بردگی در ایران باستان
در ایران باستان نیز بردگی به صور گوناگون رواج داشت و آئین زرتشت آن را نهی نکرد. کریستن سن (A. Christensen) خاورشناس شهیر دانمارکی در کتاب «ایران در زمان ساسانیان» درباره اسرای جنگی که به دست ایرانیان میافتادند، مینویسد:
«(ایرانیان) معمولاً دست اسیران جنگی را بر پشت بسته و آنها را به عنوان غلامی میفروختند» [۱۹].
افرادی که بردگان را میخریدند در بسیاری از موارد چنین میپنداشتند که مالک جان بردهها هستند به گونهای که حق دارند آنها را بکشند. چنان که کریستن سن درباره اشراف ایرانی آورده است که: «آمیانوس میگوید: اشراف مزبور، خود را صاحب اختیار جان غلامان و رعایا میدانستند» [۲۰]. قوانین بردگان در ایران باستان به شکلی تنظیم شده بود که مثلاً: «وقتی مردی یکی از کنیزان زر خرید خود را به مقدار یک عشر آزاد میکرد، فرزندی که ازآن کنیز تولّد مییافت همچنین به مقدار یک عشر آزاد میبود» [۲۱].
شاهان پارسی معمولاً صدها کنیز و غلام در اختیار خود داشتند. فردوسی در دیوان «شاهنامه» هنگامی که از شکوه بارگاه انوشیروان یاد میکند، میگوید:
بهشتی شد آراسته بارگاه
ز بس برده و بده و بارخواه!
[۲۲]
و درباره ۱۲۰۰۰ کنیزی که خسرو پرویز داشت، میگوید:
به مشکوی زرّین ده و دو هزار
کنیزک، بکردار خرّم بهار
[۲۳]!