استخاره، بستری برکتخیز
یکی از الطاف پروردگار بر بندگان این است که استخاره را از زبان پیامبرش برای آنان مشروع و آن را جایگزین عمل جاهلانهی مشرکان کرده است.
همچنین استخاره جایگزین عملی است که برخی از مسلمانان در جاهلیت کنونی مرتکب میشوند، چنین نقل شده است که هرگاه مشرکان تصمیم به مسافرت مهمی میگرفتند، یا ارادهی سفرِ تجاری یا قصد ازدواج میکردند، با تیرکها (ازلام) که از سنگ یا اوراق ساخته شده بود، بخت آزمایی و طالعبینی میکردند و از آنها طلب خیر میکردند. مشرکان باور داشتند که آنها توانِ انتخاب خیر و شر را دارند، لذا خیر به اعتقاد آنان همان بود که آنها انتخاب میکردند . در حدیث هجرت از قول سراقه بن مالک، زمانی که در تعقیب رسول خداصو ابوبکرسبود، آمده است که گفت: باتیرکها بخت آزمایی و طالعبینی کردم که آیا میتوانم به آنان آسیبی برسانم یا نه، همان تیری بیرون آمد که برایم ناگوار بود، یعنی همان تیری بیرون آمد که نمیتوانم به آنان ضرر و زیانی برسانم، چون سراقه قصد داشت آنان را دستگیر کند و جایزهی ویژهی قریش را در ازای تحویل آنان، دریافت کند.
این رخداد، پیش از مسلمانشدن او بوده است.
به تیرکهایی که با آنها بخت آزمایی و طالعبینی میکردند، در عربی «ازلام» گفته میشود، ابن جریر طبری میگوید: مردم در دوران جاهلیت برای تشخیص خیر و شر و شناخت نحسبودن یا نیکبودن کاری که قرار بود، انجام دهند، به سراغ سه تیرک میرفتند که روی یکی از آنها نوشته شده بود: «انجام بده» و روی دومی نوشته شده بود: «انجام مده» و بر سومی نوشته شده بود: «غُفُل» به چیزی گفته میشود که هیچگونه اثر و نشانی نداشته باشد، همچنین به کسی گفته میشود که در انجام امور هیچ تجربهای نداشته باشد، به تعبیر دیگر «کودن».
وقتی که خورشید اسلام بر دنیا تابیدن گرفت، مردم را از انجام کارهای جاهلانه منع کرد و حرمت بخت آزمایی و طالعبینی با تیرها و... را در ردیف میگساری و قماربازی و بتپرستی قرار داد.
خداوند در قرآن میفرماید:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلۡخَمۡرُ وَٱلۡمَيۡسِرُ وَٱلۡأَنصَابُ وَٱلۡأَزۡلَٰمُ رِجۡسٞ مِّنۡ عَمَلِ ٱلشَّيۡطَٰنِ فَٱجۡتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمۡ تُفۡلِحُونَ ٩٠﴾[المائدة: ۹۰].
«ای مؤمنان! میخوارگی و قماربازی و بتان (سنگی و غیره که در کنار آنها قربانی میکنید) و تیرها (و سنگها و اوراقی که برای بخت آزمائی و غیبگویی به کار میبرید، همه و همه از لحاظ معنوی) پلیدند (و ناشی از تزیین و تلقینِ) عمل شیطان هستند، پس از این کارهای پلید دوری کنید تا رستگار شوید».
روش اسلام در تحریم چیزی یا بازداشتن از انجام امری، بدین شکل است که هرگاه چیزی را حرام اعلام کند، حتماً جایگزین شفابخش و قانعکنندهای برای آن قرار میدهد، با این تفاوت که در عمل مشروع خیر و برکت بزرگی نهفته است و در عمل غیر مشروع و بدعتآمیز که انسان مرتکب آن میشود جز ضرر و زیان چیز دیگری وجود ندارد.
