرزنش و کیفر است».

خداوند می‌فرماید: ﴿وَرَبُّكَ يَخۡلُقُ مَا يَشَآءُ وَيَخۡتَارُۗ مَا كَانَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُۚ سُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَتَعَٰلَىٰ عَمَّا يُشۡرِكُونَ ٦٨[القصص: ۶۸].

«پروردگار تو هرچه را بخواهد می‌آفریند، و هرکس را بخواهد برمی‌گزیند، و مردمان (پس از صدور فرمان خدا در باره‌ی چیزی و کسی) حق انتخاب و اختیار ندارند، خداوند بسی منزه‌تر و بالاتر از آن است که چیزی را انباز او کنند».

خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا كَانَ لِمُؤۡمِنٖ وَلَا مُؤۡمِنَةٍ إِذَا قَضَى ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥٓ أَمۡرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ ٱلۡخِيَرَةُ مِنۡ أَمۡرِهِمۡ[الأحزاب: ۳۶].

«هیچ مرد و زن مؤمنی، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند (و آن را مقرر کرده باشند) اختیاری از خود در آن ندارند».

رسول اکرمصکه سرور موحدان است، هرگاه برایش مشکلی پیش می‌آمد، بی‌درنگ به نماز روی می‌آورد و هرگاه در دعا اوج می‌گرفت چنین می‌فرمود:

«اللَّهُمَّ رَحْمَتَكَ أَرْجُو فَلاَ تَكِلْنِى إِلَى نَفْسِى طَرْفَةَ عَيْنٍ وَأَصْلِحْ لِى شَأْنِى كُلَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ» [۱۱].

«بار الها! به رحمت تو امیدوارم، لذا لحظه‌ای مرا به خودم وا مگذار و تمام حالات و امورم را برایم خوب و نیک گردان، چون هیچ معبودی [به حق] جز تو نیست».

و هنگام مصیبت می‌فرمود:

«لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ الْعَظِيمُ الْحَلِيمُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ الأَرْضِ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» [۱۲].

«هیچ معبودی به حق جز خدای بزرگ و بردبار نیست، هیچ معبودی به حق جز خدا وجود ندارد، او پروردگار آسمان ها و زمین و آفریننده‌ی عرش بزرگ است».

[۹] به روایت طبرانی، فی الکبیر ورجاله رجال الصحیح، مجمع الزوائد: ج ۲، ص ۲۵۸. [۱۰] این آیه در اصل متن نبود و به خاطر تناسبش با موضوع از سوی مترجم به آن افزوده شده است. [۱۱] به روایت ابوداود و ابن حبان به شماره‌ی ۹۷۰، احمد، ج ۵، ص ۴۲، نسائی، حافظ ابن حجر در أمانی الأذکار: ج ۴، ص ۸، آن را حسن ذکر کرده است، هیثمی در مجمع الزوائد: ج ۱۰، صد ۱۳۷). [۱۲] به روایت بخاری، فتح الباری به شماره‌ی ۶۳۴۵، و مسلم به شماره‌ی ۲۷۳۰.