مقدمهی مؤلف
إن الحمد لله، نحمده ونستعينه ونستغفره، ونعوذ بالله من شرور أنفسنا ومن سيئات أعمالنا، ومن يهده الله فلا مضل له، ومن يضلل فلا هادي له، وأشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شريك له، وأشهد أنّ محمداً عبده ورسوله. أما بعد:
کتابی که هم اینک فرا روی شماست، نوشتهی فروتنانهای است که برای برادران و خواهران ایمانیام نگاشتهام تا فضیلت و فواید استخاره و پایبندی به آن را برای آنان تبیین و تشریح کنم، افزون بر آن اهتمام پیشوا و سرورمان جناب رسول خداصو مدارسه و مذاکرهاش توسط آن حضرتصهمانند آیات قرآن [چنانکه گویی سورهای از آن است] بر اهمیت و فضیلت استخاره نیز میافزاید، آن هم در فضایی که همواره بر او وحی نازل میشد، وحی که نامش «فرقان» است و محتوایش هدایت و سعادت و امر و نهی الهی، با وجود آن، هیچگاه نفرمود هرگاه یکی از شما ارادهی انجام کاری کرد، نزد من بیاید، چون من پناهدهنده و کمککننده هستم، یا: من به آسمان صعود میکنم و در محضر پروردگار حضور مییابم و تقدیر الهی را، آن طور که دلم میخواهد، دست کاری میکنم!! هرگز رسول خدا چنین نگفت، درست برخلاف آنچه برخی از صوفیان منحرف، مدعی اند و شعری در این مضمون به شیخ احمد رفاعی نسبت میدهند که میگوید:
من لاذ فينا اكتفى من غيرنا أبداً
وجاء في ركبنا بالأمن من ندم
فالجأ بأعتاب عزّي والتمس مددي
وطف ببابي وقف مستمطراً نعمي
ولازم الذّل في بطحاء منزلنا
تنجُ بهمتنا من حالة العدم
[۴]
«هرکس به ما پناه آورد هرگز به غیر ما نیاز پیدا نمیکند و در کاروان ما از ندامت و پشیمانی در امان خواهد بود. پس به آستانهی عزتم پناه آور و یاریام را بجوی و به درگاهم گشتی بزن و منتظر باران نعمتهایم باش و بر تو باد کرنش در منزلگه ما در بطحاء، چرا که به همت ما از وضعیت فقر و تنگدستی نجات پیدا خواهی کرد».
نمیدانم این گروه، چگونه نسبت باین سخن ناگوار و زشت و فرعونی را به شیخشان گوارا دانستند، نمیدانم عقل شان کجاست!.
پیامبر اکرمصکه سرور انبیاء و اولیاست هرگز چنین ادعایی را به خود نسبت نداده است، بلکه چنین فرموده است:
«إِذَا هَمَّ أَحَدُكُمْ بِالأَمْرِ فَلْيُصَلِّ رَكْعَتَيْنِ مِنْ غَيْرِ الْفَرِيضَةِ».
«هرگاه یکی از شما ارادهی انجام کاری را کرد، بایستی دو رکعت نفل بگزارد».
سپس چنین دعا کند:
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَخِيرُكَ بِعِلْمِكَ وَأَسْتَقْدِرُكَ بِقُدْرَتِكَ».
«بار الها! من با علم تو از تو طلب خیر میکنم و با قدرت تو از تو طلب قدرت و توانمندی میکنم».
بنابراین، پیامبر خداصبدین وسیله دلهای مردم را به خالق و مدبر کارها و برآوردهکنندهی نیازهایشان مرتبط میکرد.
مثلاً زمانی که عبدالله بن عباسبپسر بچهای بود، آن حضرتصاو را اینگونه سفارش میکرد:
«يَا غَلاَمْ، إِذَا سَأَلْتَ فَاسْأَلِ اللَّهَ وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ».
«ای پسر! هرگاه چیزی خواستی از خداوند بخواه و هرگاه کمک خواستی از خداوند کمک بخواه».
استخاره عاملی بازدارنده از گمراهی و پناهگاه امنی از لغزشها و انحرافات است، و از سنتهایی است که در عصمت، همزاد کتاب خدا است.
رسول اکرمصمیفرماید: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَبَداً، كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّتی» [۵].
«بعد از خودم بین شما دو چیز گذاشتهام، اگر به آن دو متمسک شوید و عمل کنید، هرگز گمراه نخواهید شد، آن دو چیز کتاب الله و سنتم است».
آخر چگونه گمراه میشود کسی که تکیهاش تنها به خداوند است، مددجوییاش تنها از خالق یکتا و توکل و اعتمادش بر خداوند توانا است، مگر خداوند نفرموده است:
﴿وَمَن يَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓ﴾[الطلاق: ۳].
«هرکس بر خدا توکل کند [و کار و بار خود را بدو واگذارد)، پس وی، او را بسنده است».
شایان ذکر است که نیاز مردم در این دوران به استخاره بیش از پیش است، چرا که دوران ما، دورانی سرشار از فتنه و فساد است، چنانکه انسان شکیبا و بردبار را نیز سرگردان و حیرتزده میکند، دورانی است که کششهای هوای نفس زیاد و آراء و نظرات، مختلف و متفاوت شده است، همتها سست و تعهدات نقض شده است، حق با باطل جای عوض کرده و به جای هدایت ضلالت و گمراهی نشسته است، معروف لباس منکر به تن کرده، چنانکه معروف از منکر تشخیص داده نمیشود، دیگر برای کسی که میخواهد دینش را با چنگ و دندان حفظ کند چارهای جز این نیست که به خدای صاحب امر و خلق متوجه شود و قلبش را تماماً به او بسپارد.
لذا برای انجام هر کار ارزندهای نبایستی بدون عرض حال به پیشگاه خداوند و استخاره در بارهی آن، اقدام کند، چون تنها خداوند کافی و شافی است. ﴿هُوَ ٱلۡحَيُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِينَ لَهُ ٱلدِّينَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِينَ ٦٥[غافر: ۶۵].
«زندهی جاوید او است، جز او خدایی وجود ندارد. پس او را به فریاد خوانید، و عبادت را خاص او بدانید، سپاس و ستایش خدایی را سزاست که پروردگار جهانیان است».
[۴] تهذیب الرفاعیة: ص ۵۹. [۵] شیخ آلبانی در کتاب التوسل حدیث فوق را با این الفاظ ذکر کرده است: «تَرَكْتُ فِيكُمْ أَمْرَيْنِ لَنْ تَضِلُّوا مَا تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا كِتَابَ اللَّهِ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِ»در پاورقی همان کتاب میگوید: حدیث را امام مالک به صورت مرسل روایت کرده است و حاکم از ابن عباس روایت کرده است، اسنادش حسن است و شاهدی از حدیث جابر نیز دارد که در سلسلة الأحایث الصیحیة به شمارهی ۷۶۱) ذکر کردهام.