از رادمهر رحمه الله می گویند

آغاز سفر

آغاز سفر

دوستان در هنگام حرکت با چشم‌هایی گریان و قلب‌هایی حزین با او خداحافظی نمودند هر یک او را به صبر و استقامت توصیه و از وی تقاضای دعای خیر می‌کرد صبح روز سه شنبه سیزدهم ذی الحجه ۱۴۲۳ هـ ق موافق با ۲۶ اسفند ۱۳۸۱ هـ. ش مسیر سفر را در پیش گرفتیم در مسیر پیش یکی از اساتید بزگوار رفته تقاضای دعای خیر کردیم او همچنان بنده را بخدمت و نگهداری آن عزیز توصیه کرد و فرمود در این وقت هیچ نیکی بهتر از خدمت به این بزرگوار نیست و برای دوستان و آشنایان خود نامه نوشت و تاکید کرد اگر مرا دوست دارید این عزیز را دوست داشته باشید و از خدمتش کوتاهی نکنید پس از چند ساعت سفر، به نوار مرزی ایران و پاکستان رسیدیم وقتی که داشتیم از صحرای بین پیشین و بلّو رد می‌شدیم به این طرف و آن طرف نگاه می‌کرد و گفت با این صحرا آشنا هستم زیرا مرا ساخته است چون روز و شب‌های زیادی را درحالت غربت و تنهایی در این صحرا با حیوان و حشرات سپری کرده که شرح برخی از آن را در کتاب خودش ذکر کرده است. دوست می‌داشت.

عصر آن روز به شهر بلو رسیدیم پیش یکی از دوستان رفته و مکتوب خویش را (که قبلاً پیش وی گذاشته بود تا به مولابخش بدهد) گرفتیم و سفر را به مقصد تربت ادامه دادیم باور کنید در حالیکه دشت و آبادی‌های مسیر را طی می‌نمودیم و هر چه به مقصد نزدیکتر می‌شدیم اندوه و غم هر دوی ما را گرفته بود و او با زبان حال چنین می‌سرود:

رفتم که مباد بی‌تو خوش یک نفسم
و ز گردش روزگار این داغ بسم
گر مرگ نخیزد و نیاید ز پسم
آخر روزی به خدمتت باز رسم

و از بیم آنکه داریم بمرحله آخر و فراق نزدیک می‌شویم اشک در چشمان بند نمی‌شد وقتی به مقصد رسیدیم تقریباً یک شبانه روز در آنجا ماندیم روز بعد، ظهر به مقصد کراچی با اتوبوس حرکت کردیم در حالیکه اتوبوس نشیب و فرازهای راه را طی می‌کرد آهسته آهسته بیماریش شدت گرفت صحبت‌ها قطع شد غم و اندوه بنده چند برابر و در حالیکه سرش را در آغوش گرفتم اتوبوس کوه و دشت‌های آواران و جانو را طی می‌کرد همسفرها برخی در خواب و برخی در شوخی و صحبت بودند تمام شب را در همین حالت گذرانده صبح در حالیکه باران می‌بارید به لسبیله رسیدیم و حالت دوست عزیزم بهتر شده بود اتوبوس برای نماز توقف نموده نماز را در گوش‌های با جماعت ادا نمودیم دوباره سفر را ادامه دادیم پس از رسیدن به مقصد به خانه برادر عزیزم ابو انس رفته ایشان تا آخرین روز برگشت برای ما بسیارخدمت کردند و زحماتی را متحمل شدند که ما از شکر و سپاس آن عاجزیم خداوند به او و ابوذکی، ابو ابراهیم و عبدالغنی و همه دوستانی که زحمت کشیدند بهترین پاداش عظیم عنایت بفرماید آمین.