بزرگترین رابطه
همانا هر انسان عاقلی این را درک و احساس میکند که در مقابل قدرت لایتناهی و بیحد آفریدگارش، موجودی ضعیف و ناتوان است. او آن صاحب قدرتی است که میتواند به هر صورتی که بخواهد، در امور انسان دخل و تصرف کند. انسان عاقل به این ضعف خود و در مقابل، قدرت بیمنتهای خالقش معترف است و بر این عقیده است که آفریدگارش مالک و خالق است و او مملوک و مخلوق. و آفریدگارش قوی و باعزت و بخشنده است و او بندهای ضعیف و خائف و محتاج. و خالقش غنی است و او فقیر. خالقش حاکم و مسلط است و او تسلیم و فرمانبردار اوامرش. و انسان موجودی حیران و سرگردان و نادان است و خالقش راهنما و مرشد دانا که به انسان هرآنچه را که نمیدانست آموخت. پس چه محتاج است انسان مخلوق و مملوک و ضعیف و بیمناک به خالق قوی، مالک، مرشد، عزیز و بخشنده؟ و چه کسی محتاجتر است از بندۀ فقیر و فرمانبر و تسلیم به پروردگار غنی و حاکم و مسلط و قهار؟ و چه کسی محتاجتر است از بندۀ حیران و متردد و نادان، به هدایت خالقش که مرشد و راهنما و علیم است؟
انسان در شدیدترین حالات محتاج پروردگارش میباشد، او ناگزیر است با آفریدگار خویش رابطهای نزدیک داشته باشد و اگر موفق به ایجاد چنین ارتباطی شود، از بیمها و هراسها نجات یافته و در پرتو عنایات خدایش زندگی خواهد کرد، زندگی سعادتمندانه توأم با اعتماد و اطمینان خواهد داشت همانگونه که در حالات و اوضاع مؤمنین دیده میشود، و همانگونه که از تاریخ اسلام و مسلمانان نتیجه میشود میتوان به چنان حالات و روحیاتی در گذشتههای دور و نزدیک پی برد، اما مسلماً چنین سعادت و عنایت خداییای حاصل نمیشود مگر پس از تحقق مهمترین رابطه میان خالق و مخلوق که همانا رابطۀ ایمان قلبی است از جانب مخلوق به سوی خالقش.
لذا انسان ناچار است به خدایش ایمان آورد. رسولی که رهنمای او به سوی خداوندأ است و اوست که چنین ارتباط محکمی را ایجاد میکند، و این دلیل دیگری است بر این که اولین وظیفه هر انسان، شناخت خداوند(جل مجده) و تصدیق پیامبرش میباشد.