بنابراین، پیامبر خداصهمانطور که سخت علاقمند بود به یارانش سورههای قرآن را آموزش دهد، رغبت داشت که آنان استخاره را هم فرا گیرند و آن را در زندگی روزمرهی خویش مورد استفاده قرار دهند، چون استخاره نزد پیامبرصاز اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار بود و نیاز مسلمانان بدان، اهمیت آن را دوچندان میکرد.
حضرت جابر بن عبداللهسمیگوید: پیامبر خداصدر تمام امور و کارهای روزمره استخاره را همانند سورهای از قرآن به ما آموزش میداد، در روایتی دیگر آمده است، همانطور که سورهای از قرآن را به ما آموزش میداد، استخاره را نیز به ما آموزش میداد.
واقعاً جای بسی تأسف است که مسلمان قرن پانزدهم هجری قمری آن هم در عصر علم و دانش و روشنگری، دوران رشد و ترقی عقلانی بشر، از این نور درخشنده که رسول خداصبرای آنان به ارمغان آورده است، روی برتابند و بدان توجه و اعتنایی نکنند، عقل و خورد خویش را در راه بیهوده بکار گیرند و با رفتن نزد کاهنان و فالگیران و طالعبینان و جادوگران و... خود را به بدبختی و هلاکت بیندازند، از جن و مردگان استعانت و کمک بجویند و در صدد کشف و شناخت امری برآیند که خداوند آن را حتی از پیامبرش نهان داشته است، چون دانستن غیب، صفتی از صفات خدای «علام الغیوب» است.
در این خصوص خداوند به پیامبر امر کرده است که در حضور مردم چنین اعلان کند:
﴿قُل لَّآ أَمۡلِكُ لِنَفۡسِي نَفۡعٗا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَآءَ ٱللَّهُۚ وَلَوۡ كُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ لَٱسۡتَكۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَيۡرِ وَمَا مَسَّنِيَ ٱلسُّوٓءُۚ إِنۡ أَنَا۠ إِلَّا نَذِيرٞ وَبَشِيرٞ لِّقَوۡمٖ يُؤۡمِنُونَ ١٨٨﴾[الأعراف: ۱۸۸].
«بگو: من مالک سودی و زیانی برای خود نیستم، مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب میدانستم، منافع فراوانی نصیب خود میکردم و اصلاً شر و بلا به من نمیرسید، من جز بیمدهنده و مژدهدهندۀ مؤمنان نیستم».
﴿قُل لَّآ أَقُولُ لَكُمۡ عِندِي خَزَآئِنُ ٱللَّهِ وَلَآ أَعۡلَمُ ٱلۡغَيۡبَ وَلَآ أَقُولُ لَكُمۡ إِنِّي مَلَكٌۖ إِنۡ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰٓ إِلَيَّۚ قُلۡ هَلۡ يَسۡتَوِي ٱلۡأَعۡمَىٰ وَٱلۡبَصِيرُۚ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ٥٠﴾[الأنعام: ۵۰].
«ای پیغبر بگو: من نمیگویم گنجینههای خداوند نزد من است، و من غیب نمیدانم و من به شما نمیگویم که من فرشتهام. من جز از آنچه که به من وحی میشود پیروی نمیکنم».
بنابراین، کسی که توان و ظرفیت تصدیق آنچه را که رسول خداصبیان میکند را نداشته باشد، استخاره و هرچیزی دیگر به اوهرگز سودی نخواهد رساند، چون او مانند کسی است که از زمین تافته بر آتش پناه برد.
یا به قول شاعر: «كالعيس في البيداء يقتلها الظمأ ... والـماء فوق ظهورها محمول»آب در کوزه و ما تشنهلبان میگردیم= یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم.
از خداوند مسئلت میکنیم که راه گمکردهی ما را هدایت و آوارهی ما را باز گرداند و ما را به عیبهایمان آگاه و بینا کند و با فضل و لطف خویش به ماه راه یافتگی الهام بخشد. آمین