بخشی از حقوق اسیران و قوانین آنها
چنان که دانستیم اسیران جنگی – بر مبنای مقرّرات اسلامی – از راههای گوناگون به آزادی نائل میشوند، امّا پیش از دستیابی بدان نعمت، راه ترقی در جامعه مسلمانان به روی ایشان بسته نیست، و آنها میتوانند در پرتو ایمان و تقوی، بر بسیاری از آزادگان برتری یابند و احترام مسلمان را به سوی خود جلب کنند زیرا در اسلام، ملاک برتری افراد بر یکدیگر، تقوی است، و پیامبر بزرگوار اسلام بنا به گزارش جابر بن عبدالله انصاری در «حجة الوداع» فرمود: «أیها الناس، إن ربکم واحد، وإن أباکم واحد، ألا لا فضل لعربی علی عجمی ولا لعجمی علی عربی ولا لأحمر علی أسود ولا لأسود علی أحمر إلا بالتقوی،﴿إِنَّ أَكۡرَمَكُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰكُمۡ﴾» [۹۴].
«هان ای مردم، خدای شما یکی و پدرتان یکی است، آگاه باشید که هیچ عربی بر عجمی و هیچ عجمی بر عربی و هیچ سپیدی بر سیاهی و هیچ سیاهی بر سپیدی برتری ندارد مگر از راه تقوی (سپس این آیه را خواند:) همانا گرامیترین شما نزد خدا کسی است که از همه پرهیزگارتر باشد».
آری، اسلام درباره اسیران و بردگان، گذشت بسیار روا داشته و از ابزار لیاقت آنان برای ترّقی، جلوگیری نکرده است. به همین مناسبت مسلم بن حجّاج در صحیح خود از رسول خدا گزارش کرده است که فرمود:
«إن آمر علیکم عبد مجدع أسود یقودکم بکتاب الله فاسمعوا له وأطیعوا» [۹۵].
یعنی: «اگر غلامی سیاه و پیچیده موی بر شما به امارت گمارده شود و با کتاب خدا رهبریتان کند، سخن وی را بشنوید و از او فرمان برید».
از اینجا دانسته میشود که اسلام اجازه میدهد که گاهی بردهای لایق و درستکار، در میان مسلمانان به امارت رسد چنان که واقدی در کتاب «فتوح الشام» گزارش کرده که أبوعبیده – فرمانده کل سپاه شام – بردهای سیاه به نام «دامس» را برسپاهیانش به امارت برگزید و عملیات فتح دژهای حلب را برعهده او نهاد.
واقدی مینویسد أبوعبیده به سربازان خود گفت:
«ای گروه مسلمانان! من دامس را به فرماندهی شما برگماشتم و دستور دادم که اطاعتش کنید و فرمانش را بپذیرید... و هیچ کدامتان نپندارید که من به خاطر تحقیر شما، غلامی را به فرماندهی سپاهتان انتخاب کردهام... دل من به من میگوید که خدای بزرگ، این دژ را بدست این غلام میگشاید زیرا که او (در جنگ) حیلههای دقیق به کار میبندد و بینشی نیکو دارد. بنابراین، به همراه وی حرکت کنید و به خدا اعتماد داشته باشید و کارتان را بدو واگذارید» [۹۶].
مسلمانان نیز فرمان ابوعبیده را پذیرا شدند و دامس را به رهبری قبول کردند.
برخی از حکمرانان اسلامی، کنیززاده بودهاند! مادر مأمون خلیفه عباسی، مادر المستنصر بالله خلیفه فاطمی، مادر محمود دوم سلطان عثمانی، جاریه بودند. هفده تن از خلفای عبّاسی از کنیزانزاده شدهاند [۹۷]. و این امر، هیچگاه از ترقی آنان در جامعه مسلمانان جلوگیری نکرد.
پادشاهان طولونی که از ۲۵۷ تا ۲۹۲ هجری سلطنت کردند و پادشاهان اخشیدی (۳۲۳ تا ۳۵۸) و مملوکهای بحری (۶۴۸ تا ۷۸۴) و نیز مملوکهای برجی که از ۷۸۴ تا ۹۲۳ در مصر حکومت کردند به لحاظ نسب، به بردگان میپیوستند از همین رو آنان را «ممالیک» مینامند. همچنین سلسله سلاطین بندگان در هندوستان که از سال ۶۰۲ تا ۹۶۲ در شبه قاره هند حکم میراندند، از این دسته به شمار میآیند و نیز اتابکان دیاربکر و شام که نخستین پادشاه آنان، آق سنقر، غلام ملکشاه سلجوقی بود و هم اتابکان آذربایجان که سرسلسله ایشان ایلدگز، غلام سلطان مسعود سلجوقی بود، همگی غلامزاده به شمار میآمدند [۹۸].
