باز گشت به ایران
مریضی و وضعیت بد امنیتی در پاکستان، عرصه را بر راد مهر تنگ کرد و او تصمیم گرفت به ایران برگردد و برگشت، و در مناطق اهل سنت مخفی شد، دوستان سنی او را در حد توان به وی کمک میکردند از لحاظ مالی مشکلی نداشت اما خطر دستگیر شدن همیشه چون سایه همراهش بود!
او خود نیز روحی ناآرامی داشت نمیتوانست یکجا آرام بنشیند و شبی در زاهدان به خانه یک عالم بزرگ شهر رفت و عالم، خانه خویش را مناسب ندید. او را به یکی از شاگردان خود سپرد تا شب را در خانهاش سپری کند. او زن خود را در جریان گذاشت! ساعتی از شب نگذشته بود که در غیاب میهماندار زن وارد اتاق شد و به رادمهر گفت: از بهر رضای خداوند از خانه ما برو و ما را به مخاطره نیانداز راد مهر بدون آنکه منتظر برگشت میهماندار بماند گفت: چشم و خانه را ترک گفت!
آن شب باران باریده بود و رادمهر به پارک پناه برد و روی نیمکت خیس پارک به هر زحمتی بود شب را به صبح رسانید و سپس به پناگاه اول خود بازگشت.