استخاره در پرتو رهنمودهای پیامبر

۳- استخاره با فال، مهره و کف‌بینی

۳- استخاره با فال، مهره و کف‌بینی

تمام موارد فوق گونه‌ای از انحراف و گمراهی محسوب می‌شوند و مبنای آن توانمندی و زیرکی دجالی است که سخنانش را از خواسته‌ها و نیازمندی‌های شخص و موافقت او در پاره‌ای از چیزهایی که به گمان شخص، گمشده‌ی او هستند، استخراج می‌کند، از آلوده‌شدن به این گناه بایستی سخت پرهیز کرد. به عنوان هشدار این سخن رسول اکرمصکافی است که می‌فرماید:

«مَنْ أَتَى عَرَّافًا فَسَأَلَهُ عَنْ شَيْءٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلاةُ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً» [۴۲].

«هرکس پیش فالگیر و پیشگو رود و از او در باره‌ی چیزی سؤال کند، نماز چهل شب او قبول نمی‌شود».

باز فرموده است:

«مَنْ أَتَى عَرَّافًا أَوْ كَاهِنًا فَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍج» [۴۳].

«هرکس نزد فالگیر و پیشگو رود و سخن او را باور کند، بی‌شک چنین کسی به آنچه که بر محمدصنازل شده است کفر ورزیده است».

حضرت عایشهلمی‌گوید: هرکس گمان کند که آنچه را که فردا اتفاق می‌افتد، می‌داند، چنین کسی دروغ بسیار بزرگ و بهتان عظیمی به خداوند نسبت داده است، چون خداوند می‌فرماید:

﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُ[النمل: ۶۵].

«بگو: کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند، غیب نمی‌دانند، جز خدا».

برخی دیگر از اینگونه موارد ناروا عبارتند از: «فتاح»، همان کسی که وقتی نزد او بروی برایت کتابی باز می‌کند تا به تو بفهماند که از طریق کتاب می‌تواند از غیب و آینده اطلاع دهد و تو به راحتی دروغ و گمراهی‌گریِ او را باور کنی.

«طالب الأثر»جوینده‌ی رد، از کسانی که نزد او مراجعه می‌کنند، تکه‌ای پارچه می‌خواهد و می‌گوید که: به زودی تو را از حال و آینده خبر می‌دهم؟ تمام این کارها بر مبنای دروغ و حیله استوارند.

«منجم»، کسی که با حساب‌های ریاضی، با نجوم و ستارگان کار می‌کند، سپس مراجعه‌کنندگان خودش را از گذشته و آینده‌ی کارهایشان خبر می‌دهد! غافل از اینکه خداوند از این دروغ و حقه‌ی او آگاه است و بر این عمل او نظارت دارد و خودش می‌داند که افتراگر و دروغ‌پردازی بیش نیست، مدعی علم‌شناسی منازل برجها، کسی است که سال‌ها را براساس برج‌ها تقسیم بندی می‌کند، مثلاً کسی در سال فلان متولد شده است برج او، برج الاغ است و هرکس در سال فلان متولد شده است برج او، گاو نر است و هرکس برج او فلان است، روز او غبارآلود است. بدین شکل، برخی از جراید رسمی اکثر کشورهای عربی، این خرافه‌ها را تبلیغ می‌کنند و چنان به آن آب و تاب می‌دهند که انگار حقیقت است و همیشه در صفحات جرایدشان بدان ستونی اختصاص می‌دهند. به گمان خودشان در راستای ایفای وظیفه‌ی فرهنگی گام برداشته اند و خدمتی فرهنگی انجام داده اند و بدین وسیله با خرافات مبارزه می‌کنند! اگر این خود خرافه نباشد، پس خرافه چیست؟

بستن کتاب با نخ و آویزان‌کردن با کلید به یکی از انگشتان و تلاوت آیاتی معین از قرآن، به وسیله‌ی آن آیات به عقیده‌ی خودش، جن را احضار می‌کند. سپس با آن استخاره می‌کند و می‌گوید: اگر این کار چنین است، کتاب را به سمت راست برگردان و اگر چنان نیست، کتاب را به سمت چپ برگردان. همه‌ی این‌ها بدعت و خرافه و وسیله‌ای است جهت گشودن باب شعبده و... گاهی هم موجب کفر ورزیدن به چیزی می‌شود که بر محمدصنازل شده است چنانکه در حدیث گذشت. پرسیدن از غیبی که هنوز نیامده و آشکار نشده است و جز خدا هیچکسی دیگر آن را نمی‌داند، تکذیب آن چیزی است که بر سرور ما حضرت محمدصنازل شده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا تَدۡرِي نَفۡسٞ مَّاذَا تَكۡسِبُ غَدٗاۖ وَمَا تَدۡرِي نَفۡسُۢ بِأَيِّ أَرۡضٖ تَمُوتُ[لقمان: ۳۴].