بقول یکی از نویسندگان معاصر: «آیا اگر اسلام به اینها احترام نمیگذاشت که مسلمانان به موجب امر دیانت خود به آنها احترام گذارند و به آنها میدان وشخصیت دهند، ممکن بود به این مقامات برسند؟ اگر مسلمانان بندگان را تشویق نمیکردند، آنها هم مثل پاریها در هندوستان که ۶۰ میلیونند ولی چون اکثریّت برهمنها آنان را عنصر پست میدانند و مجال هیچ نوعی پیشرفتی به آنها نمیدهند، هزارها سال همان طور پست و عقبمانده باقی ماندند» [۹۹].
از مقامات ظاهری که بگذریم، برخی از ائمه اسلام و بزرگان اهل بیت علیهم السلام همچون علی بن الحسین، زید بن علی، موسی بن جعفر، علی بن موسی... مادرانشان، «ام ولد» بودند.
گروهی از مفسران و فقهای برجسته در صدر اسلام، مانند: عطاء، مجاهد، سعید بن جبیر، زیدبن أسلم، ربیعة الرای، طاووس... از موالیان شمرده میشدند.
امامت نماز که یک مقام روحانی است گاهی بر عهده یک غلام نهاده میشد چنان که در صحیح بخاری آمده است:
«پیش از هجرت پیامبر، هنگامی که مهاجران نخستین به عصبه – جایگاهی در قبا – وارد شدند. امامت نمازشان را سالم – غلام أبی حذیفه – برعهد داشت (زیرا) آیات قرآن را بیش از دیگران به خاطر سپرده بود» [۱۰۰].
باز در صحیح بخاری میخوانیم که: «ذکوان – غلام عائشه – از روی مصحف بر عائشه پیش نمازی میکرد» [۱۰۱].
یعنی در محیط اسلامی هیچ مانعی وجود نداشت که همسر پیامبر پشت سر غلامی نماز گزارد.
گواهی غلامان و کنیزان – چنانچه به عدالت شناخته میشدند – نیز پذیرفتی بود. در صحیح بخاری از برخی یاران پیامبر اکرم روایت شده که ایشان، گواهی غلامان را معتبر میشمردند و درباره قبول گواهی کنیز نیز حدیثی از رسول خدا گزارش کردهاند [۱۰۲].
میدانیم که اگر یکی از مسلمانان به کسی یا کسانی در جنگ «امان» دهد، دیگر مسلمین به مدلول حدیث نبوی که فرمود: «یسعی بذمتهم أدناهم»ناچارند زینهار وی را بپذیرند. این قانون، درباره غلامی که مسلمان شده باشد نیز صادق است و به قول خلیفه دوم:
«إن العبد المسلم من المسلمین، وذمته ذمتهم وأمانه أمانهم» [۱۰۳].
یعنی: «غلام مسلمان، از مسلمین است و پیمان او، پیمان ایشان، و امان او، امان مسلمانان شمرده میشود».
اگر اسیر یا غلام، بر آئین دیگری جز دین اسلام (مانند آئین یهود و نصاری) باشد، او را به پذیرش اسلام وادار نمیکنند. ابوعبید (قاسم بن سلام) در کتاب: «الأمول» مینویسد:
«از أبی هلال طائی آمده است که او از وسق رومی حکایت کرد که گفت: من غلام عمر بن خطاب بودم و عمر به من میگفت: مسلمان شو زیرا اگر اسلام را بپذیری، در کار بیتالمال از تو کمک میگیرم، چرا که برای حفظ امانت مسلمانان نباید از کسی یاری خواست که از زمره ایشان نباشد [۱۰۴]. وسق گفت: من از پذیرفتن اسلام خودداری میکردم، و عمر این آیه از قرآن را میخواند: که ﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِ﴾(هیچ اجباری در پذیرفتن دین نیست). چون وفاتش نزدیک شد، مرا آزاد کرد» [۱۰۵].
