تمدن از بن بست خارج نخواهد شد مگر با نیروی ایمان
انسان امروز تحت لوای تمدنی کفر آلود و گمراهکننده زندگی میکند که راه درستی برای زندگی ارائه نداده است، این تمدن چگونه زیستن را به انسان میآموزد ولی به او نمیگوید که چرا خلق شده و برای چه زندگی میکند؟ مثال این تمدن همانند کسی است که کشتی بزرگی را مهیا ساخته است و مردم را دعوت به سوارشدن میکند و ضمن تبلیغ و تشویق مسافرین شرح میدهد که چه امکانات و تسهیلات رفاهی در کشتی موجود است و چه تجهیزاتی برای زندگی در آن فراهم آمده است، وضیعت خواب و خوراک و تفریح را مو به مو شرح میدهد و میگوید که چه چیزهایی را میتوان خورد، چه چیز نوشید چه میشود پوشید، کجا میشود خوابید و کی و کجا بازی کرد و هزاران کی و کجای دیگر را ردیف میکند اما وقتی مردم از او میپرسند، خوب با این تفاصیل مقصد ما کجاست؟ و به کجا میخواهیم برویم؟ میگوید: نمیدانم. اینست وضع تمدن امروزی به انسان یاد میدهد چگونه بخورد و بخواند و چگونه زندگی کند اما نمیگوید چرا زندگی میکند و هدف و حکمت از خلقت او و جهان پیرامونش چیست. پس هیچ راه نجاتی برای انسان نیست که بتواند از سرگردانی و گمگشتگی نجات یابد، مگر با ارتباطیافتن به پروردگاری که آنها را آفریده است، زیرا او تنها کسیست که میداند چرا مردم را خلق کرده است و راز حکمت آفرینش تنها در وجود او نهفته است. و مخلوق را قابلیت آن نیست که از حکمت خلقت خویش و رأی خالق خود باخبر شود. و باید زبان حال دائمی مخلوق این باشد که: «آفریدگارا! تو از وجود من آگاهی ولی من از کنه و ماهیت وجود تو بیاطلاعم و تنها به خداوندی و وحدانیت تو معتقد و مؤمنم». و تا انسان خالق خویش را نشناسد حتی در نظر خودش نیز از تکه کاغذی بیارزشتر و از یک سوسک هم حقیرتر خواهد بود.
و از دستاوردهای تمدن معاصر، بیم و وحشتی است که زندگی افراد و جوامع بشری را متزلزل ساخته و آنها را به سوی خودکشیها و پناهبردن به مواد مخدر و... سوق داده است و آنها را به صورت دیوانههای سرگردان و منفعلی درآورده که وجودشان را در دو رنج و نگرانیهای خاطر فرا گرفته است و علت این ترس و وحشت و تشویشهای بسیار آن است که اطمینانی برای انسان نیست و انسان میبیند هرچه را که در تصرف دارد از دایره اختیار و مالکیت حقیقی او خارج است، چون او هیچ چیزی را خلق نمیکند و مالک و خالق واقعی را هم نمیشناسد و مرگ هر زمان ممکن است به سراغ او بیاید و تمام آمال و آرزوهای او را در هم کوبد و او را به مکان و عالمی مجهول منتقل سازد، حالت این انسان خود باخته مانند حال کسی است که در مسیر عبور اتومبیلها خواب بر او غالب شود، یکی دیگر از موارد اختلاف بین مردم آراء و مذاهب آنهاست که اگر خدا را نشناسند و از هدایت او محروم شوند هیچ راه گریزی برای آنها نیست چرا که تنها با نیروی ایمان میشود از بار گرفتاریهای بشر کاست. وجود هرگونه جدال و درگیری نیز از عواقب کفر بوده و نمیتوان جز ایمان مفر دیگری بر آن متصور شد.