«و هیچکس نمی‌داند فردا چه چیز فرا چنگ می‌آورد و هیچکس نمی‌داند که در کدام سرزمین می‌میرد. (قطعاً خدا آگاه و باخبر است)».

﴿وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَيۡبِ لَا يَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَ[الأنعام: ۵۹].

«گنجینه‌های غیب و کلید آنها در دست خداست و کسی جز او از آنها آگاه نیست».

﴿عَٰلِمُ ٱلۡغَيۡبِ فَلَا يُظۡهِرُ عَلَىٰ غَيۡبِهِۦٓ أَحَدًا ٢٦ إِلَّا مَنِ ٱرۡتَضَىٰ مِن رَّسُولٖ[الجن: ۲۶- ۲۷].

«داننده‌ی غیب خداست و هیچکس را بر غیب خود آگاه نمی‌سازد، مگر پیغمبری که خدا از او راضی باشد».

سؤال از جن به هر شکل و کیفیتی که باشد بر سه قسم است: ۱- سؤال از او در باره‌ی گذشته، ۲- پرسیدن از اکنون، یا در باره‌ی اتفاقی که در جایی دور رخ داده‌است، ۳- سؤال از آینده.

سؤال اول و دوم به خاطر سه ذرائع ممنوع است، چرا که جن‌ها اکثراً دروغ می‌گویند و چه بسا سؤال مطرح شده از جن حتی در حضورش، بر او پوشیده بماند، همانگونه که مرگ حضرت سلیمان÷بر آنان مخفی ماند، در حالی که او در جلوی آنها ایستاده بود و آنان او را تماشا می‌کردند و از مرگ او خبر نداشتند و زمانی که عصای او در اثر خوردن موریانه افتاد، متوجه شدند که سلیمان مرده است. چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿فَلَمَّا قَضَيۡنَا عَلَيۡهِ ٱلۡمَوۡتَ مَا دَلَّهُمۡ عَلَىٰ مَوۡتِهِۦٓ إِلَّا دَآبَّةُ ٱلۡأَرۡضِ تَأۡكُلُ مِنسَأَتَهُۥۖ فَلَمَّا خَرَّ تَبَيَّنَتِ ٱلۡجِنُّ أَن لَّوۡ كَانُواْ يَعۡلَمُونَ ٱلۡغَيۡبَ مَا لَبِثُواْ فِي ٱلۡعَذَابِ ٱلۡمُهِينِ ١٤[سبأ: ۱۴].

«زمانی که بر سلیمان مرگ را مقرر داشتیم، جنیان را از مرگ او آگاه نکرد [آنان را از مرگ او باخبر نساخت] مگر چوب خواره‌هایی که (مدت‌ها بود به عصای سلیمان رخنه کرده بودند) و عصای وی را می‌خوردند. هنگامی که سلیمان فرو افتاد، آن وقت فهمیدند که اگر آنها از غیب مطلع می‌بودند در عذاب خوارکننده (و بیگاری اسارت) باقی نمی‌ماندند».

۳- اما حکم سؤال جن از آینده، همانند حکم رفتن نزد ساحر و جادوگر و کاهن و فالگیر است، چرا که او با این عمل خود آیاتی را که بر محمدصنازل شده است تکذیب کرده و این کفر صریح و باوری زشت و ناگوار است.

[۴۲] مسلم: شماره‌ی ۲۲۳۰، مسند احمد. [۴۳] امام احمد: حاکم از ابوهریره با سند حسن؛ ابوداود، بیهقی در السنن الکبری؛ دارمی، ابن ماجه و ابن جارود در الـمنتقی. ذهبی حدیث را قوی دانسته و عراقی در امالی خودش آن را تصحیح کرده است، فیض القدیر: ج ۶، ص ۲۳.