در پارهای از احکام جزائی اسلام، قوانین آسانتری برای بردگان تعیین شده است، مثلاً: اگر کنیز (یا غلامی) مرتکب زنا شود، نیمی از کیفر شخص آزاد، درباره وی اجرا میگردد. یعنی به جای ۱۰۰ تازیانه، او را ۵۰ تازیانه میزنند. چنان که در قرآن کریم تصریح شده است:
﴿فَإِنۡ أَتَیۡنَ بِفَٰحِشَةٖ فَعَلَیۡهِنَّ نِصۡفُ مَا عَلَى ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ مِنَ ٱلۡعَذَابِ﴾[النساء: ۲۵].
«اگر کنیزان، کار زشتی آوردند، پس بر ایشان کیفری (برابر با) نیم کیفر زنان آزاد مقرّر است».
همچنین در پارهای از احکام فقهی، تکالیف آسانتری برای بردگانی که به اسلام گراییدهاند، تشریع شده است. مثلاً برگزاری حجّ و اقامه نماز جمعه بر آنان واجب نیست، چنان که از پیامبر جمأثور است:
«الجمعة حق واجب على کل مسلم فی جماعة إلا أربعة، عبد مملوک أو امراة أو صبی أو مریض» [۱۰۶].
یعنی: «نماز جمعه، حق واجبی بر هر مسلمان است که باید آن را در جماعت برگزار کند مگر چهار کس (که نماز جمعه بر آنان واجب نیست) غلام و مملوک و زن و کودک و بیمار».
عربها را رسم چنان بود که در کار جنگ از زنان نیز یاری میجستند و بویژه هنگامی که نبرد به شدّت میرسید در کمکرسانی و ضربهزدن به دشمن و کشتار وی، از ایشان بهره میگرفتند [۱۰۷].
به همین جهت، پس از شکست یک گروه، زنان آنها هم به اسارت میافتادند.
در اسلام مقرر شد که اگر زنانی وابسته به محاربین، اسیر شوند بنابر قانون کلی: ﴿فَإِمَّا مَنَّۢا بَعۡدُ وَإِمَّا فِدَآءً﴾باید آزاد شوند یا مسلمانان، از کسانشان (همچون شوهر، پدر، برادر...) فدیه بگیرند و آنها را رها سازند.
در صورتی که این امور – بنابر مصلحتی که امام مسلمین تشخیص دهد – پیش نیاید (مثل آنکه کسان زنان اسیر، در پیکار کشته شده باشند و آنان بیسرپرست مانند یا مصالح دیگر) آنها را همچون مردان اسیر، به مجاهدان مسلمان میسپرند. در اینجا قرآن کریم، مسلمانان بیهمسر را که توان مالی ندارند تشویق میکند تا با آن زنان – چنانچه مسلمان شوند – عقد زناشویی بندند و تصریح میکند که مسلمانان حق ندارند بدون ازدواج رسمی، از آنها کامجویی کنند چنان که میفرماید:
﴿وَمَن لَّمۡ یَسۡتَطِعۡ مِنكُمۡ طَوۡلًا أَن یَنكِحَ ٱلۡمُحۡصَنَٰتِ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ فَمِن مَّا مَلَكَتۡ أَیۡمَٰنُكُم مِّن فَتَیَٰتِكُمُ ٱلۡمُؤۡمِنَٰتِۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِإِیمَٰنِكُمۚ بَعۡضُكُم مِّنۢ بَعۡضٖۚ فَٱنكِحُوهُنَّ بِإِذۡنِ أَهۡلِهِنَّ وَءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِ مُحۡصَنَٰتٍ غَیۡرَ مُسَٰفِحَٰتٖ وَلَا مُتَّخِذَٰتِ أَخۡدَانٖ...﴾[النساء: ۲۵].
«هرکس از شما توانگری ندارد که با زنان آزاد و با ایمان زناشویی کند، پس، از آنچه که مالک شدهاید – از کنیزان مؤمن – همسر گیرید. خدا به ایمانتان داناتر است و شما (به دلیل همکیشی) وابسته به یکدیگرید. پس آنان را با اجازه کسانشان به همسری برگزینید و کابین آنها را چنان که رسم است بدهید در حالی که زنانی پاکدامن باشند نه آلوده دامن و رفیقگیر...».
اما چنانچه این قبیل زنان به همسری کسی در نیامدند، در آن صورت با صاحبان خود زندگی میکنند [۱۰۸].
و تا هنگامی که فرزند نیاوردند مرتبه ایشان فروتر از همسران آزاد است و چون فرزندی بزایند، بنابر قانون «ام ولد» آزاد خواهند شد و با دیگر زنان، برابر میشوند چنان که دارقطبی در سنن خود از رسول خدا جآورده است:
«أم الولد حرة وإن کان سقطا» [۱۰۹].