اصولاً تمدن معاصر با ظلم و تجاوزگری و افزونطلبی مشخص میشود، زیرا حکامی که قوانین جوامع متمدن امروزی را وضع کرده و میکنند، اعم از این که این قوانین محصول جلسات پارلمانهای ممالک آزاد بوده و یا محصول کمیتههای مرکزی احزاب کمونیست در کشورهای کمونیستی و دیکتاتوری باشد، در هر حال و هر مکان همۀ آنها را به سود خودشان و در راه تأمین منافع و مصالح شخصی وضع کردهاند و سرانجام نیز آنها را به خدمت خود درمیآورند. همانطور که میدانیم ملت آمریکا که برای تأمین منافع و مصالح سرمایهداران به خدمت گرفته میشود، به عنوان وسیلهای نیز برای پیروزی در انتخابات در دست سرمایهداران استعمارگر و ظالم قرار گرفته است و ملت روسیه همانند وسیلهای برای تأمین مصالح و منافع کمیتۀ مرکزی و رهبریتهای حزب کمونیست آن کشور و افراد حزبی که از امتیازات خاصی برخوردارند، به کار برده میشود و رهبران آنها فقط میکوشند تا مردم را مقهور ساخته و آنها را مغلوبانه در پشت پردهای آهنین نگهدارند. از این دو نمونه میتوان به باقی حکومتها و رهبریهای این جهان پی برد و این نظامهای ظالم و افزونطلب از بین نمیروند، مگر این که حاکمیت از دست ظالمان گرفته شده و به خداشناسان سپرده شود که خدا را حاکم بر جامعه بدانند، زیرا تنها تشریع و حاکمیت خالق است که به دور از هرگونه حب و بغض است. گذشته از آن که نوع حکومتها قومی، گروهی، حزبی و طبقاتی میباشد و انسان موجودی است مملو از شهوات و هوی و هوس که هرگز نمیشود این عوامل را از او جدا ساخت ولی میشود او را از حاکمیت کنار گذاشته، تسلیم حاکمیت خدا کرد. شریعت و حاکمیت اسلامی و عدالت و صلاحیتش باعث جلب نظر محققین و دانشمندان علوم اجتماعی، که پیرو مذاهب و ادیان دیگری هستند، شده است و امتیاز این نظام الهی بر نظامها و مکاتب دیگر، برایشان ثابت گشته است. آنها بر آنچه علماً و تحقیقاً معتقد شدهاند گواهند و مشوق ملتهای خود که تنها راه نجات از بن بستهای حاصله از تمدن جدید و حکومتهای استوار بر هوی و هوسها و شهوات، شریعت اسلامی است و بس. گواهی این دانشمندان غیر مسلمان حقوق و علوم اجتماعی خود حجتی است کامل و کوبنده برعلیه مسئولین و امتهای مسلمانی که نظام حکومتی الهی را فراموش کرده و گرفتار نظامهای بشری و ناقص امروزی شدهاند. در اینجا بعضی از نظرات این دانمشندان را متذکر میشویم:
۱- دکتر هوگتنگ: استاد حقوق دانشگاه هاروارد، در کتاب خود به نام «روح سیاست جهانی» منتشره به سال ۱٩۳۲ میگوید: راه پیشرفت ممالک اسلامی، اتخاذ این روش غربی نیست که شعار جدائی دین از سیاست را دنبال میکند و برای دین در سیاست و امور جامعه نقشی قایل نمیشود، بلکه باید دین را مصدری برای رشد و نمو و پیشرفت اجتماعی دانست، شاید این سؤال پیش آید که آیا دین اسلام میتواند راه و روش و نظامی برای ادارۀ امور اجتماعات امروزی پیشنهاد کند؟ در جواب باید گفت: دین اسلام خود ذاتاً دارای صلاحیت و توانایی اینگونه امور بوده و احکام و قوانین آن برای حکومت عادلانه و منصفانه کافی میباشد و در بسیاری جهات بر تمام نظامهای مشابه خود برتری دارد ولی موضوع اصلی اینجاست که امروز مشکل اسلام و مسلمانان، نبودن وسایل و امکانات رشد و نمو در شرع اسلام نیست، بلکه متأسفانه اشکال عمده آنها به کار گرفتن آن امکانات و وسایل است که در شرع اسلام هم به وفور یافت میشود و اگر بگویم که: شریعت اسلام دارای جمیع اصول و احکام مورد لزوم برای پیشرفت و ادارۀ امور اجتماع است گزاف نگفتهام، بلکه کوشیدهام تا حق مطلب را ادا نمایم.