«کنیزی که فرزند آورد، آزاد است هر چند فرزندش سقط شود!» [۱۱۰].
از مسلمات قوانین اسلام است که اگر چند تن در مالکیت کنیزی شریک باشند، هیچ کدام حق ندارند با وی همخوابه شوند و نمیتوانند او را به نزدیکی با کسی وادارند مگر آنکه برای وی همسری برگزینند. و قرآن کریم، مسلمانان را بدین کار فرمان داده است و میگوید:
﴿وَأَنكِحُواْ ٱلۡأَیَٰمَىٰ مِنكُمۡ وَٱلصَّٰلِحِینَ مِنۡ عِبَادِكُمۡ وَإِمَآئِكُمۡۚ إِن یَكُونُواْ فُقَرَآءَ یُغۡنِهِمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۗ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِیمٞ ٣٢﴾[النور: ۳۲].
«کسانی از خودتان را که بیهمسرند و همچنین غلامان و کنیزان شایسته خویش را همسر دهید، اگر آنان تهیدست باشند خدا از فضلش بینیازشان خواهد کرد و خدا دارای رحمت گسترده و دانش (فراگیر) است».
بدین ترتیب، زنان اسیری که شوهرانشان در جنگ کشته شده بودند یا خویشاوندان دلسوزی نداشتند تا آنان را بازخرید کنند، از بیسرپرستی و سرگردانی رهایی مییافتند و در خانه مالک خویش یا شوهران تازه میآسودند.
قوانین و حقوقی که درباره اسیران یا بردگان وضع شده، بدانچه گفتیم محدود نیست و تفصیل آنها را در کتب حدیث و فقه میتوان دید. نکتهای که در این قوانین باید مورد توجه قرار گیرد آنست که حقوق مزبور برای کسانی مقرر شده که پس از جنگ با مسلمان، به اسارت افتادهاند و چه بسا مسلمانانی را که در أثنای پیکار به قتل رساندهاند یا لأاقل در کشتار مسلمانان، یار و پشتیبان دیگران بودهاند. با وجود این، اسلام تا این اندازه نسبت به آنان ملایمت نشان داده و به آسانگیری درباره ایشان سفارش کرده است به گونهای که پیامبر اسلام فرمان داده تا مسلمانان کارهای سنگین و طاقتفرسا را برعهده آنان ننهند و به گزارش مالک بن أنس در کتاب «الموطأ» فرموده است:
«للمملوک طعامه وکسوته بالمعروف ولا یکلف من العمل إلا ما یطیق» [۱۱۱].
«حق مملوک است که از خوراک و پوشاک به شایستگی بهرهور شود و او را جز به کاری که در توان اوست وامدارند».
این رفتار پسندیده با اسیران جنگی را حتی مخالفان اسلام تحسین کردهاند، و در «دائرة المعارف اسلام» که گروهی از خاورشناسان اروپایی به تألیف آن دست زدهاند، از ستایش مسلمانان در این باره نتوانستند خودداری کنند. در آنجا آمده است:
«شگفت نیست اگر در حدود سال ۱۸۶۰، هانری دونان سوییسی – بنیان گذار صلیب سرخ – که با جامعه تونسی آشنایی داشت، قویاً بر ملایمت عادی شرایط بردگی در نزد مسلمانان، در مقایسه با روشهایی که در رفتار با بردگان در امریکا معمول است تأکید میورزد. در پایان سده دوازدهم (هیجدهم میلادی) مواداژدهسن، نیز که منبع بسیاری از اطلاعات ما درباره ساختار حکومت عثمانی است چنین اعلام داشته بود: در جهان شاید ملتی نباشد که در آن، اسیران و بردگان و حتی محکومان به اعمال شاقّه، بیشتر از آنچه نزد امت محمدی دیده میشود از مواظبت و مدارا برخوردار باشند» [۱۱۲].
و این نیست مگر اثر آموزش پیامبری که در واپسین لحظههای عمرش، به یاد اسیران و بردگان بود و فرمود: خدا را درباره نماز و اسیرانتان بیاد داشته باشید! [۱۱۳].
[۹۴] الترغیب والترهیب تألیف زکی الدین منذری، ج ۳، ص ۶۱۲، چاپ بیروت. [۹۵] صحیح مسلم، ج ۲، (کتاب الإمارة)، ص ۱۱۴۸، چاپ استانبول. [۹۶] «معاشر المسلمین! أنی قد أمرت دامسا علیکم وأمرتکم بالطاعة والقبول لأمره... فلا یقل أحدکم إنی قد أمرت علیکم عبداً احتقاراً بکم... إن نفسی تحدثنی إن الله تعالی یفتح هذه القلعة علی ید هذا العبد لأنه دقیق الحیلة، حسن البصیرة، فسیروا معه و ثقوا بالله و توکلوا علیه». (فتوح الشام، اثر واقدی، ص ۲۶۷، چاپ لبنان). [۹۷] بردگی در جهان، اثر احمد فرامرزی، ص ۲۱۲، چاپ تهران. [۹۸] به کتاب: طبقات سلاطین اسلام، اثر استانلی لین پول، ترجمه عباس اقبال، چاپ تهران نگاه کنید. [۹۹] بردگی در جهان، اثر احمد فرامرزی، ص ۱۹۹. [۱۰۰] «لما قدم المهاجرون الأولون العصبة – موضع بقباء – قبل مقدم رسول الله ج کان یؤمهم سالم مولی أبی حذیفة وکان أکثرهم قرآناً». (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۷۰، چاپ استانبول). [۱۰۱] «کانت عائشة یؤمها عبدها ذکوان من المصحف». (صحیح بخاری، ج ۱، ص ۱۷۰). [۱۰۲] به: صحیح بخاری، کتاب الشهادات (باب شهادة الإماء والعبید)، ج ۳، ص ۱۵۳ نگاه کنید. [۱۰۳] السنن الکبرى، اثر بیهقی، ج ۹، ص ۹۴. [۱۰۴] البته در کارهای شخصی (نه عمومی)، مسلمانان میتوانستند به بردگانشان اعتماد کنند چنان که پیامبر اکرم جدر سخن مشهور خود فرمود: «العبد راع علی مال سیده وهو مسئوول». (صحیح بخاری، ج ۶، ص ۱۴۶). یعنی: «غلام، بر مال آقای خود مراقب است و مسئولیت حفظ آن را بر عهده دارد». [۱۰۵] «عن أبی هلالی الطائی عن وسق الرومی قال: كنت مملوكاً لعمر بن الخطابس وكان یقول لی : «أسلم فإنك إن أسلمت استعنت بك على أمانة المسلمین، فإنه لا ینبغی لی أن أستعین على أمانتهم من لیس منهم»، قال: فأبیت، فقال:﴿لَآ إِكۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِ﴾ قال: فلما حضرته الوفاة أعتقنی». (الأموال، اثر قاسم بن سلام، ص ۴۸، چاپ مصر). [۱۰۶] سنن أبی داود، ج ۱، ص ۲۸۰ و نیز: التاج الجامع للأصول، ج ۱، ص ۲۷۴. [۱۰۷] «وقد استعانوا بالنساء فی حروبم وأوکلوا إلیهن أعمال الاسعاف وضرب العدو ومقاتلته فی أوقات الشدة». (المفصل فی تاریخ العرب قبل الإسلام، اثر دکتر جواد علی، ج ۵، ص ۴۴۴، چاپ لبنان). [۱۰۸] چنانکه در قرآن مجید (سوره الاحزاب، آیه ۵۰) میخوانیم: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ إِنَّآ أَحۡلَلۡنَا لَكَ أَزۡوَٰجَكَ ٱلَّٰتِیٓ ءَاتَیۡتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتۡ یَمِینُكَ مِمَّآ أَفَآءَ ٱللَّهُ عَلَیۡكَ﴾ «ای پیامبر، ما همسرانت را که کابینشان را دادهای بر تو حلال کردیم و همچنین مملوکت را که خداوند بر تو به غنیمت داده است...». [۱۰۹] سنن دارقطنی، ج ۴، ص ۱۳۱. [۱۱۰] در وصیت علی÷نیز درباره «ام ولد» میخوانیم: «فإن مات ولدها وهی حیة فهی عتیقة». (نامه شماره ۲۴ نهج البلاغه) یعنی: «اگر کنیز (ام ولد) فرزندش بمیرد و او زنده ماند، آزاد است». [۱۱۱] الموطا، ج ۲، ص ۹۸۰، چاپ استانبول. [۱۱۲] THE ENCYCLOPAEDIA OF ISLAM ج ۱، ص ۳۳، چاپ لیدن (ذیل واژه عبد = ABD مقاله: برونشویگ، ترجمه آقای احمد سمیعی). [۱۱۳] مدرک حدیث مذکور، پیش از این گذشت.