۲- اشترل: رئیس دانشکدۀ حقوق وین در کنفرانس حقوقدانان به سال ۱٩۲٧ میگوید: بشریت از این که محمد ج عضوی از آن باشد به خود میبالد، زیرا او پانزده قرن پیش علیرغم بیسواد بودنش توانست قوانین و احکامی را وضع کند که اگر ما اروپائیان بعد از دو هزار سال به قسمتی از آنها پی ببریم باید خوشحال باشیم [۱۳].
۳- کنفرانس بین المللی حقوقدانان منعقده در لاهه در آگوست ۱٩۳٧ اعلامیۀ زیر را صادر کرد:
الف: شریعت اسلامی را به عنوان مصدری از مصادر حاکمیت عمومی معرفی میکنیم، بدین معنی که: شریعت اسلام مصدری در محاکم بین المللی و قوانین جهانی باشد، نه به خاطر قدرت پیروان آن، بلکه به خاطر صلاحیت و اعتباری که در ذات آن نهفته است.
ب: شریعت اسلام قائم به ذات خویشتن است و از هر مکتب و مسلکی مستقل است.
۴- اما در سال ۱۰۵۴ میلادی هفتۀ فقه اسلامی در پاریس برگزار شد، در این مراسم رئیس و کلای دادگستری فرانسه اظهار داشت: نمیدانم چه بگویم و چگونه ارتباط برقرار کنم بین آنچه که عملاً از رکود و عدم صلاحیت فقه اسلامی و عدم به کارگیری آن وجود دارد و آنچه که از تحریک و توانایی و صلاحیت آن در این مراسم به سمع ما رسید که دقت و حقانیت و کارآیی آن را بدور از هرگونه شک و تردیدی ثابت میکند و میتوان آن را در تمام مراحل و موارد قضاوت و حکمیت به کار گرفت [۱۴].
۵- و اما مجمع عمومی حقوقدانان بین المللی امام محمد بن الحسن الشیبانی شاگرد مشهور امام ابوحنیفه را به عنوان شخص اول در قانون بین الملل شناخت.
ای خردمند، اکنون نظرت چیست؟ اگر جماعتی را ببینی که از ماشینهای سواری به جای تراکتورها و از تراکتورها به جای ماشینهای سواری استفاده میکنند؟
آیا در گمراهی چنین گروهی و بیهودگی کار آنها شکی باقی خواهند ماند؟ و این کاریست که انسان امروزی انجام میدهد، مردان را به شکل زنان و زنان را به شکل مردان درآورده است و چه کار عجیبی است که انسانی را که خداوند به او کرامت بخشیده و محترم داشته، حیوانی یا حشرهای فرض کنند. همۀ اینها در اثر فساد اخلاق در نظام خانواده است، این از بن بستهای تمدن معاصر و ثمرۀ کفر است که آن را در بر گرفته است، ترس از نابودی و وحشت از آینده، اختلاف جدال و ظلم و ستم و تجاوزگری فساد و انحطاط، حلال همه این معضلات فقط ایمان است و بس. ایمان تنها راه نجات مسلمین از امراضی است که مبتلا به آنند و راه نجات کافران از بن بستهای حاصله از کفر و الحادشان است، همۀ این گرفتاریها باید با ایمان حل شود و ایمان فریضۀ مسلمانان و میراث پیامبران است.
﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِيٗا يُنَادِي لِلۡإِيمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّكُمۡ فََٔامَنَّاۚ﴾[آل عمران: ۱٩۳].
یعنی: «پروردگارا! ما ندای ندازنی را شنیدیم که ندای ایمان میزد که به پروردگار خویش ایمان بیاورید! ما نیز ایمان آوریدم».
[۱۳] مسلماً این شریعت از جانب خداوند به پیامبر وحی شده است و گرنه همانگونه که اشترل گفته است محال است کسی بتواند در حال بیسوادی قوانینی مافوق همهٔ قوانین بشری بیاورد. [۱۴] در یکی از دانشگاههای پاریس دو کرسی حقوق اسلامی وجود دارد، در حالی که یک کرسی از آنِ حقوق روم باستان است که بیانگر شوکت و عظمت حقوق اسلام میباشد.